benefit
benefit - سود
noun - اسم
UK :
US :
مزیت، پیشرفت یا کمکی که از چیزی دریافت می کنید
پولی که دولت به افرادی که مریض، بیکار یا پول کمی دارند ارائه می کند
پول اضافی یا مزایای دیگری که به عنوان بخشی از شغل یا بیمه ای که دارید به دست می آورید
if you benefit from something or it benefits you it gives you an advantage improves your life or helps you in some way
اگر از چیزی منفعت میبرید، یا به شما سود میرساند، به شما مزیتی میدهد، زندگیتان را بهبود میبخشد یا به نوعی به شما کمک میکند.
اثر یا مزیت خوبی که چیزی دارد، مثلاً یک محصول یا خدمات
money provided by the government to people who are old and no longer work or to people who are unemployed, ill or on a low income etc
پولی که دولت به افرادی که پیر هستند و دیگر کار نمی کنند، یا به افرادی که بیکار، بیمار یا کم درآمد هستند، ارائه می کند.
پول پرداخت شده برای برخی از بیمه نامه ها، به ویژه بیمه درمانی
something especially money that an employer gives to workers in addition to their normal pay to encourage them to work harder or be satisfied where they work
چیزی مخصوصاً پولی که کارفرما علاوه بر دستمزد عادی به کارگران می دهد تا آنها را تشویق کند که بیشتر کار کنند یا در جایی که کار می کنند راضی باشند.
کمک گرفتن یا منفعت گرفتن از چیزی
کمک یا مزیت دادن به کسی
یک اثر مفید یا خوب، یا چیزی که قصد کمک دارد
an advantage such as medical insurance life insurance and sick pay that employees receive from their employer in addition to money
مزیتی مانند بیمه درمانی، بیمه عمر و دستمزد بیماری که کارکنان علاوه بر پول از کارفرمای خود دریافت می کنند.
the money given by the government to people who need financial help for example because they cannot find a job
پولی که دولت به افرادی که به کمک مالی نیاز دارند داده می شود، مثلاً به این دلیل که نمی توانند کار پیدا کنند
something such as a pension or health insurance that an employee receives in addition to their salary (= money)
چیزی مانند حقوق بازنشستگی یا بیمه درمانی که کارمند علاوه بر حقوق دریافت می کند (= پول)
an event such as a concert performance etc. that is organized in order to raise money for people in need
رویدادی مانند کنسرت، اجرا و غیره که به منظور جمع آوری پول برای افراد نیازمند برگزار می شود
کمک گرفتن از چیزی یا کمک به کسی
یک اثر مفید یا خوب
A benefit is also a helpful service given to employees in addition to their pay or to someone else who needs help
مزایا همچنین خدمات مفیدی است که علاوه بر دستمزد به کارمندان یا شخص دیگری که به کمک نیاز دارد داده می شود
منفعت نیز یک مهمانی یا رویداد دیگری است که هدف آن جمع آوری پول است.
in some countries, money that is given by the government to people who cannot find a job are too sick to work etc.
در برخی از کشورها، پولی که توسط دولت به افرادی داده میشود که نمیتوانند شغلی پیدا کنند، آنقدر مریض هستند که نمیتوانند کار کنند و غیره.
advantages such as medical insurance life insurance and sick pay that employees receive from their employer in addition to money
مزایایی مانند بیمه درمانی، بیمه عمر و دستمزد بیماری که کارکنان علاوه بر پول از کارفرمای خود دریافت می کنند.
پرداخت از بیمه نامه یا طرح بازنشستگی
کمک گرفتن از چیزی
برای کمک به کسی
مزیتی که در یک هتل مرکز شهر برگزار می شود
کنسرت مفید برای بیمارستان کودکان
شما باید در مورد مزایایی که مستحق آن هستید اطلاعات کسب کنید.
کمک هزینه کودک در سه یا چهار سال گذشته متوقف شده است.
Thus the would-be entrepreneur can keep drawing benefits, and if the business fails, they haven't lost out.
بنابراین، کارآفرین بالقوه میتواند به کسب منافع ادامه دهد، و اگر کسبوکار شکست بخورد، ضرر نکرده است.
It suffices that customers are expected to act in a way that will provide economic benefits to the entity.
از مشتریان انتظار می رود که به گونه ای عمل کنند که منافع اقتصادی را برای واحد تجاری فراهم کند، کافی است.
Businesses would lose a whole raft of deductions, including those for employee benefits such as health care.
کسب و کارها تعداد زیادی از کسرها را از دست می دهند، از جمله مواردی که برای مزایای کارکنان مانند مراقبت های بهداشتی.
Freedom of information brings great benefits.
آزادی اطلاعات مزایای زیادی به همراه دارد.
health/economic/tax benefits
مزایای بهداشتی/اقتصادی/مالیاتی
مزایای طب مدرن
من از یک تحصیل خوب بهره برده ام.
خوب بود که دیدم او در نهایت از مزایای (= لذت بردن از نتایج) تمام کار سخت خود بهره می برد.
این صنعت یکی از اولین صنایعی خواهد بود که از مزایای بازیابی بهره مند خواهد شد.
شرکت سود قابل توجهی از این معامله به دست آورد.
او دیگر نمی توانست فایده ای از بحث و جدل ببیند.
مقررات جدید برای همه افراد ذینفع مفید خواهد بود.
زودتر رسیدن به نفع شما خواهد بود.
این پروژه مزایای زیادی برای جامعه محلی خواهد داشت.
With the benefit of hindsight (= knowing what we have learnt since), we would do things differently.
با بهره مندی از آینده نگری (= دانستن آنچه از آن زمان آموخته ایم)، کارها را به گونه ای متفاوت انجام می دهیم.
هیچ کس نباید بدون بهره مندی از مشاوره حقوقی به زندان فرستاده شود.
برای حداکثر سود، قرص ها را قبل از غذا مصرف کنید.
ممکن است واجد شرایط دریافت مزایا باشید.
در ماه گذشته تعداد افرادی که مدعی بیمه بیکاری بودند کاهش یافت.
هدف این است که به افرادی که دارای مزایا هستند (= دریافت مزایا) کمک کنیم تا شغل پیدا کنند.
بیمه درمانی خصوصی به عنوان بخشی از بسته مزایای کارکنان ارائه می شود.
این مزایا اکنون به کارگران آژانس تعمیم خواهد یافت.
طرح بیمه در صورت فوت شما مزایای نقدی قابل توجهی را برای خانواده شما فراهم می کند.
یک مسابقه/کنسرت سودمند
درآمد حاصل از این مزایا مستقیماً به کمپ های پناهندگان اختصاص می یابد.
من چند یادداشت سخنرانی را به نفع آن دسته از افرادی که هفته گذشته غایب بودند تایپ کرده ام.
به درد من نخور!
او ممکن است دروغ گفته باشد، اما من احساس کردم باید از شک و تردید او بهره مند شوم.
گروه های مختلف محیطی می توانند با هم به نفع متقابل خود کار کنند.
آنها به نوعی بدون بهره مندی از فناوری مدرن کار می کنند.
من می توانم مزایایی را که چنین بازی هایی به کودکان می دهد، ببینم.
اگر می خواهید فواید زغال اخته را به حداکثر برسانید، آن را خام بخورید.
زوجهای همجنس از مزایایی که به زوجهای متاهل داده میشد، محروم شدند.
مزایا به راحتی بیشتر از هزینه است.
مزیت - فایده - سود - منفعت
دارایی
perk
امتیاز
upside
وارونه
gratuity
پاداش
merit
شایستگی
privilege
جایزه
reward
طرفدار ایالات متحده
bonus
مزایای شغلی
favorUS
خدادادی
fringe benefit
به علاوه
godsend
نقطه مثبت
حق بیمه
سود
premium
ارزش
تقوا
اضافی اضافه شده است
سود اضافی
added extra
تسهیلات، رفاه
favourUK
amenity
هدیه
favourUK
نکته خوب
زیاده خواهی
مسافت پیموده شده
indulgence
استحکام - قدرت
mileage
نقطه قوت
مفید بودن
بادآورده
usefulness
کسب کردن
windfall
disadvantage
عیب
downside
منفی
drawback
اشکال
detriment
ضرر
impediment
مانع
inconvenience
ناراحتی
minus
منهای
shortcoming
کمبود
weakness
ضعف
گرفتن
constraint
محدودیت
deficiency
دشواری
بار
encumbrance
بد
evil
شکست خوردن
failing
پرواز در پماد
تکان دادن
hitch
بیمار
نقص
imperfection
مسئولیت
liability
آلباتروس
نابودی
زحمت
albatross
صلیب
bane
لعنت
کاستی
curse
defect