holy
holy - مقدس
adjective - صفت
UK :
US :
مرتبط با خدا و دین
بسیار مذهبی
connected with God and religion and therefore treated in a special way – used especially in the following phrases
با خدا و دین مرتبط است و به همین دلیل به شیوه خاصی با آن رفتار می شود - به ویژه در عبارات زیر استفاده می شود
مربوط به خدا یا آمدن از او
relating to the soul the spirit and religion and not with physical things or ordinary human activities
مربوط به روح، روح و دین است و نه به چیزهای فیزیکی یا فعالیت های عادی انسان
یک مکان مقدس بسیار مقدس در نظر گرفته می شود
made holy by God – used especially about saints
توسط خدا مقدس شده است - به ویژه در مورد مقدسین استفاده می شود
مربوط به دین یا خداست
خیلی مذهبی یا پاک
به دلیل ارتباط با آنچه یک دین برای آن ارزش قائل است، خالص یا خوب در نظر گرفته می شود
برای تاکید بر کلمه دیگر و گاهی برای پرهیز از دشنام استفاده می شود
کارت های مقدس و نمایش های بیشماری از او وجود دارد.
خانههای روحانی جدید از معماری گوتیک کاملا متفاوت، فداکارانه و مقدس برخوردار بودند.
در نتیجه، آنها مرد مقدس را به دره پایین انداختند.
Like Noah in his ark, they had traveled across the vast oceanic flood to carry out their holy mission.
آنها مانند نوح در کشتی خود از طوفان عظیم اقیانوسی عبور کرده بودند تا مأموریت مقدس خود را انجام دهند.
ماه مبارک رمضان
می دانند که اسم مقدس و مقدسی است.
او به او پیشنهاد آشپزی داد و به دلیل ذات مقدسش مورد قبول همه قرار گرفت.
کشیش هر یک از اعضای جماعت را با آب مقدس پاشید.
انجیل مقدس
holy books/scriptures
کتب مقدس / کتاب مقدس
شهر مقدس مکه
Islam’s holiest shrine
مقدس ترین حرم اسلام
یک روز/ماه مقدس
جنگ مقدس (= کسی که برای دفاع از اعتقادات یک مذهب خاص جنگید)
زمین مقدس
یک زندگی / انسان مقدس
گاو مقدس! آن چه بود؟
برای یک مؤمن، این کلمات اهمیت تقریباً مقدسی دارد.
مکان مقدس کویر محل زیارت است.
این مکان توسط مردمی که در آنجا زندگی می کنند مقدس تلقی می شود.
او را با آب مقدس پاشید.
کتب مقدس را جست و جو کرد، شعرا خواند و رفتار انسان را مطالعه کرد.
او سعی می کند زندگی مقدسی داشته باشد.
آنها انسانهای خوب و مقدسی هستند.
holy scriptures/rites
کتب مقدس / آداب مقدس
یک شخص مقدس
holy scriptures
کتاب مقدس
اورشلیم شهری مقدس برای مسیحیان، مسلمانان و یهودیان است.
برادرزاده من ترور مقدس است (= کودکی که بسیار بد رفتار می کند).
دینی
devout
عابد
godly
خداپسندانه
pious
پارسا
معنوی
saintly
مقدس
righteous
عادل
divine
الهی
prayerful
نمازگزار
sainted
محترم
reverent
با ایمان
faithful
اختصاص داده شده است
devoted
باور کردن
believing
عبادی
devotional
قدیس مانند
saintlike
عمودی
pietistic
مبارک
upright
کانونیزه شد
beatified
US canonized
canonisedUK
خدایی شده
canonizedUS
منصوب شد
deified
فقط
ordained
خدا ترس
کلیسایی
God-fearing
مقدس شده
god-fearing
ابتدایی
ecclesiastical
churchly
sanctified
canonical
irreligious
بی دین
impious
گناهکار
sinful
نامقدس
unholy
ضد مذهبی
antireligious
بی ایمان
faithless
بی خدا
godless
کفرآمیز
ungodly
فاسد
blasphemous
زمینی
corrupt
بد
earthly
غیر اخلاقی
evil
توهین آمیز
immoral
سکولار
sacrilegious
شریر
secular
دنیوی
wicked
مشترک
worldly
متقلب
بی احترامی
ناسزا
depraved
بی فضیلت
dishonest
پست
irreverent
زمانی
profane
قرار دادن
unsacred
تقدیس نشده
unvirtuous
مقدس نشده
vile
مدنی
temporal
unconsecrated
unsanctified