brother
brother - برادر
noun - اسم
UK :
US :
برادری
برادرانه
مردی که پدر و مادری مشابه شما دارد
کلمه ای به معنای مرد سیاه پوست که مخصوصاً توسط سایر سیاه پوستان استفاده می شود
عضو مذکر یک گروه با علایق، مذهب، حرفه و غیره مشابه شما
یکی از اعضای مذکر یک گروه مذهبی، به ویژه یک راهب
عضو یک انجمن برادری (=کلوپی از دانشجویان پسر دانشگاه)
برای نشان دادن عصبانیت یا تعجب شما استفاده می شود
مرد یا پسری با والدینی مشابه با شخص دیگری
a man who is a member of the same group as you or who shares an interest with you or has a similar way of thinking to you
مردی که عضوی از همان گروه شماست یا علاقه مشترکی با شما دارد یا طرز فکری مشابه شما دارد
گاهی اوقات توسط یک مرد سیاهپوست برای خطاب یا ارجاع به یک سیاهپوست دیگر استفاده می شود
به عنوان لقب مردی مانند راهب که به یک سازمان مذهبی تعلق دارد استفاده می شود
مردی که پدر و مادری مشابه شخص دیگری دارد
یک برادر نیز عضوی از همان نژاد، کلیسا، گروه مذهبی یا سازمان است
برادر ممکن است توسط مردی برای خطاب به مرد دیگری استفاده شود
برای ابراز ناراحتی یا تعجب استفاده می شود
His decision to send her away from her home and brother into an alien world was interpreted as rejection.
تصمیم او برای فرستادن او از خانه و برادرش به دنیای بیگانه به عنوان طرد تعبیر شد.
او دوست، پدر، برادر، همسایه، معشوق بود.
من شخصاً ادعاهایی را که علیه او و برادرش مطرح می شود، باور نمی کنم.
برادرم با افرادی که مثل یک شغل مردم را کتک می زنند، معاشرت می کند.
It was not until March in 1782 that the brothers made the error that was the beginning of their undoing.
تا ماه مارس سال 1782 بود که برادران مرتکب خطا شدند که آغاز خنثی کردن آنها بود.
من دو برادر دارم، جیمز و کارل.
She remembers that people told them they looked alike, and they joked that they were brother and sister.
او به یاد می آورد که مردم به آنها می گفتند که شبیه هم هستند و آنها به شوخی می گفتند که خواهر و برادر هستند.
او با تاب دادن یک زنجیر به سمت مهاجم خود به دفاع از برادر کوچکترش، فون، آمد.
We're brothers.
ما برادریم
He's my brother.
او برادر من است.
an older/younger brother
یک برادر بزرگتر/کوچکتر
یک برادر دوقلو
آیا او خواهر و برادری دارد؟
ادوارد کوچکترین برادر کندی بود.
او برای من مانند برادر بود (= بسیار نزدیک).
پسر من واقعاً یک برادر کوچک می خواست.
از او برادرانش به یادگار مانده است.
ما باید با هم کار کنیم، برادران!
همه ما در مبارزه با بی عدالتی برادر هستیم.
او مورد احترام افسران برادرش بود.
ما باید از برادران ضعیفترمان حمایت کنیم.
Brother Luke
برادر لوک
برادران مرتباً برای دعا جمع می شوند.
بیل برادر بزرگش را که یک فوتبالیست حرفه ای است، بت می کند.
آیا تو برادر یا خواهری داری؟
با همسر برادر مرحومش ازدواج کرد.
معلم پیرش مانند یک برادر گمشده از او استقبال کرد.
او هر روز برای برادر محبوبش، لئو می نوشت.
پسرها خیلی به هم نزدیکند، مثل برادران هستند.
من سه برادر و یک خواهر دارم.
Johnny is my younger/older/big/baby/little brother.
جانی برادر کوچکتر/بزرگتر/بزرگ/کودک/کوچکتر من است.
برادر من در واشنگتن زندگی می کند.
بیایید برادران متحد شویم و با این قانون ناعادلانه مبارزه کنیم!
برادر مایکل و برادر جان عمیقاً در گفتگو بودند.
Bless you Brother.
مبارکت باشه برادر
یک برادر برادری
هی برادر میشه یک ربع وقت بذاری؟
آخه داداش ما الان قاطی شدیم!
خواهر
sis