private

base info - اطلاعات اولیه

private - خصوصی

adjective - صفت

/ˈpraɪvət/

UK :

/ˈpraɪvət/

US :

family - خانواده
privacy
حریم خصوصی
private
خصوصی
privatization
خصوصی سازی
privatize
خصوصی کردن
privately
به صورت خصوصی
google image
نتیجه جستجوی لغت [private] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The sign said, ‘Private property. Keep out.’


    تابلو نوشته بود: مالک خصوصی. دور نگه دار.'

  • You're trespassing on private land.


    شما در حال تعدی به زمین شخصی هستید.


  • یک جت شخصی

  • Those are my father's private papers.


    اینها اوراق خصوصی پدرم است.

  • The hotel has 110 bedrooms, all with private bathrooms.


    این هتل دارای 110 اتاق خواب است که همگی دارای حمام اختصاصی هستند.

  • The villa has its own private beach.


    ویلا ساحل اختصاصی خود را دارد.

  • You shouldn't listen to other people's private conversations.


    شما نباید به مکالمات خصوصی دیگران گوش دهید.

  • We agreed to keep our arrangement private.


    ما توافق کردیم که قرارمان را خصوصی نگه داریم.

  • They were sharing a private joke.


    آنها یک شوخی خصوصی به اشتراک می گذاشتند.

  • Senior defence officials held private talks.


    مقامات ارشد دفاعی گفتگوهای خصوصی داشتند.

  • She was scared of revealing her private thoughts and feelings.


    او از افشای افکار و احساسات خصوصی خود می ترسید.

  • a private firm/business/hospital


    یک شرکت خصوصی/کسب و کار/بیمارستان

  • The painting is now in a private collection.


    این نقاشی اکنون در یک مجموعه خصوصی است.


  • یک سرباز سابق که در امنیت خصوصی کار می کرد

  • The area has attracted substantial private investment.


    این منطقه سرمایه گذاری خصوصی قابل توجهی را جذب کرده است.

  • a programme to return many of the state companies to private ownership


    برنامه ای برای بازگرداندن بسیاری از شرکت های دولتی به مالکیت خصوصی

  • She gives private English lessons at weekends.


    او آخر هفته ها کلاس خصوصی انگلیسی می دهد.


  • اگر بتوانم آن را بپردازم، فکر می کنم خصوصی خواهم رفت (= به جای استفاده از خدمات دولتی، هزینه مراقبت پزشکی را پرداخت کنم).

  • a private contractor/investigator


    یک پیمانکار/بازپرس خصوصی

  • a private citizen/individual


    یک شهروند/فرد خصوصی

  • We got the money from a private investor.


    پول را از یک سرمایه گذار خصوصی گرفتیم.

  • a politician’s private life


    زندگی خصوصی یک سیاستمدار

  • She claimed she was acting in a private capacity.


    او مدعی شد که به صورت خصوصی عمل می کند.

  • He was on a private trip to Japan.


    او در یک سفر خصوصی به ژاپن بود.

  • Let's go somewhere a bit more private.


    بیا بریم یه جای خصوصی تر


  • گوشه ای خصوصی پیدا کردند که می توانستند صحبت کنند.

  • He's a very private person.


    او یک فرد بسیار خصوصی است.

  • He has a private income.


    او درآمد خصوصی دارد.

  • She has a small office that is used for private discussions.


    او یک دفتر کوچک دارد که برای بحث های خصوصی استفاده می شود.

  • I caught him looking through my private papers.


    او را گرفتم که در حال بررسی اوراق خصوصی من است.

  • The sign on the gate said Private Property - No Trespassing!


    تابلویی روی دروازه نوشته شده بود: املاک خصوصی - ورود ممنوع!

synonyms - مترادف

  • راز

  • confidential


    محرمانه

  • clandestine


    مخفیانه

  • covert


    پنهانی

  • unofficial


    غیر رسمی

  • closet


    کمد لباس

  • protected


    حفاظت شده

  • classified


    طبقه بندی شده

  • closed


    بسته


  • داخل

  • secretive


    یواشکی

  • stealthy


    با احتیاط

  • discreet


    پنهان شده است

  • hidden


    ممتاز

  • privileged


    موذی

  • sneaky


    پنهان کاری

  • stealth


    مخفی

  • surreptitious


    زیرزمینی

  • undercover


    پشت صحنه

  • underground


    پشت پله ها

  • backstage


    متلاشی شد

  • backstairs


    غامض

  • dissembled


    دزدکی

  • esoteric


    ساکت شد

  • furtive


    ناشناس

  • hushed


    صمیمی

  • incognito


    غیر عمومی

  • intimate


    محصور

  • nonpublic


  • privy


  • restricted


antonyms - متضاد

  • عمومی


  • باز کن


  • بطور گسترده


  • مشترک


  • جهانی است

  • generic


    مسیر اصلی


  • در سراسر کشور

  • mainstream


    کلاهبرداری

  • nationwide


    آشکار

  • overarching


    محبوب

  • overt


    به اشتراک گذاشته شده است


  • جهانی

  • shared


    در سراسر جهان


  • افشا شد

  • worldwide


    شناخته شده

  • disclosed


    رسمی

  • known


    آشکار کرد


  • پنهان

  • revealed


    نامحدود

  • unconcealed


    منتشر شده

  • unrestricted


    ایالات متحده منتشر شد

  • published


    در دسترس

  • publicizedUS


    ملی

  • accessible


    در بریتانیا منتشر شد


  • به رسمیت شناخته شد

  • publicisedUK


    در معرض

  • recognizedUS


    به رسمیت شناخته شده در انگلستان

  • exposed


    گسترده

  • recognisedUK


    رایج است


  • prevalent


لغت پیشنهادی

efficacy

لغت پیشنهادی

adsorbent

لغت پیشنهادی

anyways