method

base info - اطلاعات اولیه

method - روش

noun - اسم

/ˈmeθəd/

UK :

/ˈmeθəd/

US :

family - خانواده
methodology
روش شناسی
methodical
روشمند
methodological
روش شناختی
methodically
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [method] در گوگل
description - توضیح

  • روشی برنامه ریزی شده برای انجام کاری، به ویژه روشی که بسیاری از مردم درباره آن می دانند و از آن استفاده می کنند

  • a well-organized and well-planned way of doing something


    روشی منظم و برنامه ریزی شده برای انجام کاری


  • روشی برای انجام کاری، به ویژه روشی که به خوبی شناخته شده و اغلب استفاده می شود

  • a set of actions that you use in order to do something. Way is more informal than method and is used more often in everyday English


    مجموعه ای از اقداماتی که برای انجام کاری از آنها استفاده می کنید. Way بیشتر غیر رسمی است تا روش و بیشتر در زبان انگلیسی روزمره استفاده می شود


  • چیزی که برای انجام کاری یا رسیدن به چیزی از آن استفاده می کنید


  • روشی برای برخورد با یک مشکل یا موقعیت خاص، به ویژه روشی که به دقت در مورد آن فکر شده یا برنامه ریزی شده است

  • a particular way of doing something for which you need a skill that has to be learned and practised


    یک روش خاص برای انجام کاری، که برای آن به مهارتی نیاز دارید که باید یاد بگیرید و تمرین کنید


  • روش هایی که برای رسیدن به خواسته های خود به خصوص در یک بازی یا مسابقه استفاده می کنید

  • a set of carefully planned methods for achieving something that is difficult and may take a long time


    مجموعه ای از روش های با دقت برنامه ریزی شده برای دستیابی به چیزی که دشوار است و ممکن است زمان زیادی طول بکشد


  • یک روش خاص برای انجام کاری


  • یک روش برنامه ریزی شده برای انجام کاری، به خصوص روشی که بسیاری از مردم از آن استفاده می کنند


  • راهی برای انجام کاری

  • a way of doing something


    او روشی برای خنثی کردن مؤثرترین ویژگی سیاسی مک دونالد پیدا کرده بود - حضور شخصی الهام بخش او.

  • He had found a method of neutralising MacDonald's most effective political quality - his inspirational personal presence.


    خواننده عالی در مورد نظریه ها و روش های اصلی علوم سیاسی.

  • Excellent reader on the main theories and methods of political science.


    به نظر می رسید او هیچ روشی در برخورد با مشکل نداشته باشد.

  • He didn't seem to have any method in the way he approached the problem.


    فهرستی از روش های مختلفی که می توانید در انجام یک نظرسنجی استفاده کنید، تهیه کنید.

  • Make a list of the different methods you could use in conducting a survey.


    روشی سازگار با محیط زیست برای تصفیه زباله های خانگی

  • an environmentally-friendly method for treating household waste


    به یک معنا ما قبلاً در مورد پسر زیاده‌روی کرده‌ایم، بسیاری از روش‌های خود را افشا کرده‌ایم.

  • In a sense we have already gone too far with the boy exposed too many of our methods.


    یکی از روش های ارجح برای تخمین دریافت های غذایی معمول افراد، پرسشنامه تاریخچه رژیم غذایی است.

  • One of the preferred methods for estimating usual dietary intakes of individuals is the diet history questionnaire.


    روش های چاپ در بیست سال اخیر کاملاً تغییر کرده است.

  • Printing methods have changed completely in the last twenty years.


    علم پزشکی هنوز روش رضایت بخشی برای درمان وبا پیدا نکرده است.

  • Medical science has not yet found a satisfactory method of treating cholera.


    گسترش استفاده از شبکه‌های مراقبت نگهبان برای تکمیل سایر روش‌های نظارتی برای شناسایی و پایش عفونت‌های نوظهور.

  • Expand the use of Sentinel Surveillance Networks to complement other surveillance methods for detecting and monitoring emerging infections.


    در این آموزشگاه به کارکنان در انتخاب روش های آموزش زبان آزادی کامل داده می شود.


  • جریان همراه با این روش در شکل 3 روبرو نشان داده شده است.

  • The flow accompanying this method is illustrated in figure 3 opposite.


    اما آنچه دانش آموزان از این روش به دست می آورند این است که چگونه فردگرا باشند نه فردی.

  • But what students gain from this method is how to be individualists, not individuals.


    یک کمپین جستجوی کار واقعاً فعال باید شامل هر سه روش باشد.

  • A really pro-active job-search campaign must include all three methods.


    شما می توانید هر روش پرداخت را که ترجیح می دهید انتخاب کنید.

  • You can choose whichever method of payment you prefer.


example - مثال
  • Which method is the most effective?


    کدام روش موثرتر است؟

  • traditional/alternative methods


    روش های سنتی / جایگزین


  • یک روش علمی برای تجزیه و تحلیل داده ها

  • a reliable method of measuring blood pressure


    یک روش قابل اعتماد برای اندازه گیری فشار خون

  • the best method for arriving at an accurate prediction of the costs


    بهترین روش برای رسیدن به پیش بینی دقیق هزینه ها

  • Developing new methods to keep insects out of food packages is critical.


    توسعه روش‌های جدید برای دور نگه داشتن حشرات از بسته‌بندی‌های غذایی بسیار مهم است.

  • to use/employ/apply a method


    برای استفاده/به کارگیری/به کارگیری یک روش

  • to devise/propose/adopt a method


    ابداع/پیشنهاد/ اتخاذ روشی

  • He's quite critical of modern teaching methods.


    او کاملاً از روش‌های آموزشی مدرن انتقاد می‌کند.

  • There's very little method in his approach.


    روش بسیار کمی در رویکرد او وجود دارد.

  • We have to apply some method to this investigation.


    ما باید روشی را برای این تحقیق اعمال کنیم.

  • This is the best method of settling such arguments.


    این بهترین روش برای حل و فصل چنین بحث هایی است.

  • This is a simpler method for making bread.


    این روش ساده تری برای تهیه نان است.

  • Farmers are seeking less toxic methods of pest control.


    کشاورزان به دنبال روش های کمتر سمی برای کنترل آفات هستند.

  • Scientists have developed two new methods of detecting the chemical.


    دانشمندان دو روش جدید برای تشخیص این ماده شیمیایی ایجاد کرده اند.

  • Various methods were used in these studies.


    در این مطالعات از روش های مختلفی استفاده شد.

  • We can apply these methods to a wide range of problems.


    ما می توانیم این روش ها را برای طیف وسیعی از مشکلات به کار ببریم.

  • This method involves cutting a very thin slice from the object.


    این روش شامل بریدن یک برش بسیار نازک از جسم است.

  • This illustrates how experimental methods can be used to explore these issues.


    این نشان می دهد که چگونه می توان از روش های تجربی برای کشف این مسائل استفاده کرد.

  • a range of contraceptive methods


    طیف وسیعی از روش های پیشگیری از بارداری

  • Methods were described for growing this vegetable in 200 BC.


    روش های پرورش این سبزی در 200 سال قبل از میلاد شرح داده شد.

  • Travelling by train is still one of the safest methods of transport.


    سفر با قطار همچنان یکی از امن ترین روش های حمل و نقل است.

  • The new teaching methods encourage children to think for themselves.


    روش های جدید آموزشی کودکان را تشویق می کند تا خودشان فکر کنند.

  • New teaching methods encourage children to think for themselves.


    خدمات پاسخگویی تلفنی خودکار یکی از روش هایی است که برای کاهش هزینه های تجاری استفاده می شود.

  • Automated telephone answering service is one method being used to cut business costs.


    کارت های نقدی در حال تبدیل شدن به روش پرداخت انتخابی برای بسیاری از مصرف کنندگان هستند.

  • Debit cards are becoming the payment method of choice for many consumers.


    برنامه‌های پیش‌پرداخت روشی ساده برای کسب‌وکارهای کوچک برای کنترل هزینه‌های کارکنان فراهم می‌کنند.

  • Prepaid programs provide a simple method for small businesses to control employee spending.


    ما باید روش های جدیدی را برای بهبود فروش توسعه دهیم.

  • We need to develop new methods to improve sales.


    یک روش موثر / قابل اعتماد / ساده

  • an effective/a reliable/a simple method


    یک روش مرسوم/استاندارد/سنتی

  • a conventional/astandard/atraditional method


synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • زنگ تفريح


  • تفاوت

  • disorganisationUK


    سازماندهی بریتانیا

  • disorganizationUS


    بی سازمانی ایالات متحده


  • بی نظمی

  • ignorance


    جهل


  • بودن

  • neglect


    بی توجهی

  • innocence


    بی گناهی

  • mismanagement


    سوء مدیریت

  • disagreement


    اختلاف نظر


  • بخش


  • واقعیت

  • cog


    چرخ دنده

لغت پیشنهادی

willy

لغت پیشنهادی

lobbed

لغت پیشنهادی

amphibian