same
same - یکسان
adjective - صفت
UK :
US :
همان شخص، مکان، چیز و غیره یک شخص خاص و غیره است و فرد متفاوتی نیست
استفاده می شود که می گویند دو یا چند نفر، چیزها، رویدادها و غیره دقیقا شبیه یکدیگر هستند
قبلاً می گفت که شخص یا چیز خاصی تغییر نمی کند
قبلاً می گفت که دو نفر، چیزها، رویدادها و غیره دقیقاً شبیه یکدیگر هستند
می گفت که تفاوت بسیار کمی بین دو نفر، چیزها و غیره وجود دارد
چیزهای یکسان از هر نظر دقیقاً یکسان هستند
two things that are indistinguishable are so similar that it is impossible to know which is which or to see any differences between them
دو چیز غیرقابل تشخیص آنقدر شبیه به هم هستند که نمی توان فهمید کدام است یا تفاوت بین آنها را نمی توان دید.
دو یا چند مقدار، مجموع، سطوح و غیره که مساوی هستند با یکدیگر یکسان هستند
یکسان باشند، حتی اگر انتظار دارید متفاوت باشند
if you can’t tell the difference between two people or things, or if you can’t tell them apart they look sound or seem exactly the same to you
اگر نمی توانید تفاوت بین دو شخص یا چیز را تشخیص دهید، یا اگر نمی توانید آنها را از هم تشخیص دهید، آنها به نظر شما، صدا یا به نظر می رسند.
دقیقا شبیه همدیگه یا همدیگه
مکان، زمان، موقعیت، شخص یا چیز متفاوت دیگری نیست
دقیقا مثل
not changed
تغییر نکرده
چیز یا موقعیت متفاوت دیگری نیست
نه شخص متفاوت دیگری
به همین ترتیب
این یکی؛ نه دیگری، متفاوت
دقیقاً یکسان است یا تغییر نکرده است
طعم همه این شراب ها یکسان است.
برای تاجر، وضعیت تقریباً یکسان است.
همین امر در مورد تمشک نیز صدق می کند.
ظاهر بدن تقریباً شبیه روزی است که معادن بسته شد.
اما در غیر این صورت، Bodie تقریباً شبیه روز تعطیل شدن معادن است.
علیرغم اختلاف، فرزندخواندگی ها با همان سرعت قبلی ادامه می یابد.
نظرسنجی های اخیر تقریباً همین نتایج را نشان داده اند.
Very much the same story as I conjectured for Nosema in the flour beetle and for the fluke in the snail.
تقریباً همان داستانی که من برای نوزما در سوسک آرد و برای فلوک در حلزون حدس زدم.
Soldiers are much the same throughout the world.
سربازان در سراسر جهان تقریباً یکسان هستند.
In other words, the stripes function in much the same way as the patterns on football shirts in human sports groups.
به عبارت دیگر، خطوط راه راه تقریباً مانند نقش های روی پیراهن های فوتبال در گروه های ورزشی انسانی عمل می کنند.
Phil Gramm ended his presidential bid Wednesday in much the same way he campaigned: short on emotion and long on economics.
فیل گرام روز چهارشنبه به رقابت انتخاباتی خود برای ریاست جمهوری پایان داد، تقریباً به همان شیوه ای که در مبارزات انتخاباتی انجام داد: کوتاهی در زمینه احساسات و طولانی در اقتصاد.
The warranty would cover the electric car's battery pack in much the same way that gasoline engines are protected.
گارانتی بسته باتری خودروهای الکتریکی را به همان شیوه ای که از موتورهای بنزینی محافظت می شود پوشش می دهد.
بیست سال است که در یک خانه زندگی می کنیم.
بچه های ما همان مدرسه ای می روند که بچه های آنها.
او هنوز همان فرد سرگرم کننده ای است که من در دانشگاه می شناختم.
این یکی دقیقاً به همان روش دیگری عمل می کند.
آنها قول می دهند که شش ماه بعد دوباره در همان مکان ملاقات کنند.
هر دو تقریباً همین را گفتند.
او از همان کلمات (= دقیقاً یکسان) استفاده کرد.
جمعه گذشته استعفا دادم و همان روز رفتم.
خیالم راحت شد و در عین حال ناراحت شدم.
من و گری کم و بیش هم سن و سال به نظر می رسیم.
من خیلی از همین افراد را شناختم.
من همان ماشین شما را خریدم (= ماشین دیگری از آن نوع).
او همان لباسی را پوشیده بود که من پوشیده بودم.
هفته پیش همین اتفاق برای من افتاد.
بیشتر والدین تمایل دارند فرزندان خود را به همان روشی که خودشان تربیت کرده اند تربیت کنند
سایر کشورها از مشکلات بهداشتی مشابه ما رنج نمی برند.
افراد مسن ممکن است سطح حفاظتی مشابهی از واکسن دریافت نکنند.
حالت چطوره؟ اوه، همون قدیمی، همون قدیمی.
It's the same old story —budget cuts and government neglect.
این همان داستان قدیمی است - کاهش بودجه و بی توجهی دولت.
آلبوم جدید گروه شامل همان چیزهای قدیمی است که برای همیشه می نواختند.
این کاملاً یکسان نیست، اینطور است؟
ما می توانیم این دو کار را همزمان و همزمان انجام دهیم.
شغل جدید شما اساساً مانند شغل قبلی شما خواهد بود.
طعم هر دوی آنها برای من یکسان است.
لباست تقریبا شبیه لباس منه
من و خواهر دوقلویم یک بینی داریم.
او دقیقاً همان لباس من را پوشیده بود.
هیلاری هم سن من است.
او فرزندانش را دقیقاً (= دقیقاً) به همان روشی که مادرش تربیت کرد تربیت کرد.
من و برادرم در یک اتاق می خوابیم.
راشل هنوز با همان دوست پسر بیرون می رود.
matching
تطابق
identical
همسان
alike
یکسان
duplicate
تکراری
دوقلو
paired
جفت شده است
coupled
دو برابر
غیر قابل تشخیص
indistinguishable
قابل تعویض
interchangeable
متناظر
corresponding
معادل
equivalent
موازی
parallel
پسندیدن
قابل مقایسه
comparable
مشابه
همبستگی
correlative
کپی کربن
شبیه
clone
متجانس
congruent
شبیه به هم
look-alike
مساوی
coequal
برابر
زوج
محاسبه کردن
tallying
موافق
agreeing
خود همان
selfsame
هماهنگ
concordant
همخوان
consonant
همه یک قطعه
کربن کپی
carbon-copy
ناهمسان
contradictory
متناقض
contrasting
متضاد
differing
متفاوت است
متمایز
distinctive
گوناگون، متنوع
متنوع شده است
diversified
ناسازگار
incongruent
ناهمخوان
incongruous
غیر یکسان
nonidentical
مشابه
non-identical
بر خلاف
unalike
متنوع
درگیری
varied
مختلف
varying
ناهمگون
clashing
غیر مشابه
conflicting
یکسان نیست
discrepant
دیگر
disparate
نابرابر
heterogeneous
قابل تشخیص
unsimilar
غیر صمیمی
dissimilar
مقابل
جداگانه، مجزا
ناهماهنگ
unequal
distinguishable
mismatched