award
award - جایزه
noun - اسم
UK :
US :
چیزی مانند جایزه یا پولی که به کسی داده می شود تا برای کاری که انجام داده به او پاداش دهد
something especially money that is officially given to someone as a payment or after a legal decision
چیزی مخصوصاً پولی که رسماً به عنوان پرداخت یا پس از تصمیم قانونی به کسی داده می شود
to officially give someone something such as a prize or money to reward them for something they have done
به کسی که رسماً چیزی مانند جایزه یا پول را برای کاری که انجام داده به او پاداش دهد
به طور رسمی تصمیم بگیرید که شخصی باید مبلغی را دریافت کند یا یک توافق رسمی دریافت کند
مقدار پولی که در نتیجه تصمیم یا قضاوت رسمی به شخصی داده می شود
something such as a prize or an amount of money given to a person or company to reward them for something they have done
چیزی مانند جایزه یا مقدار پولی که به یک شخص یا شرکت داده می شود تا به آنها برای کاری که انجام داده اند پاداش دهد
به طور رسمی تصمیم بگیرید که کسی باید چیزی مانند مقداری پول داشته باشد
to officially give a prize or an amount of money to a person or company to reward them for what they have done
به طور رسمی یک جایزه یا مبلغی پول به یک شخص یا شرکت بدهد تا به آنها برای کاری که انجام داده اند پاداش دهد
برای دادن پول یا جایزه در پی تصمیم رسمی
جایزه یا مقدار پولی که در پی تصمیم رسمی به شخصی داده می شود
دادن چیزی ارزشمند، مانند پول یا جایزه در پی تصمیم رسمی
جایزه یا مبلغی پولی که به یک فرد یا سازمان برای یک دستاورد داده می شود
a sum of money that a court of law decides is owed by a company organization or person to someone they have treated unfairly, injured in an accident etc.
مبلغی پولی که دادگاه حقوقی تشخیص میدهد توسط یک شرکت، سازمان یا شخص به شخصی که با آنها ناعادلانه رفتار کردهاند، در تصادف مجروح شده و غیره بدهکار است.
an amount of money paid by a company to an employee as an increase in income or as a special payment for success
مقدار پولی که شرکت به عنوان افزایش درآمد یا پرداخت ویژه برای موفقیت به کارمند پرداخت می کند
مبلغی پول، کار و غیره که رسماً در اختیار یک شرکت یا سازمان قرار می گیرد
→ دستمزد جایزه
به طور رسمی کار، مبلغی پول و غیره را به یک شرکت یا سازمان بدهد
if a court awards a sum of money to someone who has been unfairly treated, injured in an accident at work etc., it orders the person company or organization that is responsible to pay it
اگر دادگاه مبلغی را به شخصی که در اثر برخورد ناعادلانه، مجروح شده در اثر حادثه در محل کار و غیره محکوم شده است، محکوم می کند، شخص، شرکت یا سازمانی که مسئول است را به پرداخت آن محکوم می کند.
افزایش درآمد یا پرداخت ویژه به عنوان پاداش موفقیت به کارمند
دادن جایزه یا مبلغی پول به شخص، شرکت یا سازمانی که بسیار موفق بوده است
پالترو جایزه «بهترین بازیگر زن» را از آن خود کرد.
Cricket benefited by about £750,000 when the July awards of the Foundation for Sport and the Arts were announced.
زمانی که جوایز جولای بنیاد ورزش و هنر اعلام شد، کریکت حدود 750000 پوند سود برد.
او 700 دلار جایزه قانونی علیه صاحبخانه سابقش دریافت کرد.
همانطور که در چنین مراسمی مرسوم است، از جوایز کمتر شروع می کنیم.
The prizes, the most prestigious awards given for journalism, are presented annually by Columbia University.
این جوایز، معتبرترین جوایزی که برای روزنامه نگاری داده می شود، سالانه توسط دانشگاه کلمبیا اهدا می شود.
Brian has won several local science awards and is computer club president and a member of the varsity bowling team.
برایان برنده چندین جایزه علمی محلی و رئیس باشگاه کامپیوتر و عضو تیم بولینگ دانشگاه است.
کریستوفر از طرفداران پرشور اورتون، توسط یک معلم نامزد دریافت این جایزه شد.
مراسم اهدای جوایز امشب در تماشاخانه ملی برگزار می شود.
در تبلیغات آنها آمده است که شما شهروند باید برای این جوایز حق بیمه بیشتری بپردازید.
او نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر مرد شد.
معتبرترین جایزه ادبی بریتانیا
جایزه طراحی مسکن
شهردار جوایز را تقدیم خواهد کرد.
برنده شدن/پذیرفتن جایزه برای چیزی
او جوایز متعددی را برای برتری در تدریس دریافت کرد.
او اخیراً با یک جایزه یک عمر دستاورد مفتخر شد.
برندگان جوایز توسط بینندگان شبکه انتخاب می شوند.
an awards ceremony
یک مراسم اهدای جوایز
جایزه حقوق سالانه
اتحادیه از دستمزد امسال ناراضی است.
جایزه 600000 پوندی غرامت افترا
قاضی این اختیار را دارد که غرامت بدهد.
دانشآموزان در دورههای دیپلم میتوانند برای دریافت جایزه از مقامات محلی خود درخواست دهند.
اتمام مطلوب دوره منجر به اعطای دیپلم مددکاری اجتماعی می شود.
دادگاه باید عناصر مختلف را در حکم غرامت خود مشخص کند.
او برنده جوایز و افتخارات متعددی بود.
او جایزه بهترین بازیکن جوان سال را دریافت کرد.
دروازه بانی او جایزه بهترین بازیکن مسابقه را برای او به ارمغان آورد.
تفکر سریع استفن جایزه شجاعت را برای او به ارمغان آورده است.
او برای نمایش های انفرادی خود جوایزی را کسب کرده است.
این جایزه به دلیل کار او در تحقیقات سرطان گرفته شد.
این فیلم شایسته تمام جوایزی بود که دریافت کرد.
طراحان برنده جوایز نقدی دریافت خواهند کرد.
جوایز متعددی که در زمان حیاتش به او اعطا شد
The association is presenting its annual awards this week.
این انجمن جوایز سالانه خود را در این هفته ارائه می کند.
کارلوس در مسابقه مقاله نویسی جایزه اول را دریافت کرد.
هیئت منصفه 100000 پوند غرامت برای افترا صادر کرد.
The university has awarded her a $500 travel grant.
دانشگاه به او کمک هزینه سفر 500 دلاری اعطا کرده است.
آنها جوایز 900 پوندی را برای هر یک از قربانیان مجاز کرده اند.
جایزه اسکار بهترین کارگردانی
prize
جایزه
trophy
جام
accolade
تحسین
medal
مدال
reward
تزیین
decoration
هدیه
افتخار ایالات متحده
honorUS
HonourUK
honourUK
تشکر
kudo
ستون
plume
فرق - تمیز - تشخیص
گونگ
gong
اعطا کردن
افتخارات ایالات متحده
honorsUS
HonoursUK
honoursUK
حق بیمه
premium
تخصیص
allotment
نقل قول
citation
فرمان
decree
اهداء
donation
سفارش
بونسلا
bonsela
زمان
koha
روبان آبی
blue ribbon
ستاره طلایی
پر در کلاه
عنوان
پیروزی ها
laurels
خلیج ها
bays
نخل
deprive
محروم کردن
نوار
انکار
خلاص شدن از شر
divest
واگذار کردن
dispossess
سلب مالکیت
relieve
مسکن
rob
غارت
expropriate
مصادره کردن
برداشتن
کنار کشیدن
disinherit
سلب ارث
bereave
داغدار شدن
abate
کاهش دادن
بردن
fortake
گرفتن
در آوردن
confiscate
مصادره کند
دور کردن از