miracle

base info - اطلاعات اولیه

miracle - معجزه

noun - اسم

/ˈmɪrəkl/

UK :

/ˈmɪrəkl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [miracle] در گوگل
description - توضیح

  • اتفاقی بسیار خوش شانس یا خیلی خوب که شما انتظارش را نداشتید یا فکر نمی کردید ممکن است اتفاق بیفتد

  • an action or event believed to be caused by God, which is impossible according to the ordinary laws of nature


    عمل یا رویدادی که اعتقاد بر این است که توسط خدا ایجاد شده است، که طبق قوانین عادی طبیعت غیرممکن است

  • an unusual and mysterious event that is thought to have been caused by a god because it does not follow the usual laws of nature


    یک رویداد غیرعادی و مرموز که تصور می شود توسط یک خدا به وجود آمده است زیرا از قوانین معمول طبیعت پیروی نمی کند.

  • a very lucky event that is surprising and unexpected


    یک رویداد بسیار خوش شانس که غافلگیر کننده و غیرمنتظره است


  • یک دستاورد عالی در یک زمینه خاص از فعالیت

  • an unusual and mysterious event that is thought to have been caused by God


    واقعه ای غیرعادی و مرموز که گمان می رود توسط خدا ایجاد شده است

  • A miracle is also any surprising and unexpected event


    معجزه نیز هر رویداد غافلگیر کننده و غیرمنتظره ای است

  • It'll be a miracle if we get to the airport in time.


    اگر به موقع به فرودگاه برسیم معجزه می شود.

  • Both instances were examples of those soccer healing miracles, as Estrada was able to continue play moments later.


    هر دو نمونه نمونه هایی از آن معجزات شفابخش فوتبال بودند، زیرا استرادا توانست لحظاتی بعد به بازی ادامه دهد.

  • She performed many miracles and had the gift of prophecy.


    او معجزات زیادی انجام داد و عطای نبوت داشت.

  • But she was still paralyzed, and they could work no miracle.


    اما او هنوز فلج بود و آنها نتوانستند معجزه کنند.

  • But then a man like him was in no need of miracles.


    اما پس از آن مردی مانند او نیازی به معجزه نداشت.

  • A number of miracles have been attributed to him due to the unearthing.


    معجزات متعددی به دلیل کشف آن به او نسبت داده شده است.


  • آزمایش ژنتیک در واقع یک معجزه علمی است.

  • I can call myself lucky because streptomycin, the miracle drug is newly available.


    من می توانم خودم را خوش شانس بدانم زیرا استرپتومایسین، داروی معجزه آسا، به تازگی در دسترس است.

  • And then the miracle Ellie was still praying for happened.


    و سپس معجزه ای که الی هنوز برای آن دعا می کرد اتفاق افتاد.

  • It is a position of danger where miracles of healing may occur but miracles of disaster also.


    این یک موقعیت خطرناک است که در آن معجزات شفا ممکن است رخ دهد، اما معجزات فاجعه نیز ممکن است رخ دهد.

  • And she has already been known, you tell me to work miracles.


    و شما به من بگویید او قبلاً شناخته شده است که معجزه می کند.

example - مثال

  • معجزه برخاستن از قبر


  • یک معجزه اقتصادی

  • a miracle cure/drug


    یک درمان معجزه آسا / دارو

  • It's a miracle (that) nobody was killed in the crash.


    این یک معجزه است (که) کسی در این تصادف کشته نشد.


  • برای سودآور کردن این تجارت به معجزه نیاز است.

  • The car is a miracle of engineering.


    ماشین یک معجزه مهندسی است.

  • A colony of bees is a miracle of organization.


    کلنی زنبورها معجزه سازمان است.

  • Her exercise programme has worked miracles for her.


    برنامه تمرینی او برای او معجزه کرده است.

  • You can work miracles with very little money if you follow our home decoration tips.


    با رعایت نکات دکوراسیون منزل ما می توانید با پول بسیار کم معجزه کنید.

  • He performed miracles to get everything ready in time.


    او معجزه کرد تا همه چیز به موقع آماده شود.

  • It would take a miracle to get the old car going again.


    یک معجزه لازم است تا ماشین قدیمی دوباره راه بیفتد.

  • The letter's survival is something of a minor miracle.


    بقای نامه چیزی شبیه به یک معجزه کوچک است.

  • There is still no miracle cure for this condition.


    هنوز هیچ درمان معجزه آسایی برای این بیماری وجود ندارد.

  • Don't expect this medicine to work miracles.


    انتظار نداشته باشید که این دارو معجزه کند.

  • You shouldn't expect the treatment to work miracles.


    شما نباید انتظار داشته باشید که درمان معجزه کند.

  • Jesus Christ was said to have performed miracles like turning water into wine.


    گفته می شود که عیسی مسیح معجزاتی مانند تبدیل آب به شراب انجام داده است.

  • Looking at the state of his car it's a miracle (that) he wasn't killed!


    با نگاه کردن به وضعیت ماشینش، این یک معجزه است (که) او کشته نشده است!

  • I can't promise a miracle cure, but I think we can improve things.


    من نمی توانم قول درمان معجزه آسا را ​​بدهم، اما فکر می کنم می توانیم شرایط را بهبود بخشیم.

  • I considered my recovery to be a miracle of modern medicine.


    من بهبودی خود را معجزه پزشکی مدرن می دانستم.

  • It’s a miracle (that) he wasn’t killed in that car crash.


    این یک معجزه است (که) او در آن تصادف اتومبیل کشته نشده است.

synonyms - مترادف

  • رمز و راز

  • prodigy


    شگفتی


  • امضا کردن

  • thaumaturgy


    توماتورژی


  • پدیده

  • supernatural phenomenon


    پدیده ماوراء طبیعی

  • work of God


    کار خدا

  • godly intervention


    مداخله خداپسندانه

  • God moving in mysterious ways


    خدا در راه های مرموز حرکت می کند

antonyms - متضاد

  • انتظار

  • normalcy


    عادی بودن

  • usualness


    معمول بودن

  • doom


    عذاب

  • normality


    منظم بودن

  • regularity


    رایج بودن

  • commonness


    متعارف بودن

  • conventionality


    عادت

  • habitualness


    طبیعی بودن

  • naturalness


    استاندارد بودن

  • standardness


    غیرقابل توجه بودن

  • unremarkableness


    معمولی بودن

  • typicality


    روتین بودن

  • commonplaceness


    دور روزانه

  • routineness



لغت پیشنهادی

undisciplined

لغت پیشنهادی

undetected

لغت پیشنهادی

rerunning