less
less - کمتر
determiner, pronoun - تعیین کننده، ضمیر
UK :
US :
نه خیلی زیاد یا به میزان کمتر
مقدار کمتر یا نه به اندازه
برداشتن یا عدم احتساب مبلغ خاصی
بدون چیزی
انجام ندادن یا استفاده نکردن از چیزی
درمان یا تأثیرگذاری به روش خاصی امکان پذیر نیست
taking away a particular amount
برداشتن مقدار خاصی
مقدار کمتر (از)، یا به میزان کمتر
معمولاً میگفتند رفتار آن ویژگی خوب یا جذابی را که بیان میشود ندارد
اگر چیزی کمتر و کمتر اتفاق بیفتد، به تدریج از نظر مقدار کمتر می شود یا کمتر اتفاق می افتد
→ minus
→ منهای
برای تشکیل صفت به معنای بدون (چیزی که ذکر شد) استفاده می شود.
مقدار کمتری از چیزی، به درجات کمتر، یا نه به اندازه; نسبتا کم
minus ; after subtracting
منهای ؛ پس از تفریق
پس از تفریق یک عدد یا مقدار خاص
جوایز ما توسط شهردار اهدا شد، نه کمتر.
But retail investors are trading less and borrowing less from their brokers, cutting the industry's core profits.
اما سرمایه گذاران خرده فروشی کمتر معامله می کنند و کمتر از کارگزاران خود وام می گیرند و سود اصلی صنعت را کاهش می دهند.
به نظر می رسید او کمتر و کمتر به گروه اهمیت می داد و در نهایت تصمیم به ترک آن گرفت.
With the growth of telecommunications, the location of a company's headquarters is becoming less and less important.
با رشد مخابرات، محل استقرار دفتر مرکزی یک شرکت کم کم اهمیت می یابد.
باید کمتر رانندگی کنید و بیشتر راه بروید.
قیمت بلیط ها کمتر از چیزی بود که انتظار داشتم.
البته استفاده از ماهی منجمد هزینه کمتری خواهد داشت.
من چیزی کمتر رسمی نسبت به لباس عروس سنتی می خواهم.
دوچرخه سواری مطمئناً خطرات کمتری نسبت به امروز داشت، زیرا سهمیه بندی بنزین ترافیک موتور را محدود می کرد.
ما کمتر از گذشته به سینما می رویم.
However the adaptation to changing potassium intakes is less rapid and less complete than for sodium.
با این حال، انطباق با تغییر دریافت پتاسیم نسبت به سدیم سریعتر و کاملتر نیست.
But there has been a good deal less successful cross-border brand-building in the confectionery division.
اما در بخش شیرینیسازی، برندسازی برون مرزی موفق کمتری بوده است.
این نوع مشکل هنوز هم وجود دارد، اما کمتر از گذشته.
آنها می پرسند چگونه می توانیم این کار را به کسی بسپاریم که شخصیتش کمتر از لک است؟
از زمانی که ماشین را گرفتیم، خیلی کمتر از قبل پیاده روی می کنیم.
تغییرات تدریجی بسیار کمتر از تغییرات ناگهانی آسیب زا هستند.
less butter/time/importance
کره/زمان/اهمیت کمتر
به او توصیه شد که کمتر سیگار بکشد و کمتر آبجو بنوشد.
الان کمتر نگرانی داریم.
آنها می گویند ما باید ورزش کنیم و برخی از انواع چربی ها را کمتر بخوریم.
کمتر از هیچ زمانی (= خیلی زود) آنجا خواهیم بود.
این پیروزی چیزی جز یک معجزه نبود.
کمتر از آن چیزی که انتظار داشتم مشکل دارد.
با گذشت زمان، او کمتر و کمتر از همه دوستان قدیمی خود را در خانه می دید.
There used to be TV shows that everyone would watch at the same time and talk about the next day but that happens less and less.
قبلا برنامه های تلویزیونی بود که همه همزمان می دیدند و روز بعد درباره آن صحبت می کردند، اما این اتفاق کمتر و کمتر می شود.
نقاشی های ساده و ظریف او منعکس کننده اصل او است که کمتر بیشتر است.
او در حال صرف ناهار با کارگردان است، نه کمتر.
فروشنده انتظار دارد کمتر از 10000 دلار برای اثر هنری دریافت کند.
باید سعی کنیم پول کمتری خرج کنیم.
بیشتر ورزش کنید و کمتر بخورید.
من نسبت به گذشته شکلات و بیسکویت کمتری می خورم.
بلند شدن از رختخواب در تابستان نسبت به زمستان دشوارتر است.
فکر می کنم او کمتر از آن با من صادق بود.
او کمتر و کمتر می تواند از خود مراقبت کند.
کل مبلغ 30 دلار است، پس از 5 دلار سپرده ای که پرداخت کردید.
meaningless
بی معنی
friendless
بی دوست
باید پول کمتری خرج کنیم
کمتر از یک مایل تا نزدیکترین پمپ بنزین فاصله داشت.
او نسبت به من دلیل کمتری برای شکایت داشت.
شرایط اسکی امسال کمتر از حد ایده آل است (= خوب نیست).
کمتر از (= به اندازه) هزار نفر در حال خرید بلیط نبودند.
30 دلار، کمتر از تخفیف 15٪، 25.50 دلار است.
این حساب تا 31 مارس سال آینده حداقل نرخ پایه کمتر از 0.25% را پرداخت خواهد کرد.
کمتر
declined
نپذیرفتن
diminished
کاسته
reduced
کاهش
slighter
کوچکتر
نه به اندازه
نه به آن عالی
نه چندان عالی
نه چندان
مقدار کمتری از
مقدار کاهش یافته است
نادرتر
کمیاب تر
rarer
scarcer
بیشتر
اضافی