rid
rid - خلاص شدن از شر
verb - فعل
UK :
US :
تا اکنون یک کار، شی یا شخص ناخواسته یا ناخوشایند نداشته باشید
حذف یا دور انداختن چیز ناخواسته
برای فروش یک دارایی قدیمی یا ناخواسته
فرستادن کسی مزاحم یا متقاعد کردن او برای رفتن
برای رهایی شخص یا مکان از چیزی ناخواسته یا مضر
او می خواست از شر والدین و قدرت آنها خلاص شود.
وقتی بالاخره آن را فروختم، خوشحال بودم که از شر آن خلاص شدم.
او یک مزاحم بود و ما همه از شر او خلاص شدیم (= بدون او خیلی بهتر خواهیم بود).
سعی کنید قبل از اینکه به آنجا برسم از شر بازدیدکنندگان خود خلاص شوید.
مشکل خلاص شدن از شر زباله های هسته ای است.
من نمیتونم از شر این سردرد خلاص بشم
ما از شر همه وسایل قدیمی خلاص شدیم.
میخوای بگی میخوای از شر من خلاص بشی؟
من از علامت گذاری آن کاغذها لذت نمی بردم و خوشحال بودم که از شر آنها خلاص شدم.
آن کرم از شر جوش های پوستی من خلاص شد.
من برای از بین بردن علف های هرز باغ از علف کش استفاده کردم.
آیا هنوز موفق به خلاص شدن از شر ولوو قدیمی خود شده اید؟
ما با گفتن اینکه باید بخوابیم از شر مهمانان ناخواسته خلاص شدیم.
در شهر، رهایی یک ساختمان برای همیشه از آفات سخت است.
unburden
باز کردن بار
رایگان
relieve
مسکن
divest
واگذار کردن
روشن
disencumber
جدا کردن
disburden
تخلیه کردن
رهایی
ارائه
disembarrass
خجالت کشیدن
liberate
آزاد کردن
unload
تخلیه
نوار
خالی
purge
پاکسازی
lighten
سبک کردن
purify
خالص - تصفیه
void
تبرئه کردن
exonerate
پاک کردن
cleanse
عدم استفاده
disabuse
دهنه
shed
رایگان کردن
خلاص شدن
تخفیف دادن
absolve
زباله
discharge
جتیسون
alleviate
رها کردن
dump
یدکی
jettison
spare
بار
encumber
بار کردن
saddle
زین اسب
خرس
condemn
محکوم کردن
ايجاد كردن
گرفتن
نگه دارید
نگاه داشتن
حفظ
گیاه
صرفه جویی
sow
بکار
وارد کردن
lumber
چوب
شارژ
زمین
مانع
hamper
وظیفه
مالیات
وزن کردن
تحمیل کردن
تخلیه در
unload on
چیزی را فشار دهید
چیزی را تحمیل کند
چیزی را بر روی
ناراحت
upset