enjoy
enjoy - لذت ببرید
verb - فعل
UK :
US :
لذت بردن
لذت بخش
---
لذت بردن از چیزی
داشتن یک توانایی یا مزیت خاص
می گفت امیدوارید کسی از چیزی که به او می دهید لذت ببرد
استفاده از حق قانونی و بهره مندی از آن
تجربه یک چیز خوب مانند سود بالا یا افزایش فروش
برای لذت بردن از موقعیتی که در آن قرار دارید
چیزی که به کسی می گویید وقتی چیزی به او داده اید و می خواهید از آن لذت ببرد
something you say to someone when you have given that person something and you want them to enjoy it
داشتن یک چیز خوب یا خوش شانس
به دلیل انجام یا تجربه کاری احساس خوشبختی کردن
لذت بردن از خود یعنی احساس خوشبختی به دلیل موقعیت یا رویدادی که در آن شرکت کرده اید
بهره بردن از چیزی
برخی از کارگران از امنیت شغلی نسبتاً بالایی برخوردار هستند.
بسیاری از والدین بسیار مشتاق هستند که فرزند خود را به پرستار کودک بسپارند و از یک شب پردرآمد لذت ببرند.
Many parents are only too eager to hand their child over to a babysitter and enjoy a well-earned night out.
تعطیلات فوق العاده ای بود - ما از هر دقیقه آن لذت بردیم.
هنگامی که این محصولات برای اولین بار در بازار معرفی شدند، موفقیت زیادی کسب کردند.
گرگ می گوید از شغل جدیدش لذت می برد.
مدیریت موفقیت آمیز روابط کاری خود، در حالی که با انجام کاری که از آن لذت می برید، پول درآورید، یکی از لذت های بزرگ زندگی است.
Successfully managing your business relationships, while making money doing what you enjoy is one of the great pleasures of life.
بخش هایی از نمایشنامه فوق العاده خنده دار بود. بی نهایت لذت بردم
با تشکر برای یک شب زیبا. من کاملا از آن لذت بردم.
پدرم همیشه از بازی گلف در آخر هفته ها لذت می برد.
گاه و بیگاه لبخند می زد، گویی در حال لذت بردن از یک فکر پنهانی تاریک است.
این تیم در این فصل موفقیت هایی کسب کرده است.
بنابراین کسانی که دارایی های قابل توجهی دارند، بالاترین پاداش های اقتصادی را دریافت خواهند کرد و از شانس های زندگی برتر بهره مند خواهند شد.
Thus those who have substantial property holdings will receive the highest economic rewards and enjoy superior life chances.
آنها از رنگ های روشن و گل های خوشبو لذت می برند.
دانش آموز گفت که او واقعاً از کلاس لذت برده است و از شهادت در مقابل هیئت مدیره خودداری کرد.
بیشتر دانشآموزان گفتند که از آن روز بسیار لذت بردهاند.
آیا از مهمانی لذت بردید؟
پارک مملو از مردمی بود که در زیر نور آفتاب لذت می بردند.
آنها حتی با باران بعدازظهر هم منصرف نشدند، اما با لباسهای پانچوهای رنگارنگ میکی موس به لذت بردن ادامه دادند.
They were not even deterred by some afternoon rain but carried on enjoying themselves kitted out in colourful Mickey Mouse ponchos.
با چنین نمایش های خودجوش، بازیکنان به وضوح از خود لذت می برند - لذت بردن از قطعات آسان است.
With such spontaneous performances the players clearly enjoying themselves - the pieces are easy to enjoy.
ما از زمان خود در نیویورک کاملاً لذت بردیم.
با تشکر برای یک شب عالی. من واقعا ازش لذت بردم.
به نظر می رسد او از زندگی در پاریس لذت می برد.
من از بازی تنیس و اسکواش لذت می برم.
از دیدن دوباره فیلم واقعا لذت بردم.
They all enjoyed themselves at the party.
همه آنها از مهمانی لذت بردند.
به نظر می رسید که بچه ها همه از خود لذت می برند.
مردم این کشور از استاندارد زندگی بالایی برخوردار هستند.
او همیشه از سلامتی برخوردار است.
Departmental managers enjoy considerable autonomy in the workplace.
مدیران دپارتمان از استقلال قابل توجهی در محل کار برخوردار هستند.
اینم کتابی که بهت قول داده بودم لذت ببرید!
من به سادگی از احساس قدرت لذت می برم.
تازه داشتم ازش لذت می بردم که بارون اومد.
او از کار خود بسیار لذت می برد.
ما از بازی فوق العاده لذت بردیم.
امیدوارم از سفرتان لذت ببرید.
از مهمانی لذت بردم.
Thanks. I really enjoyed it.
با تشکر. من واقعا ازش لذت بردم.
I enjoy playing basketball.
من از بازی بسکتبال لذت می برم.
من از خواندن بسیار لذت می برم.
من از آن فیلم/کتاب/کنسرت/مهمانی/غذا بسیار لذت بردم.
من می خواهم سفر کنم زیرا از ملاقات با مردم و دیدن مکان های جدید لذت می برم.
من فکر نمی کنم ماری در مدرسه از خودش لذت زیادی می برد.
بیا چرا نمی رقصی؟ خوش بگذره!
اینم نوشیدنی های شما لذت ببرید!
با وجود اینکه 86 ساله است، از سلامتی عالی برخوردار است.
از مناظر لذت بردیم.
از کتاب شما بسیار لذت بردم.
از آخر هفته خود لذت ببرید.
او شغل خود را دوست داشت زیرا از ملاقات با مردم لذت می برد.
دیشب واقعا لذت بردم.
پسندیدن
عشق
relish
لذت بردن
adore
عشق ورزیدن
revel in
قدردانی
savorUS
savorUS
گرامی داشتن
cherish
حفر کردن
تفننی
fancy
لذت بردن از
delight in
یک ضربه از
بالا رفتن
خوش بگذره
لذت ببر
گنج
treasure
ارزش
خود را سرگرم کند
amuse oneself
سرگرم شود
be entertained
علاقه داشتن به
از
مشتاق باشید
جزئی بودن به
خوشحال می شود
be pleased
راضی باشد
پنبه به
لذت بسیار
delight
کامل خوردن
پذیرفتن
طرفدار ایالات متحده
favorUS
dislike
دوست نداشتن
نفرت
loathe
متنفر بودن
abhor
بیزاری
despise
خوار شمردن
detest
نفرت داشتن
scorn
تمسخر
shun
اجتناب کنید
abominate
نفرت انگیز
deplore
ابراز تاسف
disdain
تحقیر
don't like
دوست ندارم
resent
کینه توز
antipathize
ضد عاطفی
can't stand
نمی تواند تحمل کند
condemn
محکوم کردن
disfavorUS
نارضایتی آمریکا
disfavourUK
نارضایتی انگلستان
disrelish
بی اعتنایی کردن
ذهن
اعتراض به
shudder at
لرزیدن در
spurn
طرد کردن
مخالف بودن
با
از
تمایلی به
خاموش شود به
disapprove of
مخالفت کردن
eschew
اجتناب
execrate
ادا کردن