through
through - از طریق
preposition - حرف اضافه
UK :
US :
به یک طرف یا انتهای ورودی، گذرگاه، سوراخ و غیره و از طرف دیگر یا انتهای آن خارج شوید
بریدن یا شکستن چیزی یا ایجاد سوراخ از یک طرف آن به طرف دیگر
از یک طرف یک منطقه به طرف دیگر یا بین گروهی از چیزها
if you see something through glass a window etc you are on one side of the glass etc and it is on the other
اگر چیزی را از شیشه، پنجره و غیره ببینید، در یک طرف شیشه و غیره هستید و آن طرف دیگر
از جایی عبور کنید که قرار است در آن توقف کنید
در طول و تا پایان یک دوره زمانی
از آغاز تا پایان یک فرآیند یا تجربه
عبور از یک مرحله در رقابت به مرحله بعد
به خاطر چیزی
با استفاده از یک روش خاص، خدمات، شخص و غیره
اگر پیشنهادی از مجلس بگذرد، با آن موافقت می شود و به عنوان قانون پذیرفته می شود
از طریق تلفن به کسی متصل است
از یک طرف یا یک طرف چیزی به طرف دیگر
از ابتدا تا پایان یک دوره زمانی
در نتیجه
by; using
توسط؛ استفاده كردن
پایان استفاده یا انجام کاری
برای رسیدن به موفقیت در یک امتحان، مسابقه و ... و پیشرفت به مرحله بعد یا بالاتر
A through train or bus goes all the way from one place to another place without the passenger having to change trains or buses.
یک قطار یا اتوبوس بدون نیاز به تعویض قطار یا اتوبوس از یک مکان به مکان دیگر، تمام مسیر را طی می کند.
از یک طرف یا انتها به طرف دیگر، از یک قسمت به قسمت دیگر یا از ابتدا تا انتها
اگر از چراغ قرمز یا تابلوی ایست رانندگی می کنید، در آن توقف نمی کنید.
finished or completed
تمام شده یا تکمیل شده است
در یک دوره زمانی، به ویژه. از ابتدا تا انتها
او بلیت ها را از طریق یکی از دوستانش در استادیوم خرید.
خرگوش ها از سوراخی در حصار وارد حیاط خلوت شدند.
تصویب این لایحه از کنگره به راحتی انجام نشد.
این فرم را قبل از عبور از گمرک پر کنید.
گلوله از بازوی راستش عبور کرده بود.
صدها روز کاری امسال به دلیل بیماری از دست رفته است.
انجمن جامعه به دلیل عدم حمایت از بین رفت.
قیمت ها به طور کلی از ژانویه تا مارس پایین ترین و بالاترین از ژوئن تا آگوست است.
سارق از پنجره وارد شد.
گلوله مستقیماً از او عبور کرد.
زانوهایش از شلوار جینش عبور کرده بود.
شن از میان (= بین) انگشتانم گذشت.
مسیر از میان درختان به رودخانه منتهی می شد.
دکتر راهش را در میان جمعیت هل داد.
رودخانه چارلز از بوستون می گذرد.
سیل برای عبور از آن بسیار عمیق بود.
I couldn't hear their conversation through the wall.
من نمی توانستم صحبت آنها را از دیوار بشنوم.
او فقط توانست از میان مه سه نفر را تشخیص دهد.
بچه ها خیلی کوچکتر از آن هستند که در کنسرت بنشینند.
او در طول شب زنده نخواهد ماند.
من در نیمه راه (= خواندن) دومین رمان او هستم.
از این دروازه عبور کنید، خانه را در سمت چپ خود خواهید دید.
از چراغ قرمز عبور کرد (= زمانی که باید توقف می کرد از آن عبور کرد).
اول باید امتحانات را پشت سر بگذارم.
تصویب این لایحه در مجلس دشوار بود.
من هرگز بدون تو از همه اینها (= شرایط سخت) عبور نمی کردم.
سه شنبه تا جمعه در نیویورک خواهیم بود.
شما فقط با سخت کوشی می توانید به موفقیت برسید.
به واسطه او (= در اثر کمک او) بود که کار را به دست آوردم.
تصادف بدون تقصیر من اتفاق افتاد.
سنگی به پنجره پرتاب کرد.
فقط از این تونل عبور کنید و سپس در سمت راست قرار بگیرید.
شما می توانید آن را انجام دهید - شما در حال حاضر سه چهارم راه را طی کرده اید!
جاده ای نیست پس کاملا ساکت است.
به سوالات 8 تا 12 پاسخ دهید.
این شهربازی همه روزه از ماه می تا اکتبر باز است.
این شهربازی (از ماه می تا اکتبر) باز است.
این پارک از 1 می تا 31 اکتبر باز است.
بر فراز
کامل
completed
تکمیل شد
concluded
نتیجه گیری
ended
به پایان رسید
finished
تمام شده
done
انجام شده
terminated
خاتمه یافت
در پایان
decided
تصمیم گرفت
determined
مشخص
done with
تمام شده با
gone
رفته
گذشته
settled
مستقر شده
با
بالا
تاریخ باستان
توی کیف
زخم شدن
wrapped up
کادو پیچ شده
buttoned up
دکمه زده
پایین
accomplished
انجام شده است
finalizedUS
ایالات متحده نهایی شد
consummated
انگلستان نهایی شد
finalisedUK
برآورده شد
fulfilled
به دست آورد
achieved
دوخته شده
sewn up
متوجه آمریکا شد
realizedUS
شروع
اولین
اولیه
earliest
مقدماتی
introductory
افتتاح
اصلی
جوانه زدن
burgeoning
در حال توسعه
در حال ظهور
emerging
راه افتادن
starting
اورژانسی
emergent
مبتکر
inceptive
ابتدایی
incipient
ابتکار عمل
آغازگر
initiatory
پرولگومن
prolegomenous
پیشین
antecedent
افتتاحیه
inaugural
نوظهور
nascent
قبلی
preceding
preliminary