can

base info - اطلاعات اولیه

can - می توان

N/A - N/A

kæn

UK :

kæn

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [can] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Can you drive?


    میتوانی رانندگی کنی؟

  • She can speak four languages.


    او می تواند به چهار زبان صحبت کند.

  • Can you read that sign from this distance?


    آیا می توانید آن علامت را از این فاصله بخوانید؟

  • The doctors are doing all that they can but she's still not breathing properly.


    پزشکان تمام تلاش خود را انجام می دهند، اما او هنوز درست نفس نمی کشد.

  • Do the best you can - I realize the circumstances are not ideal.


    بهترین کاری را که می توانید انجام دهید - می دانم که شرایط ایده آل نیست.


  • اگر مهمانی افتضاح است، ما همیشه می توانیم ترک کنیم (= این یکی از راه حل های ممکن برای مشکل ما خواهد بود).

  • She's really furious about it. Can you blame her (= I'm not surprised)?


    او واقعاً از این بابت عصبانی است. آیا می توانی او را سرزنش کنی (= تعجب نمی کنم)؟

  • Will you mail this letter for me please? Can do.


    این نامه را برای من پست می کنی، لطفا؟ می توانم انجام دهم.

  • Can I use your bike John?


    میتونم از دوچرخه تو استفاده کنم جان؟

  • You can park over there.


    میتونی اونجا پارک کنی

  • You can have a piece of cake after you've eaten your vegetables!


    بعد از اینکه سبزیجات خود را خوردید، می توانید یک تکه کیک بخورید!

  • If you carry on being horrible to your sister Sophie, you can just go to bed!


    اگر همچنان برای خواهرت سوفی وحشتناک رفتار کنی، می‌توانی به رختخواب بروی!

  • If you see Brett, can you tell him I'm in town next weekend?


    اگر برت را دیدی، می‌توانی به او بگویی آخر هفته آینده در شهر هستم؟

  • Can you make a little less noise please? I'm trying to work.


    میشه یه کم کمتر سر و صدا کنید لطفا؟ دارم تلاش می کنم کار کنم.

  • You can get stamps from the local newsagents.


    می توانید از روزنامه فروشی های محلی تمبر تهیه کنید.

  • You can get very nasty skin diseases from bathing in dirty water.


    با حمام کردن در آب کثیف می توانید به بیماری های پوستی بسیار بدی مبتلا شوید.

  • Smoking can cause cancer.


    سیگار می تواند باعث سرطان شود.

  • Noise can be quite a problem when you're living in a flat.


    هنگامی که در یک آپارتمان زندگی می کنید سروصدا می تواند مشکل ساز باشد.

  • He can be really annoying at times (= he is sometimes very annoying).


    او گاهی اوقات می تواند واقعاً آزار دهنده باشد (= او گاهی اوقات بسیار آزار دهنده است).

  • Can I help you with those bags?


    آیا می توانم در مورد آن کیسه ها به شما کمک کنم؟

  • I'm afraid Ms Ferguson has already left the office. Can I be of any help?


    می ترسم خانم فرگوسن قبلا دفتر را ترک کرده باشد. آیا می توانم کمکی داشته باشم؟

  • a can of soup/beans


    یک قوطی سوپ/لوبیا

  • You'll need a can of tuna for this recipe.


    برای این دستور به یک قوطی ماهی تن نیاز دارید.


  • یک قوطی رنگ

  • I was wearing cans so I didn't hear anything.


    من قوطی بسته بودم که چیزی نشنیدم.

  • He spent ten years in the can for armed robbery.


    او ده سال را در قوطی برای سرقت مسلحانه گذراند.

  • He'd already spent five years in the can for money laundering.


    او قبلاً پنج سال را در قوطی برای پولشویی سپری کرده بود.

  • These are terrible people. I hope they get thrown in the can.


    اینها آدم های وحشتناکی هستند. امیدوارم در قوطی پرتاب شوند.

  • So how long was she in the can for?


    پس چقدر او در قوطی بود؟

  • As far as I know she's still in the can.


    تا جایی که من می دانم، او هنوز در قوطی است.

  • Where's Mike? He's in the can.


    مایک کجاست؟ او در قوطی است.

synonyms - مترادف
  • canister


    قوطی

  • tin


    قلع

  • cannister


    قوطی کنسرو


  • ظرف

  • drum


    طبل

  • jar


    شیشه

  • receptacle


    بشکه


  • کاناکین

  • canakin


    کانیکین

  • cannikin


    بسته بندی


  • کشتی


  • بطری


  • سطل

  • bucket


    سیلندر

  • cylinder


    جریکن

  • jerrycan


    قوطی روغن

  • oilcan


    جری می تواند

  • jerry can


    تاپ پاپ


  • مالیات بر ارزش افزوده

  • tin can


    دارنده

  • vat


    چلیک

  • holder


    صندوقچه

  • cask


    مخزن

  • bin


    وان


  • مورد

  • repository


    جعبه

  • tub


    قفسه سینه


  • تابوت

  • box



  • casket


antonyms - متضاد
  • groyneUK


    groyneUK

  • groinUS


    groinUS

  • crotch


    فاق


  • جلو

  • genitals


    اندام تناسلی

  • lap


    دامان

  • privates


    خصوصی

  • private parts


    قسمت های خصوصی

  • loins


    کمر

  • genitalia


    دستگاه تناسلی

  • crutch


    چوب زیر بغل

  • inguen


    اینگوئن

  • anterior


    قدامی

لغت پیشنهادی

do

لغت پیشنهادی

adequately

لغت پیشنهادی

cash