aircraft

base info - اطلاعات اولیه

aircraft - هواپیما

noun - اسم

/ˈerkræft/

UK :

/ˈeəkrɑːft/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [aircraft] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • fighter/transport/military aircraft


    جنگنده / ترابری / هواپیمای نظامی

  • The aircraft was flown by a young American pilot.


    این هواپیما توسط یک خلبان جوان آمریکایی هدایت می شد.

  • We operate a fleet of six aircraft.


    ما ناوگانی متشکل از شش هواپیما را اداره می کنیم.

  • The systems are built for jet aircraft.


    این سیستم ها برای هواپیماهای جت ساخته شده اند.

  • The aircraft is due to take off at midnight.


    این هواپیما قرار است نیمه شب بلند شود.

  • The aircraft taxied along the runway.


    هواپیما در امتداد باند تاکسی شد.

  • The army is using unmanned aircraft to survey the area.


    ارتش از هواپیماهای بدون سرنشین برای بررسی منطقه استفاده می کند.

  • The passengers boarded the aircraft.


    مسافران سوار هواپیما شدند.

  • The pilot overshot the runway and crashed his aircraft.


    خلبان از باند رد شد و هواپیمایش سقوط کرد.

  • There are approximately 6 700 commercial aircraft operating in the United States.


    تقریباً 6 تا 700 هواپیمای تجاری در ایالات متحده وجود دارد.

  • To be an ace you had to shoot down five enemy aircraft.


    برای تبدیل شدن به یک آس، باید پنج هواپیمای دشمن را ساقط می‌کردی.

  • attacks by helicopters and fixed-wing aircraft


    حملات هلیکوپترها و هواپیماهای بال ثابت

  • His passion is making model aircraft.


    علاقه او ساخت هواپیمای مدل است.

  • Significant progress has been made in reducing aircraft noise.


    پیشرفت قابل توجهی در کاهش سر و صدای هواپیما حاصل شده است.


  • هواپیمای نظامی

  • a commercial/passenger aircraft


    یک هواپیمای تجاری/مسافری

  • an aircraft maker/manufacturer/operator


    سازنده/تولیدکننده/اپراتور هواپیما

synonyms - مترادف
  • airplaneUS


    هواپیمای آمریکا


  • سطح

  • aeroplaneUK


    هواپیمای انگلستان

  • airship


    کشتی هوایی

  • zeppelin


    زپلین

  • jet


    جت

  • airliner


    هواپیمای مسافربری

  • blimp


    بال زدن

  • dirigible


    بالن

  • kite


    بادبادک

  • chopper


    خردکن


  • بالگرد

  • UFO


    بشقاب پرنده

  • flying machine


    ماشین پرنده

  • flying saucer


    ایرباس

  • airbus


    مهارت


  • بالون هوای گرم


  • بالون

  • hot-air balloon


    بالون رگبار

  • balloon


    گوساژ

  • barrage balloon


    اویون

  • Gossage


    جامبو جت

  • avion


    جت مسافربری

  • jumbo jet


    توربو


  • مافوق صوت

  • jetliner


    هواپیمای جت

  • turbo


    حمل و نقل مافوق صوت

  • supersonic



  • supersonic transport


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

and

لغت پیشنهادی

shepherd

لغت پیشنهادی

uncool