bottle
bottle - بطری
noun - اسم
UK :
US :
ظرفی با رویه باریک برای نگهداری مایعات که معمولاً از پلاستیک یا شیشه ساخته شده است
مقدار مایعی که در یک بطری وجود دارد
a container for babies to drink from with a rubber part on top that they suck, or the milk contained in this bottle
ظرفی برای نوشیدن نوزادان، با قسمتی لاستیکی روی آن که میمکند، یا شیر موجود در این بطری
شجاعت انجام کاری که خطرناک یا ناخوشایند است
برای قرار دادن یک مایع، به ویژه شراب یا آبجو، پس از تهیه آن در بطری
قرار دادن سبزیجات یا میوه ها در ظروف شیشه ای مخصوص به منظور حفظ آنها
ظرفی برای مایعات، معمولاً از شیشه یا پلاستیک، با گردن باریک
ظرف مخصوص با رویه لاستیکی برای دادن شیر و سایر نوشیدنی ها به نوزاد
شجاعت یا تمایل به ریسک کردن
گذاشتن چیزی در بطری یا شیشه
کاری را انجام ندهید چون می ترسید. در چیزی شکست بخورید زیرا می ترسید
عادت به مصرف منظم الکل زیاد
برای ریختن مایع در بطری ها
اگون موفق شد در آن شب نصف بطری اسکناپ بنوشد.
یک بطری ترازادون، داروی ضد افسردگی، در کابین بود.
می خواهی بطری اش را به کایلا بدهم؟
روی میز در بطری شیر، نرگس انتخاب شده بود.
زمان کمی بطری بود، نه زانو زدن.
They found several oil bottles in his car of the same brand as one found at the starting point of the fire.
آنها چندین بطری روغن در خودروی وی پیدا کردند که همان مارک یکی از آنها در نقطه شروع آتش سوزی بود.
بطری های آبجومان را برداشتیم.
ما در نهایت با حدود یک دوجین جین، ویسکی و بطری های تنومند به دست آوردیم.
جن از بطری خارج شده است.
من فقط یک لیوان می خواهم، نه یک بطری کامل.
یک بطری شراب / آبجو / شیر / آب
قسمت بالایی را دوباره روی بطری قرار دهید.
یک بطری پلاستیکی/شیشه ای
برای باز کردن بطری، درپوش را بچرخانید و بیرون بکشید.
او پیام خود را در یک بطری به دریای شمال انداخت.
یک بطری کامل شراب نوشید.
یک بطری آبجو به من داد.
پس از مرگ همسرش، او واقعاً به شیشه زد (= به شدت شروع به نوشیدن کرد).
وقت بطری او است.
برای انجام این کار، بطری زیادی مصرف شد.
فکر نمیکردم او بطری را داشته باشد که از او بپرسد.
وقتی اسلحه اختراع شد، جن را از بطری خارج کردند.
بطری را پر از آب کرد.
انبوهی از جوانان در حال پرتاب بطری و سنگ
چند کیسه بطری شیشه ای شکسته جمع آوری شد.
بطری خالی آبجوش را روی زمین انداخت.
ما مشکل را روی یک بطری شراب مورد بحث قرار دادیم.
ما غذا را با یک بطری شراب قرمز ارزان شستیم.
یک بطری شیر
یک بطری شراب
یک بطری آبجو / ویسکی
بطری های پلاستیکی سبک تر از بطری های شیشه ای هستند.
وقتی کودک از خواب بیدار شد، شیشه شیر را به او بدهید.
اکثر متخصصان پزشکی بر این باورند که تغذیه با شیر مادر بهتر از شیردهی است.
برای انجام کاری که او انجام داد، بطری زیادی مصرف شد.
شراب در تاکستان بطری می شود.
برای بطری میوه، میوه های تازه را در ظروف مخصوص قرار می دهید.
او باید پنالتی را می گرفت، اما او آن را بطری زد.
او پس از طلاق شروع به زدن بطری (= نوشیدن بیش از حد الکل) کرد.
یک شیشه عطر
نوشابه در آتلانتا بطری می شود.
ظرف
flask
فلاسک
jug
کوزه
pitcher
پارچ
ewer
میله
flagon
پرچم
carafe
غلاف
decanter
ظرف آبخوری
urn
کوزه در دار
jar
شیشه
cruet
خشن
canteen
سالن غذاخوری
magnum
مگنوم
demijohn
demijohn
vial
ویال
phial
فیال
thermos
قمقمه
کربوه
carboy
ظرف شیشه ای
فلاسک خلاء
vacuum flask
سرباز مرده
بطری خلاء
vacuum bottle
کشتی
خمره
crock
قوطی
canister
گلدان
لیوان
beaker
آمپول
ampoule
جروبوم
jeroboam
receptacle
cowardice
بزدلی
cowardliness
ترسو بودن
cravenness
ولع
dastardliness
جسارت
poltroonery
پولترونی
spinelessness
بی ستونی
pusillanimity
پوسیدگی
timidity
بی رحمی
gutlessness
ترس
fearfulness
ترسناکی
timorousness
بی حیایی
wimpiness
دلتنگی
faintheartedness
ضعف
فانک
weakness
نرمی
funk
mousiness
softness
بی روحی
wimpishness
بی مردانگی
mousiness
مرغ دلی
spiritlessness
دختر
unmanliness
بازآفرینی
chickenheartedness
دلسرد کردن
feebleness
فروتنی
sissiness
عدم قطعیت
recreancy
recreance
discourage
meekness
humility
modesty
irresolution