unfortunately
unfortunately - متاسفانه
adverb - قید
UK :
US :
زمانی استفاده می شود که شما واقعیتی را ذکر می کنید که آرزو می کردید درست نباشد
معمولاً میگفتند چیزی غمانگیز، ناامیدکننده یا تأثیر بدی دارد
متأسفانه، ما بیش از همه از آن نوع غرورهای کوچک هستیم.
هیچ کاری نمی توانم در مورد آن انجام دهم، متاسفانه.
متأسفانه، دکتر کول نمی تواند آنقدر که دوست دارد با هر بیمار وقت بگذراند.
Memories unfortunately fade and hopes soon waned when after 1 1/2 hours nothing was found in the area suggested.
خاطرات متأسفانه محو می شوند و امیدها به زودی از بین رفتند، زیرا پس از 1 1/2 ساعت چیزی در منطقه پیدا نشد.
Bargains are, unfortunately few and far between: the horse world doesn't believe in holding January sales!
متأسفانه، قیمتها بسیار کم است: دنیای اسب به برگزاری فروش ژانویه اعتقادی ندارد!
They finally cut down those old trees on our street but unfortunately for us one of them fell on our car.
آنها بالاخره آن درختان قدیمی خیابان ما را قطع کردند، اما از بدبختی ما یکی از آنها روی ماشین ما افتاد.
This unfortunately gives the-perhaps false-impression, that the text was written or edited in rather a rushed manner.
این متأسفانه این تصور را به وجود میآورد که احتمالاً نادرست است، که متن به شیوهای نسبتاً عجولانه نوشته یا ویرایش شده است.
من یک ساعت پیش اینجا بودم، اما متاسفانه قطار را از دست دادم.
Unfortunately I've already made plans for that weekend.
متأسفانه، من از قبل برای آن آخر هفته برنامه ریزی کرده ام.
مناظر کوهستانی پر زرق و برق بیشتری در پیش است، اما متأسفانه این راهی برای زوریخ نیست.
The man I shared with was unfortunately mad.
مردی که با او به اشتراک گذاشتم متاسفانه دیوانه بود.
عکس های فوق العاده ای گرفتیم، اما متاسفانه فیلم آسیب دید.
متأسفانه نمی توانم در جلسه شرکت کنم.
من نمی توانم آن را، متاسفانه.
متاسفانه به پلیس اطلاع داده شده بود و بیرون منتظر بودند.
تا چند هفته تمام نمی شود. متاسفانه!
We wanted to have only films from Spain at this year's festival. Unfortunately however there weren't enough good ones.
می خواستیم در جشنواره امسال فقط فیلم هایی از اسپانیا داشته باشیم. متاسفانه، با این حال، به اندازه کافی خوب وجود نداشت.
متأسفانه کارت اعتباری خود را همراه نداشتم وگرنه آن را می خریدم.
unluckily
بدشانسی
regrettably
متأسفانه
lamentably
با تاسف
sadly
با ناراحتی
unhappily
بدبختانه
woefully
افسوس
alas
متاسفانه
regretfully
عذاب آور انگلستان
ruefully
عذاب آور ایالات متحده
agonisinglyUK
به تلخی
agonizinglyUS
بی تسلی
bitterly
دردناک
inconsolably
ناموفق
painfully
فاجعه بار
unsuccessfully
تاسف بار
disastrously
به شدت
dismally
به طرز وحشتناکی
grievously
طرز ناراحت، بدبختانه
horribly
به طرز ناخوشایندی
miserably
به طور نامطلوب ایالات متحده
inauspiciously
به طور نامطلوب انگلستان
unfavorablyUS
ناراحت کننده برای ارتباط
unfavourablyUK
منفی
بد
ماتم زده
adversely
dreadfully
pitifully
sorrowfully
mournfully
fortunately
خوشبختانه
luckily
مطلوب انگلستان
thankfully
مطلوب ایالات متحده
favourablyUK
به صورت مشروط
favorablyUS
با خوشحالی
providentially
مناسب
happily
با موفقیت
propitiously
همانطور که شانس آن را داشته باشد
به خوبی
رضایت بخش
auspiciously
با یک شانس خوشحال کننده
satisfyingly
از شانس خوب
خدا را شکر
از آسمان تشکر کن
تشکر از ستاره ها
thank God
از شانس خوشحال کننده
thank goodness
در زمان مناسب
thank heavens
در زمان کوتاه
با رونق
به طور مناسب
با رحمت
خوب
prosperously
امیدوار کننده
appropriately
خوش بینانه
opportunely
دلگرم کننده
mercifully
طبق برنامه
promisingly
optimistically
encouragingly