tournament

base info - اطلاعات اولیه

tournament - مسابقات

noun - اسم

/ˈtʊrnəmənt/

UK :

/ˈtʊənəmənt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [tournament] در گوگل
description - توضیح

  • رقابتی که در آن بازیکنان در یک سری بازی با یکدیگر رقابت می کنند تا یک برنده وجود داشته باشد


  • مسابقه ای برای نشان دادن شجاعت و مهارت جنگی بین سربازان در قرون وسطی

  • a competition for teams or single players in which a series of games is played, and the winners of each game play against each other until only one winner is left


    مسابقه ای برای تیم ها یا تک نفره ها که در آن یک سری بازی انجام می شود و برندگان هر بازی با یکدیگر بازی می کنند تا زمانی که فقط یک برنده باقی بماند.

  • a competition involving many competitors in a single sport or game


    رقابتی که در آن رقبای زیادی در یک ورزش یا بازی حضور دارند

  • The trouble is that the finest tournament starts appear in photographs to be hitting late.


    مشکل این است که بهترین شروع مسابقات در عکس ها به نظر می رسد که دیر برگزار می شود.

  • Telford won the local five-a-side football tournament.


    تلفورد برنده مسابقات محلی فوتبال پنج نفره شد.


  • یک تورنمنت بین المللی گلف

  • He no longer expects to win major tournaments but he settles for creating a noisy sensation in going as far as he can go.


    او دیگر انتظار پیروزی در تورنمنت های بزرگ را ندارد، اما به ایجاد حسی پر سر و صدا در رفتن تا آنجا که می تواند بسنده می کند.

  • But Sampras is 14-3 lifetime against Courier and he must believe the tournament is his to win.


    اما سامپراس 14 بر 3 مادام العمر مقابل کویر بازی می کند و باید باور داشته باشد که این تورنمنت قهرمانی است.

  • But a dry day would bring bigger crowds and add to the excitement of the vital third round of the tournament.


    اما یک روز خشک جمعیت بیشتری را به همراه خواهد داشت و بر هیجان دور سوم حیاتی مسابقات می افزاید.


  • یکی دیگر سقوط کرد، یک قدم دیگر به مسابقات نزدیک تر شد.

  • The tournament played at Bangor Rugby Club has become one of the highlights of the Ulster rugby season.


    این مسابقات که در باشگاه راگبی بانگور برگزار می شود، به یکی از نکات برجسته فصل راگبی اولستر تبدیل شده است.

  • For just a moment there tournament golf had taken its toll: Saavedra had lost the head.


    فقط برای یک لحظه در آنجا، گلف مسابقات تاثیر خود را گذاشته بود: ساودرا سرش را از دست داده بود.

  • For example he won the Phoenix Thunderbird tournament in 1950 and received $ 300 under the table.


    به عنوان مثال، او در مسابقات تاندربرد فینیکس در سال 1950 برنده شد و 300 دلار زیر میز دریافت کرد.

  • There's a volleyball tournament at Sunset Park which begins today.


    یک تورنمنت والیبال در پارک سان ست وجود دارد که از امروز آغاز می شود.

example - مثال
  • a golf/tennis/soccer/chess tournament


    یک تورنمنت گلف / تنیس / فوتبال / شطرنج

  • a medieval jousting tournament


    یک تورنمنت جوستینگ قرون وسطایی

  • Several top teams have agreed to play (in) the tournament.


    چندین تیم برتر برای بازی (در) این مسابقات موافقت کرده اند.

  • She retired from tournament golf last year.


    او سال گذشته از مسابقات گلف بازنشسته شد.

  • The loser will be out of the tournament.


    بازنده از مسابقات حذف خواهد شد.


  • اولین برد او در مسابقات فصل

  • He has criticized tournament organizers for ticketing problems.


    او از برگزارکنندگان مسابقات به دلیل مشکلات بلیت انتقاد کرده است.

  • I was invited to compete in a charity five-a-side tournament.


    من برای شرکت در یک تورنمنت خیریه پنج نفره دعوت شدم.

  • She finished fifth in the Olympic qualifying tournament.


    او در مسابقات انتخابی المپیک پنجم شد.

  • a tennis/chess/golf tournament


    مسابقات تنیس/شطرنج/گلف

  • They were defeated in the first round of the tournament.


    آنها در دور اول مسابقات شکست خوردند.

  • a chess/golf tournament


    یک تورنمنت شطرنج/گلف

synonyms - مترادف

  • رقابت


  • مسابقه


  • رویداد


  • همخوانی داشتن


  • ملاقات


  • سلسله


  • مبارزه

  • bout


    قهرمانی


  • درگیری

  • clash


    بازی


  • تطبیق

  • matchup


    جارو کردن

  • sweep-stake


    قرعه کشی ها

  • sweepstakes


    تورنمنت

  • tourney


    ثابت

  • fixture


    آزمایش


  • دوئل

  • duel


    مبارزه کردن


  • بازی ها

  • games


    پلی آف

  • playoffs


    ورزش


  • تست


  • مسابقه ورزشی

  • sporting competition


    نبرد


  • رویارویی


  • شهرآورد

  • derby


    تقلا


  • سر به سر

  • face-off


    تعارض

  • head-to-head



antonyms - متضاد

  • صلح


  • توافق

  • calm


    آرام

  • retreat


    عقب نشینی

  • harmony


    هماهنگی

  • accord


    تسلیم شدن

  • surrender


    آرامش انگلستان

  • tranquillityUK


    سکون

  • stillness


    آرامش ایالات متحده

  • tranquilityUS


    ساکت


لغت پیشنهادی

married

لغت پیشنهادی

minnesota

لغت پیشنهادی

behavior