neck

base info - اطلاعات اولیه

neck - گردن

noun - اسم

/nek/

UK :

/nek/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [neck] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • He tied a scarf around his neck.


    روسری به گردنش بست.

  • I woke up with a stiff neck.


    با گردن سفت از خواب بیدار شدم.

  • Giraffes have very long necks.


    زرافه ها گردن بسیار بلندی دارند.

  • She craned (= stretched) her neck to get a better view.


    گردنش را دراز کرد تا دید بهتری داشته باشد.

  • He broke his neck in the fall.


    در پاییز گردنش شکست.

  • Somebody's going to break their neck (= injure themselves) on these steps.


    در این پله ها یک نفر گردنش را می شکند (= خود را زخمی می کند).

  • The hairs on the nape of my neck stood on end.


    موهای پشت گردنم سیخ شد.

  • He wore a casual shirt with an open neck.


    او یک پیراهن غیر رسمی با یقه باز پوشیده بود.

  • Her dress had three buttons at the neck undone.


    لباس او سه دکمه در گردن داشت.

  • What neck size do you take?


    چه اندازه گردن می گیرید؟

  • a round-necked sweater


    یک پلیور یقه گرد


  • گردن یک بطری


  • گردنه باریک زمین بین دریاچه و دریا

  • the neck of a guitar


    گردن یک گیتار

  • neck of lamb


    گردن بره

  • We're up to our neck in debt.


    ما تا گردن بدهکاریم

  • He's in it (= trouble) up to his neck.


    او در آن (= دردسر) تا گردن است.

  • I didn't think she would have the brass neck to do that.


    من فکر نمی کردم او گردن برنجی برای این کار داشته باشد.

  • I can’t get any work done with you breathing down my neck.


    با نفس کشیدن تو از گردن من نمی توانم کاری را انجام دهم.

  • She grabbed him by the scruff of the neck and threw him out.


    از بند گردن او گرفت و او را بیرون انداخت.

  • The cat picked up her kitten by the scruff of its neck.


    گربه بچه گربه اش را از بند گردنش گرفت.

  • My debts are a millstone around my neck.


    بدهی های من سنگ آسیاب بر گردنم است.

  • Unemployment was an economic millstone around the country’s neck.


    بیکاری سنگ آسیاب اقتصادی بر گردن کشور بود.

  • The cyclists were neck and neck as they approached the final lap.


    دوچرخه سواران با نزدیک شدن به دور پایانی گردن و گردن بودند.

  • He's from your neck of the woods (= the area where you live).


    او از گردنه شما از جنگل (= منطقه ای که در آن زندگی می کنید) است.

  • What are you doing in this neck of the woods?


    تو این گردنه جنگل چیکار میکنی؟

  • That man's a pain in the neck!


    آن مرد گردن درد دارد!

  • It's not a matter that I'm prepared to put my head on the block for.


    موضوعی نیست که من حاضر باشم سرم را به خاطرش بگذارم.

  • I'm not going to risk my neck playing rugby with you!


    من قرار نیست گردنم را با تو راگبی بازی کنم!

  • He's out to save his own political neck.


    او می خواهد گردن سیاسی خود را نجات دهد.

  • To save his own skin he lied and blamed the accident on his friend.


    او برای نجات پوست خودش دروغ گفت و علت حادثه را به گردن دوستش انداخت.

synonyms - مترادف
  • nape


    پشت گردن

  • cervix


    دهانه رحم

  • scruff


    خراشیدن

  • halse


    هالسه

  • scrag


    خراش

  • collar


    یقه

antonyms - متضاد
  • mile


    مایل

  • country mile


    مایل کشور

  • long haul


    مسافت طولانی

لغت پیشنهادی

sleeves

لغت پیشنهادی

fictions

لغت پیشنهادی

friendships