miracle
miracle - معجزه
noun - اسم
UK :
US :
something very lucky or very good that happens which you did not expect to happen or did not think was possible
اتفاقی بسیار خوش شانس یا خیلی خوب که شما انتظارش را نداشتید یا فکر نمی کردید ممکن است اتفاق بیفتد
an action or event believed to be caused by God, which is impossible according to the ordinary laws of nature
عمل یا رویدادی که اعتقاد بر این است که توسط خدا ایجاد شده است، که طبق قوانین عادی طبیعت غیرممکن است
an unusual and mysterious event that is thought to have been caused by a god because it does not follow the usual laws of nature
یک رویداد غیرعادی و مرموز که تصور می شود توسط یک خدا به وجود آمده است زیرا از قوانین معمول طبیعت پیروی نمی کند.
یک رویداد بسیار خوش شانس که غافلگیر کننده و غیرمنتظره است
یک دستاورد عالی در یک زمینه خاص از فعالیت
واقعه ای غیرعادی و مرموز که گمان می رود توسط خدا ایجاد شده است
معجزه نیز هر رویداد غافلگیر کننده و غیرمنتظره ای است
اگر به موقع به فرودگاه برسیم معجزه می شود.
Both instances were examples of those soccer healing miracles, as Estrada was able to continue play moments later.
هر دو نمونه نمونه هایی از آن معجزات شفابخش فوتبال بودند، زیرا استرادا توانست لحظاتی بعد به بازی ادامه دهد.
او معجزات زیادی انجام داد و عطای نبوت داشت.
اما او هنوز فلج بود و آنها نتوانستند معجزه کنند.
اما پس از آن مردی مانند او نیازی به معجزه نداشت.
معجزات متعددی به دلیل کشف آن به او نسبت داده شده است.
Genetic testing is indeed a scientific miracle.
آزمایش ژنتیک در واقع یک معجزه علمی است.
من می توانم خودم را خوش شانس بدانم زیرا استرپتومایسین، داروی معجزه آسا، به تازگی در دسترس است.
و سپس معجزه ای که الی هنوز برای آن دعا می کرد اتفاق افتاد.
این یک موقعیت خطرناک است که در آن معجزات شفا ممکن است رخ دهد، اما معجزات فاجعه نیز ممکن است رخ دهد.
و شما به من بگویید او قبلاً شناخته شده است که معجزه می کند.
معجزه برخاستن از قبر
یک معجزه اقتصادی
یک درمان معجزه آسا / دارو
این یک معجزه است (که) کسی در این تصادف کشته نشد.
برای سودآور کردن این تجارت به معجزه نیاز است.
ماشین یک معجزه مهندسی است.
کلنی زنبورها معجزه سازمان است.
برنامه تمرینی او برای او معجزه کرده است.
با رعایت نکات دکوراسیون منزل ما می توانید با پول بسیار کم معجزه کنید.
او معجزه کرد تا همه چیز به موقع آماده شود.
یک معجزه لازم است تا ماشین قدیمی دوباره راه بیفتد.
بقای نامه چیزی شبیه به یک معجزه کوچک است.
هنوز هیچ درمان معجزه آسایی برای این بیماری وجود ندارد.
انتظار نداشته باشید که این دارو معجزه کند.
شما نباید انتظار داشته باشید که درمان معجزه کند.
گفته می شود که عیسی مسیح معجزاتی مانند تبدیل آب به شراب انجام داده است.
با نگاه کردن به وضعیت ماشینش، این یک معجزه است (که) او کشته نشده است!
من نمی توانم قول درمان معجزه آسا را بدهم، اما فکر می کنم می توانیم شرایط را بهبود بخشیم.
من بهبودی خود را معجزه پزشکی مدرن می دانستم.
این یک معجزه است (که) او در آن تصادف اتومبیل کشته نشده است.
رمز و راز
prodigy
شگفتی
امضا کردن
thaumaturgy
توماتورژی
پدیده
supernatural phenomenon
پدیده ماوراء طبیعی
کار خدا
godly intervention
مداخله خداپسندانه
God moving in mysterious ways
خدا در راه های مرموز حرکت می کند
انتظار
normalcy
عادی بودن
usualness
معمول بودن
doom
عذاب
normality
منظم بودن
regularity
رایج بودن
commonness
متعارف بودن
conventionality
عادت
habitualness
طبیعی بودن
naturalness
استاندارد بودن
standardness
غیرقابل توجه بودن
unremarkableness
معمولی بودن
typicality
روتین بودن
commonplaceness
دور روزانه
routineness
