useful
useful - مفید
adjective - صفت
UK :
US :
به شما کمک می کند تا آنچه را که می خواهید انجام دهید یا به دست آورید
چیزی که مفید باشد انجام کاری را برای شما آسان تر می کند
مفید - مخصوصاً در مورد چیزی که استفاده راحت و آسان است استفاده می شود
مفید است زیرا به شما در انجام کاری کمک می کند
اگر کسی یا چیزی مفید باشد، وقتی کاری را انجام می دهید برای شما مفید است
اگر انجام کاری ارزشمند باشد، برای شما مفید است و از انجام آن سود می برید
برای کمک به انجام کاری بسیار مفید است
کسی یا چیزی که ضروری است آنقدر مفید و مهم است که بدون او نمی توانید کاری را انجام دهید
someone or something that is indispensable is so useful and important that you cannot do something without them
برای انجام کاری بسیار مفید بودن
تاثير گذار؛ کمک به شما برای انجام یا رسیدن به چیزی
کمک به شما برای انجام یا به دست آوردن چیزی
او برای خرید قطعات، دفاتر مختلف و اتاقهای عرضه را جستوجو کرد و چیزهایی که مفید به نظر میرسید را جمعآوری کرد.
برای فهرستی از آدرس های مفید به صفحه 35 مراجعه کنید.
بانک توصیه های مفید زیادی در مورد راه اندازی کسب و کار خود به ما داد.
دانش حقوقی مفید بود و مدرک و مجوز گامی دیگر به جلو، اما وکالت آرزوی او نبود.
The legal knowledge was useful and the degree and license another step forward but practicing law was not his ambition.
بازرسان هیچ سرنخ مفیدی در این پرونده پیدا نکرده اند.
اغلب یک واکنش شیمیایی برای سنتز یک محصول نهایی مفید کافی نیست.
بله، آن خانم ها به حیثیت او کمک مفیدی داده بودند.
نوار چسب برای تعمیرات سریع بسیار مفید است.
این تجهیزات در آزمایش نوزادان نارس که ما مشکوک به مشکلات شنوایی هستند مفید خواهد بود.
This equipment will prove useful in testing premature babies who we suspect might have hearing problems.
اطلاعات مفید دیگری نیز در پشت کتاب آورده شده است.
به حداقل رساندن یادآوری ها و سخنرانی ها مفید است.
و یک چوب بزرگ نیز مفید است.
یک ابزار مفید
اطلاعات مفید
وزیر گفت که ملاقات با اعتصاب کنندگان هیچ هدف مفیدی نخواهد داشت.
وب سایت واقعاً منبع مفیدی بود.
او ممکن است برای ما مفید باشد.
وام مسکن به ویژه برای افرادی که درآمدهای نوسانی دارند مفید است.
These plants are particularly useful for brightening up shady areas.
این گیاهان به ویژه برای روشن کردن مناطق سایه مفید هستند.
می تواند مفید باشد که ابتدا خلاصه ای کوتاه از استدلال خود بنویسید.
دریافت بازخورد سازنده در مورد پیشرفت خود برای دانش آموزان مفید است.
این داروها در درمان بسیاری از انواع سرطان مفید هستند.
در اینجا چند نکته وجود دارد که ممکن است برای کمک به شما برای مقابله با مشکلتان مفید باشد.
فقط به تماشای تلویزیون ننشینید - خود را مفید بسازید (= مفید باشید).
This information could prove useful.
این اطلاعات می تواند مفید باشد.
هم محققان و هم عموم خوانندگان این کتاب را بسیار مفید خواهند یافت.
دانش آلمانی شما ممکن است مفید باشد (= در یک موقعیت خاص مفید باشید).
برخی از محصولات را می توان در پایان عمر مفید خود بازیافت کرد.
او بازیکن بسیار مفیدی است.
رزرو اینترنتی برای افرادی که خواهان یک استراحت کوتاه هستند مفید است.
برای اینکه واقعا مفید باشد نیاز به اطلاعات بیشتری دارد.
به عنوان یک اقدام کوتاه مدت مفید بود.
She has made an exceptionally useful contribution to the debate.
او سهم فوق العاده مفیدی در این بحث داشته است.
او به فرد گفت که خود را مفید کند.
او در برخورد با بازدیدکنندگان خارجی بسیار مفید بود.
همین اطلاعات در هنگام مذاکره به همان اندازه مفید است.
این موضوع عملاً مفید است و در هنگام جستجوی کار در جای مناسبی برای شما خواهد ایستاد.
این روش به طور کلی مفیدترین روش را ثابت کرده است.
این ابزار برای اهداف مختلف مفید است.
یک مهارت بدون شک مفید
اطلاعاتی که برای تازه مادران مفید خواهد بود
برخی از جزوات که ممکن است برای شما مفید باشد
to provide rewarding and socially useful employment
برای ایجاد اشتغال سودمند و مفید از نظر اجتماعی
کاربردی
functional
دستی
handy
راحت
convenient
سودمند
utilitarian
مناسب
عمدی
purposeful
قابل سرویس
serviceable
مرتب
neat
زیبا
nifty
مفید
utile
خدمات
applicable
استفاده
قابل اجرا
در دسترس
practicable
قابل استخدام
قابل بهره برداری
هدفمند
employable
بسیار مفید
exploitable
قابل استفاده
operable
کار کردن
تاثير گذار
purposive
suited
usable
useable
useless
بلا استفاده
futile
بیهوده
hopeless
نومید
impractical
غیر عملی
inadequate
ناکافی
ineffective
بی اثر
ineffectual
بی تاثیر
inefficient
ناکارآمد
worthless
بی ارزش
impotent
ناتوان
improper
نامناسب
inapplicable
غیر قابل اجرا
inappropriate
بی فایده
inutile
بی ثمر
nonpractical
غیر فعال
unhelpful
غیر کاربردی
unsuitable
بی هدف
unsuited
بیکار
unworkable
غیر مفید
fruitless
غیر مولد
impracticable
غیر قابل استفاده
inconvenient
inoperable
inoperative
nonfunctional
purposeless
unemployable
unfitting
unhandy
unproductive
unserviceable