like

base info - اطلاعات اولیه

like - پسندیدن

preposition - حرف اضافه

/laɪk/

UK :

/laɪk/

US :

family - خانواده
like
پسندیدن
dislike
دوست نداشتن
liking
دوست داشتن
likeable
دوست داشتنی
google image
نتیجه جستجوی لغت [like] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She's wearing a dress like mine.


    او لباسی شبیه من پوشیده است.

  • He's very like his father.


    او خیلی شبیه پدرش است.

  • She looks nothing like (= not at all like) her mother.


    او هیچ شباهتی به (= اصلاً شبیه) مادرش ندارد.

  • That sounds like (= I think I can hear) him coming now.


    این به نظر می رسد (= فکر می کنم می توانم بشنوم) او اکنون می آید.

  • It tastes rather like chicken.


    مزه اش بیشتر شبیه مرغ است.

  • What's it like studying in Spain?


    تحصیل در اسپانیا چگونه است؟

  • This new girlfriend of his—what's she like?


    این دوست دختر جدید او چگونه است؟

  • Students were angry at being treated like children.


    دانش آموزان از اینکه با آنها مانند کودکان رفتار می شود عصبانی بودند.

  • He ran like the wind (= very fast).


    مثل باد دوید (= خیلی سریع).

  • You do it like this.


    اینجوری انجامش میدی

  • I, like everyone else had read these stories in the press.


    من هم مثل بقیه این داستان ها را در مطبوعات خوانده بودم.

  • Don't look at me like that.


    اینطوری به من نگاه نکن

  • The candles are arranged like so (= in this way).


    شمع ها این گونه چیده شده اند (= به این ترتیب).

  • anti-utopian novels like ‘Animal Farm’ and ‘1984’


    رمان های ضد اتوپیایی مانند مزرعه حیوانات و 1984


  • درست مثل این است که او در مورد آن به همه بگوید.

  • He believes the figure should be more like $10 million.


    او معتقد است این رقم باید بیش از 10 میلیون دلار باشد.

  • This is more like it! Real food—not that canned muck.


    این بیشتر شبیه به آن است! غذای واقعی - نه آن کباب کنسرو شده.

  • Just talking? Arguing more like it.


    فقط صحبت کردن؟ بحث کردن بیشتر شبیه آن است.

  • Oh what am I like? I just completely forgot it.


    اوه من چه جوری هستم فقط کاملا فراموشش کردم

  • This chart provides a comparison of the ways that teenage boys and girls in the UK spend their free time.


    این نمودار مقایسه ای از روش هایی را ارائه می دهد که پسران و دختران نوجوان در بریتانیا اوقات فراغت خود را سپری می کنند.

  • In many cases, the results for boys and girls are virtually the same/identical.


    در بسیاری از موارد، نتایج برای پسران و دختران تقریباً یکسان/یکسان است.

  • In many cases, the results for boys are virtually the same as/identical to the results for girls.


    در بسیاری از موارد، نتایج برای پسران تقریباً مشابه نتایج برای دختران است.

  • Both boys and girls spend the bulk of their free time with friends.


    هم پسران و هم دختران بیشتر اوقات فراغت خود را با دوستان می گذرانند.

  • Most of the boys do more than two hours of sport a week as do many of the girls.


    بیشتر پسرها مانند بسیاری از دختران بیش از دو ساعت در هفته ورزش می کنند.

  • Like many of the girls, most of the boys spend a large part of their free time using the internet.


    مانند بسیاری از دختران، اکثر پسران بخش زیادی از اوقات فراغت خود را صرف استفاده از اینترنت می کنند.

  • The girls particularly enjoy using social networking websites. Similarly nearly all the boys said they spent at least two to three hours a week on these sites.


    دختران به خصوص از استفاده از وب سایت های شبکه های اجتماعی لذت می برند. به طور مشابه، تقریباً همه پسران گفتند که حداقل دو تا سه ساعت در هفته را در این سایت‌ها می‌گذرانند.

  • The dark wood shone like glass.


    چوب تیره مانند شیشه می درخشید.

  • Stop acting like a spoilt child.


    مثل یک بچه لوس رفتار نکنید.

  • He has blue eyes like me.


    اونم مثل من چشمای آبی داره

  • She enjoys all kinds of music as I do.


    او مانند من از همه نوع موسیقی لذت می برد.

  • Repeat these five steps, as in the last exercise.


    این پنج مرحله را مانند آخرین تمرین تکرار کنید.

synonyms - مترادف

  • لذت ببرید


  • عشق

  • adore


    عشق ورزیدن


  • قدردانی

  • fancy


    تفننی

  • relish


    لذت بردن

  • savorUS


    savorUS

  • be fond of


    علاقه داشتن به


  • پذیرفتن


  • تحسین

  • cherish


    گرامی داشتن

  • delight in


    لذت بردن از


  • حفر کردن

  • dig


    عزیز نگه دار


  • savourUK

  • revel in


    بردن به

  • savourUK


    تایید کردن


  • از


  • علاقه داشتن

  • be gratified by


    مشتاق باشید


  • عصبانی شدن

  • be keen on


    عصبانی شدن برای


  • جزئی بودن به


  • راضی باشد

  • be partial to


    همراه شود

  • be pleased by


    کسب رضایت از

  • be taken with


    احترام


  • موافق یافتن

  • esteem


    جذاب پیدا کنید

  • find agreeable


  • find appealing


antonyms - متضاد
  • dislike


    دوست نداشتن


  • نفرت

  • despise


    خوار شمردن

  • scorn


    تمسخر

  • abominate


    نفرت انگیز

  • abhor


    بیزاری

  • be averse to


    مخالف بودن

  • be disgusted with


    منزجر شدن از

  • be hostile to


    با

  • be loath to


    از

  • be repelled by


    دفع شود توسط


  • بیمار بودن

  • be turned off to


    خاموش شود به

  • can't stand


    نمی تواند تحمل کند

  • deplore


    ابراز تاسف

  • deride


    مسخره کردن

  • detest


    نفرت داشتن

  • disapprove


    رد کردن

  • disapprove of


    مخالفت کردن

  • disdain


    تحقیر

  • disfavorUS


    نارضایتی آمریکا

  • disfavourUK


    نارضایتی انگلستان

  • disparage


    تحقیر کردن

  • disrelish


    بی اعتنایی کردن

  • don't like


    دوست ندارم

  • feel malice to


    احساس بدی به

  • frown on


    اخم کردن

  • grossed out on


    ناامید شد

  • have an aversion to


    بیزاری دارند


  • به اندازه کافی از

  • have hard feelings


    احساسات سخت دارند

لغت پیشنهادی

usual

لغت پیشنهادی

batik

لغت پیشنهادی

cholesterol