sign

base info - اطلاعات اولیه

sign - امضا کردن

noun - اسم

/saɪn/

UK :

/saɪn/

US :

family - خانواده
signal
علامت
signatory
امضا کننده
signature
امضا
signing
امضا کردن
signaller
سیگنال دهنده
unsigned
بدون امضا
sign
اشکارا
signally
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [sign] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Looking back I should have seen the signs.


    با نگاه کردن به گذشته، باید نشانه ها را می دیدم.

  • a clear/visible sign


    یک علامت واضح / قابل مشاهده

  • an encouraging sign


    یک نشانه تشویق کننده


  • یک علامت مثبت

  • The fact that he didn't say ‘no’ immediately is a good sign.


    این واقعیت که او بلافاصله «نه» نگفت نشانه خوبی است.

  • If I had noticed the warning signs, none of this would have happened.


    اگر متوجه علائم هشدار شده بودم، هیچ کدام از این اتفاقات نمی افتاد.

  • Early signs point to business improving.


    نشانه های اولیه حاکی از بهبود کسب و کار است.

  • This move will be seen as a sign of weakness.


    این حرکت نشانه ضعف تلقی خواهد شد.

  • Bankers say they can definitely detect signs of a recovery.


    بانکداران می گویند قطعاً می توانند نشانه های بهبودی را تشخیص دهند.

  • Headaches may be a sign of stress.


    سردرد ممکن است نشانه استرس باشد.

  • There is no sign of John anywhere.


    هیچ جا نشانی از جان نیست.

  • Soldiers swarmed the city looking for any sign of her.


    سربازان در شهر به دنبال نشانه ای از او بودند.

  • There was no sign of life in the house (= there seemed to be nobody there).


    هیچ نشانی از زندگی در خانه نبود (= انگار هیچ کس آنجا نبود).

  • Her work is showing some signs of improvement.


    کار او نشانه هایی از بهبود را نشان می دهد.

  • I hope this incident isn't a sign of things to come.


    امیدوارم این حادثه نشانه چیزهای آینده نباشد.

  • Get this test if you have signs and symptoms of diabetes.


    اگر علائم و نشانه های دیابت را دارید این آزمایش را انجام دهید.

  • He is reading the signs all wrong.


    او نشانه ها را اشتباه می خواند.


  • با اولین نشانه مشکل با پلیس تماس بگیرید.

  • The gloomy weather shows no sign of improving.


    هوای تاریک نشانی از بهبود ندارد.

  • There is little sign of this happening in the immediate future.


    نشانه کمی از این اتفاق در آینده نزدیک وجود دارد.

  • If an interview is too easy it's a sure sign that you haven't got the job.


    اگر مصاحبه خیلی آسان باشد، نشانه مطمئنی از این است که شما شغل را پیدا نکرده اید.

  • There were no outward signs that anything was wrong.


    هیچ نشانه ظاهری وجود نداشت که چیزی اشتباه باشد.

  • to put up/post a sign


    گذاشتن/نشان دادن

  • to carry/hold a sign


    برای حمل/نگه داشتن علامت

  • a street/stop sign


    علامت خیابان/ایست

  • a shop/pub sign


    تابلوی مغازه/میخانه


  • یک علامت راهنمایی و رانندگی

  • The sign read ‘No Fishing’.


    روی تابلو نوشته شده بود ماهیگیری ممنوع.

  • The sign on the wall said ‘Now wash your hands’.


    تابلوی روی دیوار نوشته بود حالا دست هایت را بشور.

  • There was a 'Closed' sign in the window.


    یک علامت بسته در پنجره وجود داشت.

  • Follow the signs for the city centre.


    تابلوهای مرکز شهر را دنبال کنید.

synonyms - مترادف

  • نشانه


  • علامت


  • پیشنهاد


  • شواهد و مدارک


  • اشاره

  • hint


    تجلی


  • اثبات

  • token


    توجه داشته باشید

  • manifestation


    پی گیری


  • سرنخ


  • تظاهرات


  • تلقین


  • اشاره گر


  • تصدیق

  • intimation


    پرچم

  • pointer


    هدیه دادن

  • attestation


    سیگل


  • شهادت

  • giveaway


    فلاش

  • sigil


    دلالت


  • نشانگر

  • flash


    آگاهی

  • signification


    اصطلاح

  • cue


    رهبری

  • indicator


    نکته

  • inkling


    یادآور


  • هشدار


  • tip


  • reminder



antonyms - متضاد
  • obscurity


    ابهام

  • heedlessness


    بی توجهی

  • neglect


لغت پیشنهادی

bud

لغت پیشنهادی

symbols

لغت پیشنهادی

exile