occupation
occupation - اشتغال
noun - اسم
UK :
US :
یک شغل یا حرفه
زمانی که گروه زیادی از مردم وارد مکانی شده و کنترل آن را به ویژه با نیروی نظامی به دست می گیرند
راهی برای صرف وقت
زمانی که شخصی در ساختمان یا مکانی زندگی می کند یا می ماند
دوره 1940-44 در طول جنگ جهانی دوم، زمانی که فرانسه توسط ارتش آلمان اشغال شد.
شغل یا حرفه ای که به ویژه در فرم های رسمی یا برای نوشتن در مورد مشاغلی که افراد انجام می دهند استفاده می شود
شغل یک فرد
یک فعالیت یا سرگرمی معمولی
وضعیتی که در آن یک ارتش یا گروهی از مردم به داخل یک مکان حرکت می کنند و کنترل آن را به دست می گیرند
واقعیت زندگی در یک ساختمان یا استفاده از آن
یک شغل نیز یک فعالیت منظم است
An occupation is also a regular activity
عمل کنترل یک کشور یا منطقه خارجی توسط نیروی مسلح
شغل یا نوع شغلی که شخص دارد
موقعیتی که شخصی وارد ساختمان می شود و شروع به استفاده از آن می کند
لطفا نام، آدرس و شغل خود را در قسمت های زیر بنویسید.
این ارعاب رأی دهندگان با حملات و اشغال مزارع سفیدپوستان در اوایل سال جاری آغاز شد.
This intimidation of voters began with attacks and occupations of white-owned farms earlier this year.
یکی از مشاغل دوران کودکی من جمع آوری کارت های بیسبال بود.
شغل اصلی مردم کیدرمینستر در آن روزگار بافندگی بود، بنابراین افراد ثروتمند کمی در بین آنها وجود داشت.
The main occupation of the people of Kidderminster in those days was weaving, so there were few rich people amongst them.
زندگی بیشتر شامل لذت بردن از شادی مردمی بود که پس از پنج سال اشغال آزاد می شدند.
Life consisted mostly of enjoying the gaiety of a people being liberated after five years of occupation.
کارگران پاره وقت اغلب در مشاغل کم دستمزد کار می کنند.
برخی دیگر پیشنهادهای خود را برای انتخاب مجدد از دست می دهند یا داوطلبانه این شغل را ترک می کنند.
شغل مظنون سوم مشخص نیست.
مشاغل تقسیم شده و تخصصی شدند و جایگزین شیوه های زندگی خودکفا شدند.
روز چهارم و عصر بعد احساس خوبی داشت و توانست وقت خود را در مشاغل معمول خود بگذراند.
The fourth day and the evening following he felt well and was able to pass his time in his usual occupations.
لطفا نام، سن و شغل خود را در زیر ذکر کنید.
Her main occupation seems to be shopping.
به نظر می رسد شغل اصلی او خرید است.
the Roman occupation of Britain
اشغال بریتانیا توسط رومیان
The zones under occupation contained major industrial areas.
مناطق تحت اشغال شامل مناطق صنعتی عمده بود.
occupation forces
نیروهای اشغالگر
این دفاتر در خرداد ماه آماده اشغال خواهند شد.
موارد زیر فقط در مورد مستاجرینی که بعد از ۱ ژانویه ۲۰۱۰ شغلی دارند اعمال میشود.
The level of owner occupation (= people owning their homes) has increased rapidly in the last 30 years.
سطح مالکیت (= افرادی که مالک خانه های خود هستند) در 30 سال گذشته به سرعت افزایش یافته است.
در حال حاضر پیدا کردن کار بسیار دشوار است.
فقط نیمی از مردم اینجا در استخدام هستند.
او در وزارت امور خارجه فعالیت بسیار برجسته ای داشت.
او امیدوار است وارد حرفه پزشکی شود.
لطفا نام، سن و شغل خود را ذکر کنید.
نجاری یک تجارت بسیار ماهر است.
او شغل کشاورزي خود را رها کرد و معلم شد.
او در سال 1999 ارتش را ترک کرد و یک شغل غیرنظامی را انتخاب کرد.
Her occupation is listed as ‘homemaker’.
شغل او به عنوان خانه دار ذکر شده است.
این کالج در طیف وسیعی از مشاغل آموزش می دهد.
افراد مورد مصاحبه مشاغل مختلفی را دنبال می کردند
مشاغل خدماتی مانند نظافت و پذیرایی
Is your occupation full-time or part-time?
شغل شما تمام وقت است یا پاره وقت؟
وقتی یک شغل کم تحرک دارید، کاهش وزن سخت تر است.
چرا پرستاری هنوز به عنوان یک شغل زنانه دیده می شود؟
در زمان اشغال کلیسا به عنوان مسجد استفاده می شد.
مهاجمان به اشغال بخشهای وسیعی از سرزمینها پایان دادهاند.
وظیفه نیروهای اشغالگر حفظ نظم مدنی است.
The military occupation has created anger and resentment.
اشغال نظامی خشم و کینه ایجاد کرده است.
او قصد دارد تا زمانی که ممکن است در تصرف ساختمان بماند.
خانهها برای سکونت انسانها نامناسب تشخیص داده شدند.
شما فقط زمانی می توانید شغل خود را پس از امضای اجاره نامه شروع کنید.
تصرف غیر قانونی ساختمان
کار
حرفه
کار کردن
استخدام
کسب و کار
خط
تجارت
vocation
موقعیت
صدا زدن
دستیابی
calling
رشته
pursuit
پست
مهارت
بازی
راکت تنیس
چیز
racket
métier
وضعیت
métier
فعالیت
استان
امرار معاش
دفتر
livelihood
وظیفه
زندگي كردن
شرکت، پروژه
اسلات
استخدام کردن
slot
مسیر
قرار دادن
avocation
دعوت
سرگرمی
سرگرم کننده
hobby
تفریحی
pastime
تسلیم شدن
recreation
بیکاری
surrender
علاقه جانبی
unemployment
عدم فعالیت
yielding
بیکاری، تنبلی
giving up
بی مسئولیتی
amusement
وظیفه
باز بودن
inactivity
سوء استفاده
idleness
کم کاری
irresponsibility
ساکت
سکوت
openness
تعمیم انگلستان
misuse
سخن، گفتار
underemployment
تعمیم ایالات متحده
عدم مسئولیت
وسواس
generalisationUK
علاقه
اشتیاق
generalizationUS
نگه داشتن
nonresponsibility
آرامش
obsession
اسب سرگرمی
enthusiasm
keeping
relaxation
hobbyhorse