nothing
nothing - هیچ چی
pronoun - ضمیر
UK :
US :
نه چیزی یا هیچ چیز
چیزی که بی اهمیت تلقی می شود، جالب نیست، یا ارزش نگرانی ندارد
zero
صفر
اصلا پول یا پرداختی نیست
نه هیچ چیز
موضوع یا موضوعی باشد که کسی دلیل خوبی برای دانستن یا درگیر شدن با آن ندارد
هیچ ارتباط یا تأثیری با کسی یا چیزی نداشتن
هیچ اهمیت و ارزشی نداشته باشد
رایگان یا بدون پرداخت
بدون نتیجه خوب یا بدون هدف
هیچ لباسی روی بدنت نیست
هیچ ترتیبی برای یک دوره اعلام شده وجود ندارد
به هیچ وجه
کسی که ارزش و اهمیتی ندارد
اگر چیزی برای کسی چیزی نیست، برای آن شخص معنای یا ارزش کمی دارد
کاری با کسی یا چیزی نداشتن به معنای درگیر نبودن با آن شخص یا چیز است
مردم وقتی از آنها تشکر می شود می گویند چیزی به عنوان یک پاسخ مودبانه چیزی نیست
چی گفتی؟ اوه، هیچی.
من هرگز در مورد بردن تو به شنا چیزی نگفتم.
هیچ وقت هیچ اتفاقی در این اطراف نمی افتد.
در این جعبه چیزی نیست
چیزی نیست فقط یه خراش
بچه ها شاکی بودند که کاری از دستشان ساخته نیست.
من برای عروسی چیزی برای پوشیدن ندارم.
نه، اشکالی ندارد، حالم خوب است.
توی کیفش چیزی نبود.
هیچ کاری نمیتونی انجام بدی
دکتر گفت هیچ مشکلی ندارم.
به جز شغلش هیچ چیز دیگری برای او مهم نیست.
هیچ هزینه ای برای ما نداشت که وارد شویم.
او پنج فوت هیچ است (= دقیقا پنج فوت قد).
آخر هفته هیچ کاری نکردیم.
«این چیه تو جیبت؟» «اوه، هیچی.»
من تقریباً هیچ (= تقریباً هیچ) در مورد هنر نمی دانم.
من او را دوست داشتم اما او دیگر برای من چیزی نیست.
برو بیرون! به شما ربطی ندارد (= حق ندارید در مورد آن بدانید).
این ربطی به بحث ما ندارد.
او همیشه سعی می کند چیزی را بدون هیچ چیز به دست آورد.
تمام آن آماده سازی بیهوده بود زیرا دیدار لغو شد.
من یک کارگر سریع هستم، اما چیزی در مورد او ندارم!
از همه کمک شما متشکرم. چیزی نبود - از آن لذت بردم.
بیهوده او را سلطان راک اند رول نامیدند.
اکنون هیچ چیز جز معجزه نمی تواند او را نجات دهد.
من چیزی جز بهترین ها برای فرزندانم نمی خواهم.
سفر اگر متفاوت نباشد چیزی نبود.
چیزی کمتر از یک فاجعه نبود.
اصلا شبیه اسب نیست
هیچ وقت برای پاسخ دادن به همه سوالات نداشتم.
چیز زیادی در یخچال نیست.
من تا دیر وقت بیدار شدم و تمام روز هیچ کاری انجام ندادم.
به زودی یاد خواهید گرفت واقعا هیچی نداره
او برای پول درآوردن از هیچ چیز کوتاه نمی آید.
زمزمه کردن چیزهای شیرین در گوش کسی
چیزی جز استعفا نداشت.
شایعه ای وجود داشت که او می خواهد استعفا دهد، اما چیزی در آن وجود نداشت.
هیچ چیز مثل پیاده روی سریع در یک روز سرد نیست!
void
خالی
emptiness
پوچی
nothingness
هیچی
nullity
بطلان
nonexistence
عدم وجود
blank
جای خالی
naught
هیچ
nihility
پوچ بودن
ناشناخته
extinction
انقراض
oblivion
فراموشی
non-existence
غیر واقعی بودن
unreality
غیبت
بی اهمیتی
unimportance
بی ارزشی
worthlessness
کوچکی
smallness
کوچک بودن
pettiness
خالی بودن
nonentity
خلاء
blankness
خیال پردازی
vacuum
عدم
vacuity
غیر زندگی
imaginariness
نبودن
نیستی
non-life
نفی
non-being
هیچ جایی
nonbeing
سیاهی
negation
برزخ
blackness
limbo