freedom
freedom - آزادی
noun - اسم
UK :
US :
حق انجام کاری که می خواهید بدون اینکه توسط کسی کنترل یا محدود شوید
حالت آزاد بودن و اجازه انجام کاری که می خواهید
وضعیت آزادی چون در زندان نیستی
the condition or right of being able or allowed to do say think etc. whatever you want to without being controlled or limited
شرط یا حق این که بتوانید یا مجاز باشید هر کاری را که می خواهید انجام دهید، بگویید، فکر کنید، و غیره، بدون اینکه تحت کنترل یا محدود باشید.
حق عمل کردن به روشی که فکر می کنید باید
وضعیت زندان نبودن
برای احترام گذاشتن به کسی با دادن حقوق ویژه در یک شهر خاص
the condition or right of being able or allowed to do whatever you want to without being controlled or limited
شرط یا حق توانایی یا مجاز به انجام هر کاری که می خواهید، بدون کنترل یا محدود شدن
Freedom is also the state of not being in prison or in the condition of slavery (= condition of being legally owned by someone else).
آزادی نیز حالتی است که در زندان یا در شرایط بردگی نباشد (= شرط مالکیت قانونی به دیگری).
Freedoms are rights given by the constitution and the Bill of Rights, such as the freedom of speech (= the right to say and write what you believe or think with some limitations) and freedom of religion (= the right to worship or to take part in a religion).
آزادی ها حقوقی هستند که توسط قانون اساسی و منشور حقوق داده شده است، مانند آزادی بیان (= حق بیان و نوشتن آنچه معتقدید یا فکر می کنید، با برخی محدودیت ها) و آزادی مذهب (= حق عبادت یا گرفتن). بخشی از یک دین).
It is small wonder that he sought quiet and freedom from external pressure to follow his inner vision.
جای تعجب نیست که او به دنبال آرامش و رهایی از فشار بیرونی بود تا بینش درونی خود را دنبال کند.
در اوج مفاهیم بیان فردی و آزادی هنری قرار دارد.
اما آزادی متفاوت بودن محدود به چیزهایی نیست که چندان اهمیتی ندارند.
ادعای آزادی آنها بر بیگناهی نیست، بلکه بر اساس زندانی شدن ناعادلانه است.
قانون اساسی آزادی از آزار و اذیت به دلایل نژادی، جنسیتی یا جنسی را تضمین می کند.
دیویس آزادی خود را با یک استیک و یک آبجو جشن گرفت.
According to liberalism, no principle justifies the limitation of individual freedom.
از نظر لیبرالیسم، هیچ اصلی محدودیت آزادی فردی را توجیه نمی کند.
این تغییر در قانون به والدین آزادی بیشتری برای تأثیرگذاری بر تحصیل فرزندانشان می دهد.
معلمان در برنامه ویژه آزادی بیشتری در آنچه تدریس می کنند دارند.
یکی از معترضان تنها پس از 48 ساعت آزادی دوباره دستگیر شد.
The leaders of the demonstration made speeches demanding greater political freedom.
رهبران تظاهرات در سخنرانی هایی خواستار آزادی سیاسی بیشتر شدند.
There have been instances of religious freedom being outweighed by a powerful public interest however.
با این حال، مواردی وجود داشته است که آزادی مذهبی با منافع عمومی قدرتمند مغلوب شده است.
در دوران کودکی، آنها در مورد آزادی ها و ثروت هایی که در ایالات متحده از آن برخوردار خواهند شد، رویا داشتند.
مردم اینجا از آزادی عمل به هر دینی که دوست دارند برخوردارند.
در حالی که آلمان شرقی آزادی خود را جشن می گرفت، جشن بزرگی در دیوار برلین برگزار شد.
این مذاکرات منجر به آزادی هشت گروگان شد.
In a country where freedom of speech is guaranteed, citizens should expect to hear ideas with which they disagree.
در کشوری که آزادی بیان تضمین شده است، شهروندان باید انتظار شنیدن نظراتی را داشته باشند که با آن مخالف هستند.
هیچ دموکراسی بدون آزادی بیان و آزادی مطبوعات وجود ندارد.
برای دفاع/حفاظت از آزادی آکادمیک
آزادی مطبوعات مورد حمله قرار گرفته است.
همه گروه ها از آزادی مذهبی برخوردار بودند.
ما به عنوان یک جامعه برای آزادی شخصی و حریم خصوصی ارزش قائل هستیم.
ما فقط آزادی انتخاب می خواهیم.
هر کس حق آزادی بیان دارد.
آزادی وجدان / فکر / عبادت
The government continues to restrict freedom of movement.
دولت همچنان به محدودیت آزادی رفت و آمد ادامه می دهد.
از آزادی در فضای باز (= جایی که می توانید کاری را که می خواهید انجام دهید) لذت ببرید.
حقوق و آزادی های تضمین شده توسط قانون اساسی
آزادی کامل برای انجام هر کاری که می خواهید
این پیشنهادها به مقامات بهداشتی آزادی بیشتری در تصمیم گیری در مورد نحوه خرج کردن پول خود می دهد.
او سرانجام پس از بیست سال زندان به آزادی رسید.
بسیاری از بردگانی که آزادی خود را به دست آوردند پس از جنگ دوباره آن را از دست دادند.
ما به آزادی و دموکراسی اعتقاد داریم.
او قهرمان آزادی ایرلند بود.
دامن دارای یک دوشاخه برای آزادی حرکت است.
مرغ های مرتع آزادی بیشتری برای حرکت دارند.
برای همه مردم باید آزادی از ترس تضمین شود.
آزادی از تبعیض بر اساس جنسیت یا قومیت
رهایی از درد و بیماری
آزادی کل خانه به من داده شد.
کشاورزان کوچک فضای محدودی برای مانور دارند.
آزادی فردی باید در مقابل حقوق جامعه متعادل شود.
Living without war is a fundamental freedom.
زندگی بدون جنگ یک آزادی اساسی است.
برنامه درسی جدید به دانش آموزان امکان انتخاب بیشتری را می دهد.
قانون اساسی آزادی مطبوعات را تضمین می کند.
این روزنامه از آزادی بیان دفاع می کند.
مدیران شعب در اداره دفاتر خود آزادی قابل توجهی دارند.
من نمی خواهم آزادی دخترم را محدود کنم.
از آزادی عدم نیاز به سرکار رفتن لذت می بردم.
liberty
آزادی
liberation
رهایی
emancipation
عفو
amnesty
رهایی، رستگاری
deliverance
تخلیه
discharge
بیرون آوردن
extrication
عدم حصر
non-confinement
تحویل
رستگاری
بی طرفی
pardoning
تفرقه زدایی
salvation
آزادسازی
disenthralment
محرومیت از زندان
disinthrallment
استخراج
manumission
نجات
disimprisonment
آزاد کردن
extriction
حق رای دادن
redemption
استقلال
rescue
بی بند و بار
freeing
رها کردن
enfranchisement
تسکین
زنجیر گشایی
unfettering
تبرئه
unshackling
گره گشایی
در رفتن
فدیه
unchaining
acquittal
untying
ransom
captivity
اسارت
incarceration
حبس
imprisonment
زندان
custody
حضانت
detention
بازداشت
bondage
حصر
confinement
توقیف
impoundment
gaolUK
internment
jailUS
gaolUK
بردگی
jailUS
برده داری
enslavement
انقیاد
گرفتن
detainment
نگه دارید
slavery
دستگیری
subjugation
خویشتن داری - خودداری - پرهیز
بررسی
مجموعه
جمع آوری
restraint
تابعیت
دلهره
مجذوب شدن
gathering
متعهد
subjection
thraldom
apprehension
seizure
enthrallment
مقبره
committal
thraldom
servitude
seizure
entombment