emotion
emotion - هیجانی
noun - اسم
UK :
US :
احساس گرایی
بی احساس
احساسی
احساساتی
از نظر احساسی
با احساس
یک احساس قوی انسانی مانند عشق، نفرت یا خشم
یک احساس قوی مانند عشق یا خشم یا به طور کلی احساسات قوی
الف) احساس قوی، مانند عشق، خشم، ترس و غیره.
the feelings that someone has about a product or service that can influence their decision whether to buy it or not
احساساتی که یک فرد در مورد یک محصول یا خدمات دارد که می تواند بر تصمیم او برای خرید یا عدم خرید آن تأثیر بگذارد
آنها به احتمال زیاد قادر به ثبت هیچ احساسی نیستند.
به او خیره شد، غرق در احساسات.
These real and more genuine emotions will gradually take over the place of the former all. embracing negative ones.
این احساسات واقعی و واقعی بتدریج جای همه قبلی را خواهند گرفت. در آغوش گرفتن منفی ها
دیوید معمولا سعی می کند احساسات خود را پنهان کند.
این احساس است که چیزی را که می توان نیروی محرکه فکر نامید تأمین می کند.
هنگام صحبت صدایش پر از احساس بود.
وقتی اولین فرزندشان مدرسه را شروع می کند، والدین ترکیبی از احساسات را احساس می کنند.
فردی در یک وضعیت ذهنی خاص می تواند یک احساس قدرتمند را در یک مکان تثبیت کند.
They hated the emotions they experienced: I had a person working for me who had no business being a sales rep.
آنها از احساساتی که تجربه میکردند متنفر بودند: من شخصی را داشتم که برای من کار میکرد که هیچ شغلی نداشت که نماینده فروش باشد.
به نظر نمی رسد این احساسات را تحمل کنم.
It must be restored if we are to understand the emotions at play today with intolerance being absolutely pivotal.
اگر میخواهیم احساسات امروزی را درک کنیم، با عدم تحمل کاملاً محوری، باید آن را بازسازی کرد.
فکر کردم شاید من فقط خودخواه بودم، تجزیه و تحلیل احساسات شما بسیار دشوار است.
برای نشان دادن/بیان احساسات خود
آنها در این خبر احساسات متفاوتی را ابراز کردند.
مشاوره می تواند به افراد بیاموزد که احساسات منفی مانند ترس و عصبانیت را کنترل کنند.
ترس یک احساس طبیعی انسان است.
این مستند توانسته است احساسات خام زندگی را در پایان سخت به تصویر بکشد.
احساسات در حال افزایش هستند (= افراد بسیار هیجان زده، عصبانی هستند، و غیره).
او هیچ احساسی در حکم نشان نداد.
این تصمیم بر اساس احساسات بود تا تفکر منطقی.
مریم غرق در احساسات شد.
او کنترل احساسات خود را از دست داد.
او از طریق کار خود طیف گسترده ای از احساسات را بیان می کند.
مشاوران قربانیان جنایت را تشویق می کنند تا با احساسات خود مقابله کنند.
نمایش می تواند به کودکان کمک کند تا احساسات خود را بیان کنند.
احساسات در مورد این موضوع بالا گرفته است.
با رفتن او هیچ احساسی نداشت.
این در مورد اجازه دادن به کودکان برای بیان احساسات و عواطف از طریق هنر است.
بازی او در این نمایشنامه، طیف وسیعی از احساسات را پوشش می دهد.
صدایش از احساس خفه شده بود.
رهاسازی این احساسات بخشی از روند درمان است.
او نمی توانست با چنین نمایش عمومی احساسات کنار بیاید.
او با فکر دیدن دوباره او، ناگهان هیجانی را احساس کرد.
او احساس کرد که از احساسات متناقض پاره شده است.
او متوجه شد که از شدت احساس می لرزد.
او با احساسات عمیق صحبت کرد.
این فیلم احساسات واقعی این رویداد وحشتناک را به تصویر می کشد.
این فیلم برای یک کمدی عمق احساسات شگفت انگیزی دارد.
پرستار با احتیاط با احساسات شکننده او برخورد می کرد.
چهره زن هیچ احساسی نداشت.
هیچ نشانه ای از احساس در چشمانش نبود.
منظره ای که هیچ کس نمی تواند بدون احساس آن را ببیند
سالها احساسات فروخورده در حالی که او گریه می کرد بیرون آمد.
احساس
sentiment
احساسات
واکنش
affection
محبت
تاثیر پذیری
sensation
حساسیت
affectivity
داستان عاشقانه
sensibility
تعلق خاطر
romance
علاقه
devotion
پیوست
fondness
عشق
attachment
گرما
صمیمیت
warmth
فداکاری
susceptibility
لطافت
intimacy
خرد کردن
devotedness
شور
tenderness
نقطه نرم
crush
پرستش
پسندیدن
اطلاع
adoration
تحسین
احساس، مفهوم
sensitivity
دوستی
amour
توجه
رفاقت
adulation
amity
impassiveness
بی عاطفه بودن
impassivity
عدم تحمل
insensibility
عدم احساس
insensibleness
نامحسوس بودن
insensitiveness
عدم حساسیت
insensitivity
سردی
coldness
بی تفاوتی
indifference
آرام
apathy
آرامش
calm
بی حالی
calmness
ساکت
lethargy
سکون
آرامش ایالات متحده
stillness
آرامش انگلستان
tranquilityUS
خنکی
tranquillityUK
بی توجهی
coolness
بی احتیاطی
disregard
بلغم
insouciance
بی احساسی
unconcern
دوری
phlegm
بی طرفی
emotionlessness
رواقی گری
aloofness
حماقت
dispassion
کناره گیری
stoicism
انفعال
stolidity
stolidness
detachment
heedlessness
listlessness
passivity