soldier
soldier - سرباز
noun - اسم
UK :
US :
عضو ارتش یک کشور، به ویژه کسی که افسر نیست
شخصی که در ارتش است و یونیفورم آن را می پوشد، مخصوصاً کسی که در زمان جنگ می جنگد
a small rectangle of bread or toast (= warm crisp bread) used for putting into the yellow liquid part of a boiled egg
یک مستطیل کوچک از نان یا نان تست (= نان گرم و ترد) که برای ریختن در قسمت مایع زرد تخم مرغ آب پز استفاده می شود.
شخصی که در ارتش است و یونیفرم آن را می پوشد، به ویژه. کسی که در زمان جنگ میجنگد
این یتیم بزرگ شد تا سرباز شد.
مور در بیشتر دوران بزرگسالی خود یک سرباز بوده است.
سربازان خندان در اطراف پارتیشن ازدحام کردند.
We can form a human chain of Berliners along the Wall which no one dare break nomatterhow many soldiers they send.
ما میتوانیم یک زنجیره انسانی از برلینیها را در امتداد دیوار تشکیل دهیم که هیچکس جرأت شکستن آن را ندارد، صرفنظر از اینکه چند سرباز میفرستند.
چند سرباز از دروازه اصلی محافظت می کردند.
Contemporary accounts give the impression of a watchful, mistrustful regime of a country bristling with fortresses and teeming with soldiers.
گزارشهای معاصر این تصور را به وجود میآورند که یک رژیم مراقب و بیاعتماد، کشوری مملو از قلعهها و مملو از سربازان.
A group of young soldiers were standing outside talking excitedly, their bulging kit-bags leaning up against their legs.
گروهی از سربازان جوان بیرون ایستاده بودند و با هیجان حرف می زدند، کیسه های برآمده شان را به پاهایشان تکیه داده بودند.
آنها از قبور سربازان آمریکایی کشته شده در جنگ جهانی اول دیدن کردند.
captured soldiers, sailors and airmen
سربازان، ملوانان و هوانوردان اسیر شدند
سربازان لباس فرم
سربازان وظیفه
بر اثر تیراندازی سربازان به تظاهرات مسالمت آمیز دست کم 19 نفر کشته شدند.
چندین سرباز ائتلاف زخمی شده اند.
Approximately 1,000 American soldiers died in the battle.
تقریباً 1000 سرباز آمریکایی در این نبرد کشته شدند.
در همان روز دو سرباز از همان واحد کشته شدند.
حداقل 500 سرباز زبده از هنگ چتر نجات دیروز به منطقه اعزام شدند.
او از زندگی خود به عنوان یک سرباز انگلیسی مستقر در برمه نوشت.
او به یک سرباز مجروح کنفدراسیون کمک کرد.
این منطقه توسط سربازان اسرائیلی محافظت می شود.
پسرها مجبورند بچه سرباز شوند.
از یک سرباز معمولی، او به یکی از پرافتخارترین نظامیان زمان خود تبدیل شد.
سربازان دشمن نیز حقوق بشر دارند.
او از کشته شدن یکی از همرزمانش بسیار متاثر شد.
بنای یادبود سربازان کشته شده
این آکادمی سربازان و مهندسان نظامی را آموزش می داد.
تصمیم گرفت به عنوان سرباز ثبت نام کند.
او سربازان آمریکایی را به نبرد هدایت کرده است.
شارون به عنوان یک سرباز خدمت کرده است.
وزیر از سربازان دلاوری که جان خود را از دست داده اند ادای احترام کرد.
تعداد سربازان فعال همچنان در حال افزایش است.
زندگی برای سرباز عادی چگونه بود؟
یک سرباز بسیار آراسته
little boys playing soldiers
پسرهای کوچک در حال بازی سربازان
Soldiers were patrolling the streets.
سربازان در خیابان ها گشت می زدند.
آیا با تخم خود سرباز می خواهید؟
American/Italian/Chinese soldiers
سربازان آمریکایی/ایتالیایی/چینی
trooper
سرباز
جنگنده
serviceman
خدمتکار
warrior
جنگجو
legionary
لژیونر
legionnaire
GI
GI
منظم
سرویس دهنده
serviceperson
صورت سگ
dogface
تیم ملی
squaddie
رزمنده
combatant
پیاده نظام
infantry
سرباز وظیفه
conscript
تامی
servicewoman
سنگ شکن
Tommy
نفر پیاده
sapper
دریایی
infantryperson
افسر
marine
سرباز نویس
سرباز چترباز
draftee
خصوصی
paratrooper
استخدام کردن
کهنه سرباز
داوطلب
نگهبان
چریک
guardsman
توپچی
guerrilla
دیده بانی
gunner
مزدور
scout
mercenary