race
race - نژاد
noun - اسم
UK :
US :
مسابقه ای که در آن افراد یا حیوانات برای دویدن، رانندگی و غیره با سریع ترین سرعت رقابت می کنند و اول به پایان می رسند
one of the main groups that humans can be divided into according to the colour of their skin and other physical features
یکی از اصلی ترین گروه هایی است که انسان ها را می توان با توجه به رنگ پوست و سایر ویژگی های ظاهری خود به آن تقسیم کرد
گروهی از افراد که به نوعی شبیه هم هستند
a situation in which one group of people tries to obtain or achieve something before another group does
وضعیتی که در آن یک گروه از افراد قبل از اینکه گروهی دیگر به چیزی دست یابند تلاش می کنند تا چیزی را به دست آورند
a situation in which you have to do something very quickly because you have very little time available
موقعیتی که در آن باید کاری را خیلی سریع انجام دهید زیرا زمان بسیار کمی در اختیار دارید
a situation in which people are competing with each other to win a prize or obtain a position of power
وضعیتی که در آن افراد برای بردن جایزه یا کسب مقام قدرت با یکدیگر رقابت می کنند
one of the main groups of people in the world who have the same colour of skin and other physical features
یکی از گروههای اصلی مردم دنیا که رنگ پوست و سایر ویژگیهای فیزیکی یکسانی دارند
یک کشور و مردم آن یا گروهی از مردم با تاریخ و زبان یکسان
the people who belong to a particular country race or area. The plural of this meaning of people is peoples
افرادی که به یک کشور، نژاد یا منطقه خاص تعلق دارند. جمع این معنای مردم، مردمان است
a group of people in a country who are the same race with the same traditional way of life and the same leader
گروهی از مردم یک کشور که از یک نژاد، با همان شیوه زندگی سنتی و یک رهبر هستند
گروهی از افراد از یک نژاد، ملت یا قبیله
رقابت با کسی یا چیزی در یک مسابقه
استفاده از حیوان یا وسیله نقلیه برای رقابت در یک مسابقه
خیلی سریع حرکت کردن یا خیلی سریع کسی یا چیزی را به جایی رساندن
to try to do something very quickly because you want to be the first to do it or because there is very little time available
سعی کنید کاری را خیلی سریع انجام دهید زیرا می خواهید اولین کسی باشید که آن را انجام می دهد یا به دلیل اینکه زمان بسیار کمی در دسترس است
if your heart or mind races, it works harder and faster than usual for example because you are afraid or excited
اگر قلب یا ذهن شما تند تند بزند، سخت تر و سریعتر از حد معمول کار می کند، مثلاً به این دلیل که می ترسید یا هیجان زده هستید.
اگر یک موتور مسابقه دهد، خیلی سریع کار می کند
مسابقه ای که در آن همه رقبا سعی می کنند سریع ترین باشند و اول شوند
تلاش برای اولین کسی که کاری را انجام می دهد یا به دست می آورد
یک سری مسابقات اسب دوانی در یک مکان خاص در یک روز
one of the main groups to which people are often considered to belong based on physical characteristics that they are perceived to share such as skin colour, eye shape etc.
یکی از اصلیترین گروههایی که افراد اغلب به آن تعلق دارند، بر اساس ویژگیهای فیزیکی که تصور میشود مشترک هستند مانند رنگ پوست، شکل چشم و غیره.
the idea that people can be divided into different groups based on physical characteristics that they are perceived to share such as skin colour, eye shape etc., or the dividing of people in this way
این ایده که افراد را میتوان بر اساس ویژگیهای فیزیکی که در آنها مشترک است به گروههای مختلفی تقسیم کرد، مانند رنگ پوست، شکل چشم و غیره، یا تقسیمبندی افراد به این روش.
گروهی از مردم که زبان، تاریخ، خصوصیات و غیره یکسان دارند.
برای (باعث شدن) رقابت در یک مسابقه
حرکت کردن یا سریع رفتن
a competition between people or animals to see who can get from the starting place to the finish before all the others
رقابتی بین افراد یا حیوانات برای اینکه ببینیم چه کسی می تواند قبل از بقیه از نقطه شروع به پایان برسد
شکل. مسابقه نیز یک تلاش فوری است
یک مسابقه همچنین رقابتی برای انتخاب شدن در یک موقعیت سیاسی است
any social group into which humans can be divided according to perceived similarities in their physical characteristics
هر گروه اجتماعی که می توان انسان ها را بر اساس شباهت های درک شده در ویژگی های فیزیکی شان به آن تقسیم کرد
برای رقابت در یک مسابقه یا دویدن یک مسابقه با کسی
شکل. مسابقه دادن نیز به معنای حرکت سریع یا سریع اتفاق افتادن است
مسابقه قایق/اسب
یک مسابقه جاده ای پنج کیلومتری
چه کسی برنده مسابقه شد؟
آیا تا انتهای ساحل مسابقه ای داشته باشیم؟
او یک مسابقه خوب دوید تا دوم شود.
مسابقه ای بین دو بهترین دونده باشگاه
او در حال حاضر در حال تمرین برای مسابقه بزرگ مقابل بیلی است.
اسب آنها در مسابقه سال گذشته سوم شد.
چه کسی در رقابت برای کاخ سفید پیروز خواهد شد؟
مسابقه در راه است (= آغاز شده است) برای یافتن درمانی برای بیماری.
انتخابات 1960 رقابت نزدیک بین نیکسون و کندی بود.
او در رقابتی تنگاتنگ با حریف جمهوریخواه خود قرار دارد.
او در رقابت های ریاست جمهوری پیشتاز شده است.
این هفته او از رقابت های رهبری انصراف داد.
برای رفتن به مسابقات
ما یک روز عالی در مسابقات داشتیم.
این رسم در بین مردم از همه نژادها در سراسر جهان یافت می شود.
legislation against discrimination on the grounds of race or gender
قانون علیه تبعیض بر اساس نژاد یا جنسیت
موضوع اصلی این انتخابات، رقابت است.
بریتانیا همیشه کشوری با نژادها و اقوام مختلف بوده است.
شعر او به بررسی مسائل مربوط به نژاد و هویت می پردازد.
the Nordic races
نژادهای نوردیک
او کانادایی ها را به عنوان نژادی سرسخت و مصمم تحسین می کرد.
نژاد گاو
من واقعاً سگی در این مبارزه ندارم، بنابراین می توانم فقط از بازی لذت ببرم.
کارمندان یک سگ در شکار دارند، بنابراین باید به نظرات آنها گوش داد.
The women’s competition was a two horse race between last year’s winners Surrey and the previous champions Essex.
رقابت زنان یک مسابقه دو اسب بین برنده سال گذشته سوری و قهرمان قبلی اسکس بود.
دریافت غذا برای پناهندگان گرسنه اکنون مسابقه ای با زمان است.
They are caught in the cheap food syndrome, the race to the bottom the chase for the lowest cost of production globally.
آنها گرفتار سندروم غذای ارزان، رقابت به سمت پایین، تعقیب کمترین هزینه تولید در سطح جهانی هستند.
او پس از دو دور با عضله کشیده از مسابقه کنار رفت.
به او 10000 دلار برای پرتاب مسابقه پرداخت شد.
sprint
دوی سرعت
تعقیب
dash
خط تیره
relay
رله
رقابت
مسابقه
fixture
ثابت
حرارت
marathon
ماراتن
pursuit
دستیابی
rally
تجمع
اجرا کن
هجوم بردن
scurry
دویدن
دوره
رویداد
همخوانی داشتن
ملاقات
در حال اجرا
آزمایش
اسب دوانی
steeplechase
آزمایش زمانی
time-trial
مسابقه امدادی
relay race
مسابقات
بازی
درگیری
شهرآورد
clash
مبارزه
derby
قهرمانی
bout