just
just - فقط
adverb - قید
UK :
US :
دقیقا
چیزی بیشتر از چیزی، مبلغ، عمل و غیره که شما ذکر می کنید
همین چند وقت پیش
در این لحظه یا در آن لحظه
برای تأکید بر آنچه می گویید استفاده می شود
فقط با مقدار کمی، زمان، فاصله و غیره
برای نشان دادن اینکه چیزی که اتفاق می افتد تقریباً اتفاق نمی افتد استفاده می شود
وقتی مودبانه از چیزی درخواست می کنیم یا به کسی می گوییم کاری را انجام دهد استفاده می شود
زمانی استفاده می شود که قاطعانه به کسی می گوییم کاری را انجام دهد
اخلاقا درست و منصفانه
سزاوار کسی
حالا، خیلی زود، یا خیلی اخیر
چند وقت پیش
در حال حاضر
دقیقا یا به همان اندازه
only; simply
فقط؛ به سادگی
برای بیان یا دستور قوی تر استفاده می شود
برای کاهش قدرت یک گزاره استفاده می شود و نشان می دهد که خیلی مهم نیست
تقریبا نه یا تقریبا
اگر چیزی فقط امکان پذیر باشد، احتمال کمی وجود دارد که اتفاق بیفتد یا حقیقت داشته باشد
very; completely
بسیار؛ به صورت کامل
fair; morally correct
نمایشگاه؛ از نظر اخلاقی صحیح است
افرادی که رفتار اخلاقی درستی دارند
اکنون یا (تقریباً) در همان زمان، یا خیلی زود، یا خیلی اخیر
فقط می توان برای قوی تر کردن یک بیانیه استفاده کرد
از نظر اخلاقی درست است؛ نمایشگاه
morally correct; fair
او فقط یک بچه است. اینقدر بهش سخت نگیر
چیزی در مورد روری کالینز وجود نخواهد داشت، او این را می دانست، این فقط یک معاشقه وحشیانه بود.
من فقط نمی توانم آن را باور کنم.
ماشین او به دیوار برخورد کرد، اما او فقط با بریدگی و کبودی فرار کرد.
فقط یک روش وجود دارد که ممکن است کار کند.
من تصمیم گرفتم ژاپنی را فقط برای سرگرمی یاد بگیرم.
فقط یک ساعت صبر کردم تا ببینمت
«میتوانم به شما کمک کنم؟» «نه ممنون، من فقط دارم نگاه میکنم.» (= در یک مغازه)
فقط یک روز معمولی بود.
من فقط می خواهم کمک کنم.
فقط فکر میکنم باید کمی صبر کنی
ما فقط باید به بهترین ها امیدوار باشیم.
من فقط می گویم خطراتی در آن وجود دارد.
فقط خوشحالم که حالت خوبه
That's just plain stupid.
این فقط احمقانه است.
من نمی توانم تمام تعهداتم را کنار بگذارم.
این مقاله به اندازه کافی خوب نیست.
قصد نداشتم ناراحتت کنم فقط باید به کسی میگفتم
این فقط یک فیلم فاجعه بار دیگر نیست - یک شاهکار است.
باید سبز باشد - و نه هر سبزی، بلکه یک سایه بسیار دقیق از زیتون.
فقط به این دلیل که شما از من بزرگتر هستید به این معنی نیست که همه چیز را می دانید.
به نوعی اتفاق افتاده است.
اگر او دوست ندارد، خیلی بد است.
من خیلی از این حالم بهم میخوره
آنها فقط هرگز تسلیم نمی شوند.
You've just missed her.
فقط دلت براش تنگ شده
آنها همین الان موفق شدند، دقایقی قبل از بلند شدن، سوار هواپیما شدند.
من فقط قطار را گرفتم.
تورم به کمی بیش از 4 درصد کاهش یافت.
این تابلو چیزی کمتر از 6 میلیون پوند فروخته شد.
درست بعد از نه به اینجا رسیدم.
آنها باید درست قبل از من به آنجا رسیده باشند.
او درست قبل از مرگش از گواتمالا دیدن کرد.
آنها در حال حاضر بزرگترین حزب هستند، با وجود اکثریت کلی.
من تازه این خبر را شنیدم.
نمایشگاه
صادقانه
decent
نجیب
upright
عمودی
equitable
منصفانه
ethical
اخلاقی
righteous
عادل
خوب
impartial
بی طرف
unbiased
بی طرفانه
unprejudiced
بدون پیش داوری
fair-minded
منصف
هدف، واقعگرایانه
با فضیلت
virtuous
ایالات متحده محترم
honorableUS
محترم انگلستان
honourableUK
اصولی
principled
مربع
درست
دقیق
scrupulous
سربلند
upstanding
با وجدان
conscientious
یکدست
even-handed
مشروع
خنثی
neutral
غیر حزبی
non-partisan
روشنفکر
open-minded
درست فکر
right-minded
سر راست
ضد تبعیض
anti-discrimination
unjust
ناعادلانه
dishonest
متقلب
corrupt
فاسد
immoral
غیر اخلاقی
unethical
اشتباه
فریبنده
devious
بی شرف انگلستان
dishonourableUK
آمریکا بی شرف
dishonorableUS
غیر منصفانه
unfair
بی وجدان
unscrupulous
بد
evil
غیر قانونی
inequitable
غیر اصولی
unconscionable
نادرست
unlawful
حقیر
unprincipled
متعصب
unrighteous
جانبدارانه
wrongful
تبعیض آمیز
ignoble
بیش از اندازه
prejudiced
ناشایست
تحت تأثیر قرار گرفت
biased
کم
bigoted
غیر عینی
discriminatory
گناهکار
excessive
غیر موجه
indecent
influenced
nonobjective
sinful
unjustified