ugly
ugly - زشت
adjective - صفت
UK :
US :
به شدت غیرجذاب و ناخوشایند است
used to describe a situation which is very bad or violent and which makes you feel frightened or threatened
برای توصیف موقعیتی استفاده می شود که بسیار بد یا خشونت آمیز است و باعث می شود احساس ترس یا تهدید کنید.
عقاید زشت، احساسات، اظهارات و غیره ناخوشایند هستند
برای نگاه کردن بسیار ناخوشایند - مورد استفاده در مورد افراد، اشیاء و ساختمان ها
دیدن آن خوشایند نیست صداهای غیرجذاب بیشتر رسمی و کمتر قوی هستند تا زشت
نگاه کردن به آن خوشایند نیست و ظاهر چیزی را خراب می کند
فوق العاده زشت
بسیار زشت است، مخصوصاً به گونه ای که شما را وادار می کند که به دور نگاه کنید
به طرز عجیبی یا غیر طبیعی بسیار زشت است
چیزی که آنقدر زشت است که ظاهر یک منطقه را خراب می کند
unpleasant to look at; not attractive
نگاه ناخوشایند؛ جذاب نیست
ناخوشایند و تهدید کننده یا خشونت آمیز
extremely unattractive in appearance
از نظر ظاهری فوق العاده غیر جذاب
یکشنبه بود که صحنه ها زشت شد.
در جایی که شاهدان احساساتی بودند، افراد قدیمی، زشت و ناتوان همیشه به بهترین شکل ظاهر می شدند.
یک صندلی زشت
یا صدای جیر جیر ضعیفی که شما را به اختراع عروسک زشتی که مشتاق غلغلک است، وادار می کند چطور؟
آنها در یک دعوای زشت بر سر این هستند که چه کسی بچه ها را به دست آورد.
اتاق خالی بود به جز چند تکه مبلمان زشت
مرد کوچک زشتی آمد و به من پیشنهاد داد که یک نوشیدنی بخرد.
نگاهی به پایین انداختم و دیدم که یک تخم مرغ خوب، بلوز من را به یک آشغال زشت تبدیل کرده است.
For an ugly moment I had been convinced she had guessed the real reason for my avid professional interest in Bill Francis.
برای یک لحظه زشت متقاعد شدم که او دلیل واقعی علاقه حرفه ای مشتاق من به بیل فرانسیس را حدس زده است.
این یک عکس واقعا زشت از من است.
چندی بعد شایعات زشت شروع به پخش شدن کردند.
از بخیه های بسیار کوچک برای بخیه زدن استفاده کنید، در غیر این صورت ممکن است یک جای زخم زشت ایجاد شود.
ما از دایی متنفر بودیم. او چاق و زشت بود، با چشمان ریز و بینی دراز و نوک تیز.
یک چهره زشت
یک ساختمان زشت
an ugly scar
یک زخم زشت
The witch was hideously ugly.
جادوگر به طرز وحشتناکی زشت بود.
چرا برخی از ساختمان های دولتی ما زشت به نظر می رسند؟
an ugly incident/scene
یک حادثه/صحنه زشت
شب گذشته با ادامه ناآرامی ها صحنه های زشتی در خیابان ها مشاهده شد.
دعوا شروع شد و اوضاع خیلی زشت شد.
آخرین تلاش سینمایی برای آشکار کردن حقیقت زشت در مورد هالیوود
واقعیت های زشت جنگ
خیلی سریع حال و هوا بد شد.
جین زیبایی فوق العاده ای بود، اما من همیشه خواهر زشت به حساب می آمدم.
اتاق پر از وسایل سنگین و زشت بود.
بچه ای که در آغوشش جیغ می کشید چیز کوچکی زشت بود.
به نظر من بسیاری از معماری مدرن بسیار زشت است.
دیروز زشت ترین بچه ای را که در عمرم دیدم دیدم.
من امروز واقعا چاق و زشت هستم.
او واقعاً مردی ناخوشایند و به زشتی گناه (= بسیار زشت) بود.
صحنه های زشتی بیرون ورزشگاه بود.
وقتی گروهی از معترضان شروع به پرتاب بطری به سمت پلیس کردند، تظاهرات زشت شد.
او یک سگ واقعا زشت است.
این سیاست می تواند عواقب زشتی داشته باشد.
hideous
زشت و زننده
unattractive
غیر جذاب
unsightly
ناخوشایند
ghastly
وحشتناک
gruesome
مخوف
grisly
زننده
unpleasant
تکان دهنده
nasty
چندش آور
shocking
شورش
disgusting
گروتسک
revolting
هیولا
grotesque
ناقص شده
monstrous
مسخ شده
deformed
نازیبا
disfigured
با ویژگی های ساده
unpretty
ظاهر ساده
plain-featured
نفرت انگیز
unhandsome
حیوانی
plain-looking
ناخالص
unbeautiful
ترسناک
abominable
بیمارگونه
bestial
توهین آمیز
detestable
دافعه
gross
horrendous
horrid
loathsome
macabre
morbid
repulsive
جذاب
زیبا
gorgeous
خوش قیافه
handsome
عالی
دوست داشتني
خوب
دلپذیر
pleasant
خوش
pleasing
بسیار
فوق العاده
تمیز
نجیب
ظریف
decent
شایان ستایش
delicate
فریبنده
adorable
تنبل
alluring
دعوت کردن
charming
مسحور کننده انگلستان
captivating
مسحور کننده ایالات متحده
enticing
مسحور کننده
glamorous
گرفتن
hunky
اغوا کننده
inviting
خیره کننده
mesmerisingUK
وسوسه انگیز انگلستان
mesmerizingUS
mesmeric
appealing
taking
seductive
stunning
tantalisingUK