note

base info - اطلاعات اولیه

note - توجه داشته باشید

noun - اسم

/nəʊt/

UK :

/nəʊt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [note] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Please make a note of the dates.


    لطفا تاریخ ها را یادداشت کنید.

  • She made a mental note (= decided that she must remember) to ask Alan about it.


    او یک یادداشت ذهنی نوشت (= تصمیم گرفت که باید به خاطر داشته باشد) تا در مورد آن از آلن بپرسد.

  • Note to self (= a mental instruction): book more holidays.


    توجه به خود (= یک دستور ذهنی): تعطیلات بیشتر رزرو کنید.


  • فقط یک یادداشت سریع برای تشکر از شما برای یک شب فوق العاده.

  • She left a note for Ben on the kitchen table.


    او یک یادداشت برای بن روی میز آشپزخانه گذاشت.

  • He wrote a note to his parents saying he was leaving.


    او یادداشتی برای والدینش نوشت و گفت که دارد می رود.

  • He sat taking notes of everything that was said.


    او نشسته بود و همه چیزهایی را که گفته می شد یادداشت می کرد.

  • Can I borrow your lecture notes?


    آیا می توانم یادداشت های سخنرانی شما را قرض بگیرم؟

  • Patients' medical notes have gone missing.


    یادداشت های پزشکی بیماران گم شده است.

  • He kept notes on the birds, mammals, reptiles and plants he saw on walks.


    او از پرندگان، پستانداران، خزندگان و گیاهانی که در پیاده روی می دید یادداشت می کرد.

  • The booklet has full notes on each artist.


    این کتابچه دارای یادداشت های کامل در مورد هر هنرمند است.

  • The catalogue contains detailed notes on each painting.


    کاتالوگ حاوی یادداشت های دقیق در مورد هر نقاشی است.

  • The sleeve notes include a short biography of the performers on this recording.


    یادداشت های آستین شامل بیوگرافی کوتاهی از مجریان در این ضبط است.

  • a new edition of ‘Hamlet’, with explanatory notes


    نسخه جدید هملت با یادداشت های توضیحی

  • See note 3, page 259.


    به یادداشت 3 صفحه 259 مراجعه کنید.

  • a £5 note


    یک اسکناس 5 پوندی

  • We only exchange notes and traveller's cheques.


    ما فقط اسکناس و چک های مسافرتی را رد و بدل می کنیم.

  • a thick wad of notes


    دسته ای ضخیم از نت ها

  • He played the first few notes of the tune.


    او چند نت اول آهنگ را نواخت.

  • high/low notes


    نت های بالا/پایین

  • I played a lot of wrong notes because I was so nervous.


    نت های اشتباه زیادی زدم چون خیلی عصبی بودم.

  • There was a note of amusement in his voice.


    یک نت سرگرمی در صدایش بود.

  • It's good to finish on a positive note.


    خوب است که با یک نکته مثبت به پایان برسانیم.

  • On a more serious note (= speaking more seriously)…


    در یک نکته جدی تر (= جدی تر صحبت کردن)…

  • On a slightly different note (= changing the subject slightly), let’s talk about…


    با یک نکته متفاوت (= کمی تغییر موضوع)، بیایید در مورد…

  • The year ended on an optimistic note.


    سال با شرایطی خوشبینانه به پایان رسید.

  • As a side note the entire festival is free.


    به عنوان یک نکته، کل جشنواره رایگان است.


  • یک یادداشت بیمار از پزشک شما

  • The buyer has to sign a delivery note as proof of receipt.


    خریدار باید برگه تحویل را به عنوان گواهی رسید امضا کند.

  • Students returning to school after absence must bring a note from their parents.


    دانش آموزانی که پس از غیبت به مدرسه باز می گردند باید یادداشتی از والدین خود به همراه داشته باشند.

  • an exchange of diplomatic notes


    تبادل یادداشت های دیپلماتیک

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • heedlessness


    بی توجهی

  • ignorance


    جهل

  • neglect


    بی اهمیتی

  • unimportance


    ابهام

  • disregard


    بی اهمیت بودن

  • obscurity


    بی احترامی

  • insignificance


    شهرت بد

  • disrespect


    پستی

  • ill repute


    بی ناموسی آمریکا

  • lowliness


    dishonourUK

  • dishonorUS


    سکوت

  • dishonourUK


    حقارت


  • بی فکری

  • inferiority


    سهل انگاری - بی دقتی

  • thoughtlessness


    بدنام کردن

  • carelessness


    ناشناس بودن

  • disrepute


    غفلت

  • inattention


    رد

  • anonymity


    بدنامی

  • negligence


    شرمندگی

  • disapproval


    رسوایی

  • infamy


    فراموشی

  • shame


    مبهم بودن

  • disgrace


    ناتوانی جنسی

  • oblivion


    ساکت

  • obscureness


    سوال

  • impotence


    بی تفاوتی



  • indifference


  • notoriety


لغت پیشنهادی

mounting

لغت پیشنهادی

alkalinity

لغت پیشنهادی

bemedalled