army
army - ارتش
noun - اسم
UK :
US :
گروه بزرگی از مردم که برای جنگیدن روی زمین در جنگ آموزش دیده اند
تعداد زیادی از افراد درگیر در یک فعالیت
بخشی از نیروی نظامی یک کشور که برای جنگیدن در زمین آموزش دیده است
ارتش، نیروی دریایی و نیروی هوایی
کسی که در ارتش است، به خصوص کسی که افسر نیست
سربازان، به ویژه آنهایی که در یک حمله نظامی شرکت می کنند
مرد یا زنی که در ارتش، نیروی هوایی یا نیروی دریایی است
a high-ranking member of the army air force or navy who is in charge of a group of soldiers, sailors etc
یک عضو عالی رتبه ارتش، نیروی هوایی یا نیروی دریایی که مسئول گروهی از سربازان، ملوانان و غیره است.
برای پیوستن به ارتش
به دستور دولت برای خدمت در ارتش
سیاست دولت برای دستور دادن به مردم برای خدمت در ارتش
a particular country's fighting force
نیروی جنگی یک کشور خاص
یک نیروی نظامی که آموزش و تجهیزات لازم برای جنگیدن در خشکی را دارد
گروه بزرگی از افرادی که در یک فعالیت خاص درگیر هستند
the supporters of a football team especially ones who travel to games in different towns, cities, or countries
طرفداران یک تیم فوتبال، به ویژه آنهایی که به بازی در شهرها، شهرها یا کشورهای مختلف سفر می کنند
a military force usually belonging to a country that has the training and equipment to fight on land
یک نیروی نظامی که معمولاً متعلق به یک کشور است که آموزش و تجهیزات لازم برای جنگیدن در زمین را دارد
ارتش نیز هر گروه بزرگی است
در سال 1066 ویلیام فاتح ارتش تشکیل داد و به انگلستان حمله کرد.
By January he had raised an army of twenty-five thousand men and had headed north to intercept the forces of General Taylor.
تا ژانویه او ارتشی متشکل از بیست و پنج هزار نفر را تشکیل داد و برای رهگیری نیروهای ژنرال تیلور به سمت شمال حرکت کرد.
بیشتر ارتشها با پوشیدن چکمههایی که خیلی دیر برای جنگهای قبلی طراحی شده بودند، وارد جنگهای جدید میشوند.
واحدهای ارتش نیجریه به سرعت به مرز اعزام شدند.
شاید ارتش ها شدیدترین تداعی کننده این حالت ذهنی باشند.
ارتش شورشی کنترل ایستگاه رادیویی پایتخت را به دست گرفته است.
در سال 1939 با آنجلا اوررد، دختر یک سرگرد بازنشسته ارتش ازدواج کرد.
پسرم هر دو سربازی هستند.
تیموتی مک وی و دو دوست ارتش متهم هستند.
Union armies were strung in a southwesterly direction through Virginia, Tennessee, and Mississippi to the river completing the encirclement.
ارتش های اتحادیه در جهت جنوب غربی از طریق ویرجینیا، تنسی و می سی سی پی به سمت رودخانه کشیده شدند و محاصره را تکمیل کردند.
دو ارتش مخالف در سراسر میدان نبرد با یکدیگر روبرو شدند.
او پس از جنگ فرماندهی ارتش اشغالگر را برعهده داشت.
خواهرش سربازی است.
پس از ترک مدرسه، مایک به ارتش رفت.
او در سن 16 سالگی وارد ارتش شد.
an army officer/chief
یک افسر/رئیس ارتش
army barracks/bases
پادگان/پایگاه های ارتش
او در طول جنگ جهانی اول در ارتش فرانسه خدمت کرد.
ارتشی از مشاوران/داوطلبان
لشکری از مورچه ها از مسیر عبور کردند.
لشکر عظیمی به سمت شهر حرکت کردند.
او ارتش را به نبرد هدایت کرد.
او یک لشکر خارجی را وارد پایتخت کرد.
ارتش سرانجام در پاییز شکست خورد.
امپراتور خلع شد و ارتشش متلاشی شد.
شاه قادر به تشکیل ارتش نبود.
این مالیات ها برای حفظ یک ارتش ثابت متشکل از 55000 سرباز استفاده می شد.
شهر آنها قربانی ارتش مهاجم شد.
او فرماندهی ارتش بریتانیا در مصر را بر عهده داشت.
ارتش آلمان در مارس 1938 وارد اتریش شد.
ارتش فرانسه در صحرای غربی مستقر شد.
کسانی که در افغانستان با ارتش شوروی جنگیدند
او در دهه 1960 در یک پایگاه ارتش بزرگ شد.
این شرکت ها عمدتاً از نیروهای بازنشسته ارتش استخدام می کنند.
ارتش عظیمی از پرسنل
ارتشی از تکنسین ها آماده کمک بودند.
این خواننده توسط ارتش واقعی خبرنگاران احاطه شده بود.
ناسا ارتش کوچکی از مهندسان دارد.
او ارتشی از مشتریان وفادار ایجاد کرد.
او با ارتشی از دستیاران شخصی و استایلیست ها سفر می کند.
او استدلال کرد که بیکاری ارتش ذخیره مفیدی از کار ایجاد کرد.
نظامی
infantry
پیاده نظام
militia
شبه نظامی
cavalry
سواره نظام
defenceUK
دفاع بریتانیا
defenseUS
دفاع آمریکا
soldiery
سربازی
troops
نیروهای
corps
سپاه
platoon
جوخه
soldiers
سربازان
brigade
تیپ
regiment
هنگ
artillery
توپخانه
باتری
نیروی مسلح
defence force
نیروی دفاعی
نیروی جنگنده
نیروی زمینی
نیروی نظامی
armed forces
نیروهای مسلح
نیروهای زمینی
land forces
واحد گشت
patrol unit
ارتش سرزمینی
territorial army
خط قرمز نازک
خدمات
services
نیروها
forces
نیروی دریایی
navy
نیروی هوایی
سرویس