appreciate
appreciate - قدردانی
verb - فعل
UK :
US :
قدردانی
قابل تقدیر
قدردان
به طور قابل ملاحظه ای
با قدردانی
برای درک اینکه یک موقعیت یا مشکل چقدر جدی یا مهم است یا احساسات یک نفر چیست
از کسی به روشی مؤدبانه تشکر می کرد یا می گفت که برای کاری که انجام داده است سپاسگزار هستید
برای درک اینکه کسی یا چیزی چقدر خوب یا مفید است
تا به تدریج در طی یک دوره زمانی ارزشمندتر شوند
برای افزایش ارزش
وقتی یک ارز افزایش می یابد، ارزش آن در مقایسه با سایر ارزها افزایش می یابد
تشخیص اینکه کسی یا چیزی چقدر خوب است و برای او ارزش قائل است
برای درک یک موقعیت و درک مهم بودن آن
هنگامی که از کسی تشکر می کنید یا نشان می دهید که سپاسگزار هستید استفاده می شود
وقتی مودبانه چیزی را درخواست می کنید استفاده می شود
آگاه بودن از چیزی یا درک اینکه چیزی ارزشمند است
قدردانی از چیزی نیز به معنای سپاسگزار بودن برای چیزی است
پس از یکی از این موارد، قدردانی از یک کوارتر پوندر یا جامبو جک بسیار دشوار است.
توانایی های جان توسط کارفرمای او به طور کامل قدردانی نمی شود.
هر کدام به نحوی توسط دیگری قدردانی می شود.
ما واقعاً از هر کاری که برای دخترمان انجام داده اید قدردانی می کنیم.
We really appreciate everything you've done for our daughter.
و با این حال رالف از بازدیدهایش قدردانی کرد.
همه آب و هوای بد اینجا باعث می شود از خانه قدردانی کنم.
تغییراتی در حال رخ دادن بود، اگرچه در آن زمان هیچ کس به طور کامل درک نکرد که این تغییرات چقدر گسترده است.
Changes were taking place though at the time no one fully appreciated how far-reaching these changes were to be.
او دستی به پشتم زد و به من گفت که چقدر به حمایت من نیاز دارد و از آن قدردانی می کند.
خانه ما در دو سال گذشته بیش از 20 درصد قیمت داشته است.
این ملک طی ده سال گذشته به سرعت افزایش یافته است.
قدردانی می کنم که برای شما آسان نیست، اما باید سعی کنید به موقع به اینجا برسید.
من قدردانی می کنم که برخی از شما مجبور شده اید تمام شب را منتظر بمانید، و از صبر شما سپاسگزارم.
کنگره از میزان خشم مردم در مورد این موضوع قدردانی نکرد.
فکر نمیکنم از مشکلاتی که این تاخیر ایجاد میکند قدردانی کنید.
مامان واقعا از نامه ای که فرستادی قدردانی کرد.
تعجب می کنم که آیا او واقعاً از جدی بودن وضعیت قدردانی می کند؟
تراست میگوید که مقیاس تغییرات در جمعیت پرندگان در زمینهای کشاورزی تازه در حال درک شدن است.
The scale of changes in farmland bird populations is only beginning to be appreciated, the Trust says.
والدین باید راه هایی بیابند تا به فرزندان خود نشان دهند که از احساسات و واکنش های آنها قدردانی می کنند.
با گذشت سالها او به زیبایی و آرامش رودخانه پی برد.
استعدادهای او در آن شرکت به طور کامل قدردانی نمی شود.
Her family doesn't appreciate her.
خانواده اش قدر او را نمی دانند.
You can't really appreciate foreign literature in translation.
واقعا نمی توان قدر ادبیات خارجی را در ترجمه دانست.
کیفیت صدا ضعیف بود، بنابراین ما نتوانستیم به طور کامل از موسیقی قدردانی کنیم.
I'd appreciate some help.
قدردان کمک هستم
از پشتیبانی شما بسیار قدردانی میکنم.
Thanks for coming. I appreciate it.
ممنونم که اومدی. من از آن قدردانی می کنم.
I would appreciate any comments you might have.
من از هر نظری که ممکن است داشته باشید سپاسگزار خواهم بود.
لطف و سخاوت شما بسیار قابل تقدیر است.
ما واقعا از تلاش اضافی شما قدردانی می کنیم.
اگر نقدی پرداخت کنید ممنون میشم.
I appreciate having the opportunity to discuss these important issues with you.
من قدردانی میکنم که این فرصت را داشتم تا در مورد این موضوعات مهم با شما صحبت کنم.
I don't appreciate being treated like a second-class citizen.
من قدردانی نمی کنم که مانند یک شهروند درجه دو با من رفتار شود.
از شما متشکریم که ما را از هرگونه مشکل آگاه کنید.
چیزی که من متوجه نشدم فاصله بین دو شهر بود.
The experience helped me understand and appreciate some of the difficulties people face.
این تجربه به من کمک کرد تا برخی از مشکلاتی که مردم با آن روبرو هستند را درک و درک کنم.
فکر نمی کنم قدر آن را بدانید.
ما کاملاً درک نکردیم که او به شدت بیمار است.
سرمایهگذاریهای آنها طی سالها افزایش یافته است.
ما ملکی میخواستیم که ارزش آن را داشته باشد.
The euro continues to appreciate against the dollar.
ارزش یورو در برابر دلار همچنان ادامه دارد.
بسیار از شما متشکرم. این از شما خیلی مهربان است./واقعا نباید این کار را می کردید.
از آمدن شما بسیار سپاسگزارم. واقعا خوشحال شدم دیدمت
I'm very grateful.
خیلی ممنونم.
I do appreciate your help.
من از کمک شما قدردانی می کنم.
That's all right.
مشکلی نیست.
Don't mention it.
آن را ذکر نکنید.
No problem.
مشکلی نیست
My pleasure.
باعث افتخار من.
خوشحالم که تونستم کمک کنم
cherish
گرامی داشتن
treasure
گنج
خوش آمدی
ارزش
recogniseUK
تشخیص انگلستان
recognizeUS
ایالات متحده را بشناسد
اعتبار
اذعان
prize
جایزه
سپاسگزار باشید
تشکر کن
بدهکار باشد
خوشحال باش
راضی بودن در مورد
موظف باشد برای
برای
بدهکار بودن برای
قدردان باشد
عزیز نگه دار
احترام بالا نگه دارید
بسیار در نظر گرفته شود
خیلی فکر کن
ارزش بالایی دارد
disparage
تحقیر کردن
belittle
منسوخ کردن
deprecate
مستهلک کردن
depreciate
بدخیم
malign
مسخره کردن
mock
تمسخر
ridicule
تهمت زدن
slander
توهین
slur
اسمیر
smear
بیان کردن
sneer
trivialiseUK
traduce
بی اهمیت کردن ایالات متحده
trivialiseUK
بدنام کردن
trivializeUS
ویلیپند
vilify
سرگردان شدن
vilipend
سو استفاده کردن
vituperate
انفجار
انتقاد از انگلستان
blast
انتقاد از ایالات متحده
criticiseUK
کاهش
criticizeUS
تحقیر
defame
دیس
denigrate
مورد اعتراض
deride
افترا
derogate
diminish
disdain
diss
dis
impugn
libel