less

base info - اطلاعات اولیه

less - کمتر

determiner, pronoun - تعیین کننده، ضمیر

/les/

UK :

/les/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [less] در گوگل
description - توضیح
  • not so much or to a smaller degree


    نه خیلی زیاد یا به میزان کمتر

  • a smaller amount or not as much


    مقدار کمتر یا نه به اندازه


  • برداشتن یا عدم احتساب مبلغ خاصی


  • بدون چیزی

  • not doing or using something


    انجام ندادن یا استفاده نکردن از چیزی


  • درمان یا تأثیرگذاری به روش خاصی امکان پذیر نیست


  • برداشتن مقدار خاصی

  • a smaller amount (of), or to a smaller degree


    مقدار کمتر (از)، یا به میزان کمتر

  • used to say that behaviour does not have the good or attractive characteristic that is stated


    معمولاً می‌گفتند رفتار آن ویژگی خوب یا جذابی را که بیان می‌شود ندارد

  • If something happens less and less it becomes gradually smaller in amount or happens less often


    اگر چیزی کمتر و کمتر اتفاق بیفتد، به تدریج از نظر مقدار کمتر می شود یا کمتر اتفاق می افتد

  • →  minus


    → منهای

  • used to form adjectives meaning without (the thing mentioned)


    برای تشکیل صفت به معنای بدون (چیزی که ذکر شد) استفاده می شود.

  • a smaller amount of something to a smaller degree or not as much; comparative oflittle


    مقدار کمتری از چیزی، به درجات کمتر، یا نه به اندازه; نسبتا کم

  • minus ; after subtracting


    منهای ؛ پس از تفریق


  • پس از تفریق یک عدد یا مقدار خاص

  • Our awards were presented by the mayor no less.


    جوایز ما توسط شهردار اهدا شد، نه کمتر.

  • But retail investors are trading less and borrowing less from their brokers, cutting the industry's core profits.


    اما سرمایه گذاران خرده فروشی کمتر معامله می کنند و کمتر از کارگزاران خود وام می گیرند و سود اصلی صنعت را کاهش می دهند.

  • He seemed to care less and less about the band and eventually decided to leave.


    به نظر می رسید او کمتر و کمتر به گروه اهمیت می داد و در نهایت تصمیم به ترک آن گرفت.

  • With the growth of telecommunications, the location of a company's headquarters is becoming less and less important.


    با رشد مخابرات، محل استقرار دفتر مرکزی یک شرکت کم کم اهمیت می یابد.


  • باید کمتر رانندگی کنید و بیشتر راه بروید.

  • Tickets were less expensive than I expected.


    قیمت بلیط ها کمتر از چیزی بود که انتظار داشتم.


  • البته استفاده از ماهی منجمد هزینه کمتری خواهد داشت.


  • من چیزی کمتر رسمی نسبت به لباس عروس سنتی می خواهم.

  • Cycling was certainly less hazardous than today as petrol rationing restricted motor traffic.


    دوچرخه سواری مطمئناً خطرات کمتری نسبت به امروز داشت، زیرا سهمیه بندی بنزین ترافیک موتور را محدود می کرد.

  • We go to movies less often than we used to.


    ما کمتر از گذشته به سینما می رویم.

  • However the adaptation to changing potassium intakes is less rapid and less complete than for sodium.


    با این حال، انطباق با تغییر دریافت پتاسیم نسبت به سدیم سریعتر و کاملتر نیست.

  • But there has been a good deal less successful cross-border brand-building in the confectionery division.


    اما در بخش شیرینی‌سازی، برندسازی برون مرزی موفق کمتری بوده است.

  • This type of problem still occurs, but less than it did in the past.


    این نوع مشکل هنوز هم وجود دارد، اما کمتر از گذشته.


  • آنها می پرسند چگونه می توانیم این کار را به کسی بسپاریم که شخصیتش کمتر از لک است؟


  • از زمانی که ماشین را گرفتیم، خیلی کمتر از قبل پیاده روی می کنیم.

  • Gradual changes are much less traumatic than sudden changes.


    تغییرات تدریجی بسیار کمتر از تغییرات ناگهانی آسیب زا هستند.

example - مثال
  • less butter/time/importance


    کره/زمان/اهمیت کمتر

  • He was advised to smoke fewer cigarettes and drink less beer.


    به او توصیه شد که کمتر سیگار بکشد و کمتر آبجو بنوشد.


  • الان کمتر نگرانی داریم.


  • آنها می گویند ما باید ورزش کنیم و برخی از انواع چربی ها را کمتر بخوریم.

  • We'll be there in less than no time (= very soon).


    کمتر از هیچ زمانی (= خیلی زود) آنجا خواهیم بود.

  • The victory was nothing less than a miracle.


    این پیروزی چیزی جز یک معجزه نبود.

  • It is less of a problem than I'd expected.


    کمتر از آن چیزی که انتظار داشتم مشکل دارد.

  • As time passed, she saw less and less of all her old friends at home.


    با گذشت زمان، او کمتر و کمتر از همه دوستان قدیمی خود را در خانه می دید.


  • قبلا برنامه های تلویزیونی بود که همه همزمان می دیدند و روز بعد درباره آن صحبت می کردند، اما این اتفاق کمتر و کمتر می شود.

  • His simple elegant paintings reflect his principle that less is more.


    نقاشی های ساده و ظریف او منعکس کننده اصل او است که کمتر بیشتر است.

  • She's having lunch with the Director no less.


    او در حال صرف ناهار با کارگردان است، نه کمتر.

  • The seller expects to get no less than $10 000 for the artwork.


    فروشنده انتظار دارد کمتر از 10000 دلار برای اثر هنری دریافت کند.

  • We must try to spend less money.


    باید سعی کنیم پول کمتری خرج کنیم.


  • بیشتر ورزش کنید و کمتر بخورید.

  • I eat less chocolate and fewer biscuits than I used to.


    من نسبت به گذشته شکلات و بیسکویت کمتری می خورم.

  • Getting out of bed in summer is less difficult than in winter.


    بلند شدن از رختخواب در تابستان نسبت به زمستان دشوارتر است.

  • I think he was less than honest with me.


    فکر می کنم او کمتر از آن با من صادق بود.

  • He's less and less able to look after himself.


    او کمتر و کمتر می تواند از خود مراقبت کند.

  • The total is 30 dollars, less the five dollars deposit that you paid.


    کل مبلغ 30 دلار است، پس از 5 دلار سپرده ای که پرداخت کردید.

  • meaningless


    بی معنی

  • friendless


    بی دوست

  • We’ve got to spend less money.


    باید پول کمتری خرج کنیم

  • It was less than a mile to the nearest gas station.


    کمتر از یک مایل تا نزدیکترین پمپ بنزین فاصله داشت.


  • او نسبت به من دلیل کمتری برای شکایت داشت.

  • Skiing conditions this year are less than ideal (= not good).


    شرایط اسکی امسال کمتر از حد ایده آل است (= خوب نیست).

  • There were no less than (= as many as) a thousand people buying tickets.


    کمتر از (= به اندازه) هزار نفر در حال خرید بلیط نبودند.

  • $30, less the discount of 15%, is $25.50.


    30 دلار، کمتر از تخفیف 15٪، 25.50 دلار است.

  • The account will pay at least base rate less 0.25% until 31 March next year.


    این حساب تا 31 مارس سال آینده حداقل نرخ پایه کمتر از 0.25% را پرداخت خواهد کرد.

synonyms - مترادف

  • کمتر

  • declined


    نپذیرفتن

  • diminished


    کاسته

  • reduced


    کاهش

  • slighter


    کوچکتر


  • نه به اندازه


  • نه به آن عالی


  • نه چندان عالی


  • نه چندان

  • a lesser amount of


    مقدار کمتری از

  • a smaller amount of


    مقدار کاهش یافته است


  • نادرتر

  • a reduced amount of


    کمیاب تر

  • rarer


  • scarcer


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

amateur

لغت پیشنهادی

hatred

لغت پیشنهادی

scolded