lifetime
lifetime - طول عمر
noun - اسم
UK :
US :
دوره زمانی که در طی آن کسی زنده است یا چیزی وجود دارد
دوره زمانی که در طی آن کسی زندگی می کند یا چیزی وجود دارد
آیا برای یک عمر به جذابیت ادامه خواهد داد؟
جایزه مدال ملی هنر به منظور ارج نهادن به یک عمر دستاورد است.
غم و اندوه به دنبال هر مرگی می تواند تا آخر عمر ادامه داشته باشد.
یک ابزار خوب باید یک عمر دوام بیاورد.
The government had argued that the original military recruiters didn't have the authority to offer lifetime health care.
دولت استدلال کرده بود که استخدامکنندگان اولیه ارتش صلاحیت ارائه مراقبتهای بهداشتی مادامالعمر را ندارند.
در طول زندگی ما، مردم عادی به ماه سفر خواهند کرد.
All of Callinicos' philosophical sophistication and matchless political experience evaporate in the face of the art of his own lifetime.
تمام پیچیدگی های فلسفی و تجربه سیاسی بی همتا کالینیکوس در مواجهه با هنر دوران زندگی او از بین می رود.
در طول زندگی دیکنسون، تنها تعداد کمی از آثار او واقعاً منتشر شد.
او دردهای زیادی را در عمر کوتاه خود متحمل شد.
تعداد کمی از زنان در طول زندگی خود و آیندگان چنین مورد پرستش و نفرت قرار گرفته اند.
چیزی را که دوست دارید در طول زندگی خود ایجاد کنید.
ظاهر خوب می تواند تمام عمر شما را حفظ کند!
یک عمر تجربه
دفتر خاطرات او در زمان حیاتش منتشر نشد.
این تعهدات هزینه ای در طول عمر دولت فعلی قابل تحقق نیست.
خاطرات می توانند یک عمر باقی بمانند.
او یک عمر تلاش کرده بود تا پدرش را راضی کند.
این بازیگر پیشکسوت با جایزه یک عمر دستاورد تجلیل شد.
او پس از مثبت شدن آزمایش یک داروی تقویتکننده عملکرد، مادام العمر از دوچرخهسواری محروم شد.
وقتی به او این کار پیشنهاد شد، میدانست که این فرصت یک عمر است.
سفر/تجربه/فرصت یک عمر
چنین فرصتی یک بار در زندگی به دست می آید.
a once-in-a-lifetime experience
یک تجربه یک بار در زندگی
چنین چیزهایی فقط یک بار در زندگی اتفاق می افتد.
پس از یک عمر روزنامه نگاری در نقاط پرمخاطب جهان، به کشور بازنشسته شد.
به نظر می رسد دانشگاه نیمی از عمر است.
کریسمس مثل یک عمر پیش است.
او یک عمر را وقف کار با کودکان کرد.
من در طول عمرم تغییرات زیادی دیده ام.
به نظر می رسد یک عمر از اولین ملاقات ما گذشته است.
ترک عادت های یک عمر سخت است.
پرداخت ها بر اساس درآمد مورد انتظار مادام العمر است.
او یک عمر را در سیاست گذراند.
این بیشتر از آن چیزی است که من در کل زندگی ام به دست می آورم.
این تصاویر بخشی از عکس های یک عمر زندگی حرفه ای کوهن هستند.
این کارگردان کهنه کار برنده جایزه یک عمر دستاورد هنری شد.
این ساعت باید یک عمر برای شما دوام بیاورد.
شما می توانید یک عمر زندگی کنید و شاهد چنین اتفاقی نباشید.
خردی که در طول عمر طولانی به دست آمده است
او چیزی جز یک عمر بدبختی ندارد.
در زمان حیاتش تنها دو جلد از شعر او منتشر شد.
تعطیلات یک عمر بود!
She gave the performance of a lifetime.
او عملکرد یک عمر را ارائه داد.
وجود داشتن
زندگی
زمان
days
روزها
lifespan
طول عمر
سن
دوره زندگی
زمان روی زمین
life span
چرخه زندگی
زندگی طبیعی
این سیم پیچ فانی
گهواره تا گور
this mortal coil
تمام روزهای تولد
فاصله اختصاص داده شده
شصت سال و ده
allotted span
سال ها
مدت زمان
years
امید به زندگی
duration
نسل
life expectancy
روزهای متولد شده
تجسم
born days
شغل فرد
incarnation
روزهای تولد
life-time
زمان یکی
one's career
تابستان ها
one's born days
زمستان ها
one's time
طول
summers
گروه سنی
winters
span
پایان
نتیجه
completion
تکمیل
بستن
termination
خاتمه دادن
closing
بسته شدن
cessation
توقف
finale
پایانی
wrap-up
باد کردن
windup
وضوح
پایان دادن
ending
انقضاء
expiration
تمام کردن
بسته
closure
بسته بندی کردن