monster

base info - اطلاعات اولیه

monster - هیولا

noun - اسم

/ˈmɑːnstər/

UK :

/ˈmɒnstə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [monster] در گوگل
description - توضیح
  • an imaginary or ancient creature that is large ugly and frightening


    موجودی خیالی یا باستانی که بزرگ، زشت و ترسناک است

  • someone who is very cruel and evil


    کسی که بسیار ظالم و شرور است

  • a small child especially one who is behaving badlyused humorously


    یک کودک کوچک، به ویژه کودکی که بد رفتار می کند - به صورت طنز استفاده می کند

  • an object animal etc that is unusually large


    یک شی، حیوان و غیره که به طور غیرعادی بزرگ است


  • یک مشکل خطرناک یا تهدید کننده، به ویژه مشکلی که به تدریج ایجاد می شود و مدیریت آن دشوار است

  • unusually large


    غیرعادی بزرگ

  • any imaginary frightening creature especially one that is large and strange


    هر موجود ترسناک خیالی، به ویژه موجودی که بزرگ و عجیب باشد

  • a cruel person


    یک فرد بی رحم


  • چیزی که خیلی بزرگ یا خیلی بزرگ است


  • بسیار بزرگ


  • انتقاد شدید از کسی یا برخورد بسیار بد با کسی

  • any imaginary frightening creature esp. one that is large and strange


    هر موجود ترسناک خیالی، به ویژه یکی که بزرگ و عجیب است

  • a person who does very cruel and evil acts


    شخصی که کارهای بسیار ظالمانه و شیطانی انجام می دهد


  • خیلی بزرگ یا خیلی بزرگ

  • This includes the cost of a monster ridden by a character.


    این شامل هزینه یک هیولا سوار شده توسط یک شخصیت است.

  • You never were, although the slum people were complaining that a monster was preying on them.


    تو هرگز نبودی، گرچه مردم زاغه شکایت داشتند که هیولایی آنها را شکار کرده است.

  • Their pumpkin this year was a monster.


    کدو تنبل آنها امسال یک هیولا بود.

  • A monster like that should not be allowed to live!


    نباید اجازه داد چنین هیولایی زندگی کند!

  • The big monster sat down with me.


    هیولای بزرگ با من نشست.

  • But the government in pursuit of high-minded ideals, has created a bureaucratic monster before which small business-people flee in terror.


    اما دولت، در تعقیب آرمان‌های بلندمرتبه، یک هیولای بوروکراتیک خلق کرده است که تاجران کوچک در برابر آن از وحشت فرار می‌کنند.

  • Now the Vaccines for Children program has become a new bureaucratic monster with a life of its own.


    اکنون برنامه واکسن برای کودکان به یک هیولای بوروکراتیک جدید با زندگی خاص خود تبدیل شده است.

  • I hate taking the boys grocery shopping - they turn into monsters.


    من از خرید خواربارفروشی پسرها متنفرم - آنها تبدیل به هیولا می شوند.

  • Fear for my family and hate for my monster were with me day and night.


    ترس از خانواده ام و نفرت از هیولای من شب و روز با من بود.

  • The Giants, the fourth race of monsters, sprang up from his blood.


    غول ها، چهارمین نژاد هیولاها، از خون او بیرون آمدند.

  • a sea monster


    یک هیولای دریایی

  • He argued that unless these monsters were put in prison immediately they would continue to terrorize the public.


    او استدلال کرد که اگر این هیولاها فوراً در زندان قرار نگیرند، به وحشت عمومی ادامه خواهند داد.

example - مثال
  • a monster with three heads


    هیولایی با سه سر

  • prehistoric monsters


    هیولاهای ماقبل تاریخ

  • Their dog's an absolute monster!


    سگ آنها یک هیولای مطلق است!

  • The man is a monster; he terrifies me.


    مرد یک هیولا است. او مرا می ترساند

  • What sort of inhuman monster could do such a thing?


    چه نوع هیولای غیر انسانی می تواند چنین کاری انجام دهد؟

  • The tabloid papers labelled him ‘an evil sex monster’.


    روزنامه های تبلوید او را «یک هیولای جنسی شیطانی» نامیدند.

  • a barren wilderness inhabited by monsters


    یک بیابان برهوت که در آن هیولاها زندگی می کنند

  • cheap sci-fi films with bug-eyed monsters


    فیلم های علمی تخیلی ارزان با هیولاهای چشم حشره

  • He wanted to fight the monster of poverty.


    او می خواست با هیولای فقر مبارزه کند.

  • I wanted to fight these monsters: I didn't want to go on living with them.


    من می خواستم با این هیولاها بجنگم: نمی خواستم با آنها زندگی کنم.

  • The government has created a bureaucratic monster.


    دولت یک هیولای بوروکراتیک خلق کرده است.

  • a sea monster


    یک هیولای دریایی

  • the Loch Ness monster


    هیولای دریاچه نس

  • You'd have to be a monster to hit a child like that.


    باید هیولا باشی تا اینطور بچه ای را بزنی.

  • You should have seen the onions he grew for the competition - they were monsters!


    شما باید پیازهایی را که او برای مسابقه پرورش داده بود می دیدید - آنها هیولا بودند!


  • توسعه مسکن هیولا

  • Andy Smith has been monstered by the media.


    اندی اسمیت توسط رسانه ها هیولا شده است.

  • To the whole world he was a monster.


    برای تمام دنیا او یک هیولا بود.

  • a monster shark


    یک کوسه هیولا

synonyms - مترادف
  • beast


    جانور

  • brute


    بی رحم


  • موجود

  • fiend


    شیطان

  • ghoul


    غول

  • troll


    ترول

  • bogeyman


    بوگی

  • daemon


    اهریمن، دیو

  • demon


    دیو

  • goblin


    جن

  • bugbear


    حشره دار

  • critter


    غولی

  • ghoulie


    موجود خیالی

  • gremlin


    گوبلین

  • hobgoblin


    بد

  • imp


    غول پیکر

  • ogre


    اورک

  • orc


    فانتوم

  • phantom


    حیوانات موذی

  • vermin


    وحشی

  • beastie


    بوگابو

  • bugaboo


    chimaeraUK

  • chimaeraUK


    chimeraUS

  • chimeraUS


    روح

  • devil


    سگ جهنمی


  • هیولا

  • hellhound


    لجن

  • monstrosity


    specterUS

  • slime


    spectreUK

  • specterUS


  • spectreUK


antonyms - متضاد
  • angel


    فرشته

  • cherub


    کروبی

  • seraph


    سراف

  • archangel


    فرشته بزرگ

  • guardian


    نگهبان

  • divine messenger


    رسول الهی

  • divine being


    موجود الهی

  • guardian spirit


    روح نگهبان

  • heavenly messenger


    پیام آور آسمانی

  • messenger of God


    رسول خدا

  • celestial being


    موجود آسمانی

  • God's messenger


    فرشته ی محافظ

  • guardian angel


    موجود بهشتی

  • heavenly being


    موجود مقدس


  • موجود فراطبیعی

  • supernatural being


    موجود معنوی


  • روحیه خیرخواه

  • benevolent spirit


لغت پیشنهادی

dirty

لغت پیشنهادی

dislodge

لغت پیشنهادی

arborist