way
way - مسیر
noun - اسم
UK :
US :
روشی که برای انجام یا رسیدن به چیزی از آن استفاده می کنید
روش یا سبکی که در آن کسی کاری را انجام می دهد یا در آن چیزی اتفاق می افتد
یک جاده، مسیر، مسیر و غیره که شما برای رسیدن به یک مکان خاص انتخاب می کنید
یک جهت خاص از جایی که اکنون هستید
used to say that there is a fact or a feature of something that makes a statement or description true
معمولاً میگفتند که یک واقعیت یا ویژگی چیزی وجود دارد که یک گزاره یا توصیف را درست میکند
یک مسافت یا یک مدت زمان، به خصوص طولانی
if someone or something is in the way they are blocking the space in front of you and you cannot move forward
اگر کسی یا چیزی در راه باشد، فضای جلوی شما را مسدود می کند و شما نمی توانید جلو بروید
یک حالت یا شرایط خاص
برای اشاره به چیزی که اتفاق می افتد استفاده می شود
سبک معمول رفتار کسی، به خصوص زمانی که متفاوت یا غیرعادی به نظر می رسد
used in expressions about developing and improving
در عبارات مربوط به توسعه و بهبود استفاده می شود
هنگامی که در مورد دو انتخابی که کسی می تواند انتخاب کند، یا دو احتمال که ممکن است اتفاق بیفتد، استفاده می شود
کاری که می توانید انجام دهید تا به آنچه می خواهید برسید یا با یک مشکل مقابله کنید
راهی برای انجام کاری، به ویژه راهی که بسیاری از مردم درباره آن می دانند و از آن استفاده می کنند
a general way of dealing with a particular problem or situation especially a way that has been carefully thought about
یک روش کلی برای برخورد با یک مشکل یا موقعیت خاص، به ویژه روشی که به دقت در مورد آن فکر شده است
راهی برای انجام کاری که برای آن به مهارتی نیاز دارید که باید آموخته و تمرین کنید
روشی با برنامه ریزی دقیق برای دستیابی به چیزی دشوار یا پیچیده که ممکن است زمان زیادی طول بکشد
جاده، مسیر، مسیر و غیره که برای رسیدن به یک مکان باید طی کنید
راهی از یک مکان به مکان دیگر که مردم به طور منظم از آن استفاده می کنند یا روی نقشه نشان داده شده است
دستورالعمل نحوه رسیدن به یک مکان
راهی برای رسیدن به جایی که کوتاهتر از راه معمولی باشد
مخصوصاً وقتی از کسی میخواهید که به شما بگوید راه درست کدام است استفاده میشود
در نام جاده ها استفاده می شود
خیلی دور
با مقدار زیادی
بسیار
یک مسیر، جهت یا مسیر
برای سفر یا نقل مکان به مکانی
برای صحبت در مورد جهتی که چیزی در آن قرار دارد صحبت می کرد
برعکس اتفاق می افتد
در نام برخی از جاده ها استفاده می شود
من ترجیح می دهم کارها را به آسانی انجام دهم.
من او را دوست دارم و فکر می کنم او همین احساس را دارد.
من مطمئن هستم که ما می توانیم راهی برای انجام این کار پیدا کنیم.
استفاده از مترو تنها راه جلوگیری از ترافیک است.
اینطوری نمیشه با مادرت حرف زد!
من از این شیوه کار راضی نیستم.
این چیزی نیست که شما می گویید، این طوری است که شما آن را می گویید.
از اینکه همیشه از من انتقاد می کند متنفرم.
بهت گفتم باید به روش من این کار رو میکردیم!
او مانند خواهرش لباس می پوشد.
بیماری های عفونی را می توان از راه های مختلفی به دست آورد.
به این ترتیب، میتوانیم طوفانها را هنگام حرکت در اقیانوس دنبال کنیم.
به روشی که شما انتظار دارید کار می کند.
فن آوری جدید به طور اساسی روش انجام این کار را تغییر داده است.
او طوری می نویسد که به راحتی قابل درک باشد.
من به طور کلی آنچه را که می خواهم به هر طریقی به دست می آورم (= به وسیله ای).
آنها با حالتی دوستانه به او پوزخند زدند.
این راه او نبود که بپذیرد اشتباه کرده است.
نگران نباشید، اگر او ساکت به نظر می رسد - این فقط راه اوست.
او مانند پسران نوجوان خودنمایی می کرد.
بعد از ده سال من به روش های عجیب انگلیسی عادت کردم.
او همیشه می گفت که روش های قدیمی بهترین هستند.
راه را از کسی بپرسم
راهش رو بلدی؟
میتوانید راه میدان لستر را به من بگویید؟
بهترین/سریع ترین/کوتاه ترین راه از A تا B
راه طولانی را رفتیم.
از سر راهم برو کنار! عجله دارم.
پلیس ضد شورش با سپر راه تظاهرکنندگان را مسدود کرده بود.
متأسفانه آنها در طول راه با طوفان برف برخورد کردند.
ما از میان پوشش گیاهی انبوه مبارزه کردیم.
روش
سیستم
تکنیک
رویکرد
شیوه
means
به معنای
روند
طرح
استراتژی
آژانس
فرم
چگونه
سازوکار
روش شناسی
تمرین
دستور آشپزی
methodology
روال
سبک
چسب
تاکتیک ها
حالت
tack
جاده
tactics
مسیر
جایگزین
گزینه
شیوه عمل
دوره عمل
modus
modus operandi
idleness
بیکاری، تنبلی
inaction
بی عملی
inactivity
عدم فعالیت
dormancy
خواب
inertia
اینرسی
inertness
بی اثری
nonaction
عدم اقدام
disorganisationUK
سازماندهی بریتانیا
disorganizationUS
بی سازمانی ایالات متحده
quiescence
سکون
بی نظمی
زنگ تفريح
بخش
تفاوت
واقعیت
cog
چرخ دنده
neglect
بی توجهی