pilot
pilot - خلبان
noun - اسم
UK :
US :
کسی که کنترل هواپیما یا فضاپیما را اداره می کند
someone with a special knowledge of a particular area of water who is employed to guide ships across it
کسی که دانش خاصی در مورد یک منطقه خاص از آب دارد که برای هدایت کشتی ها در سراسر آن استخدام می شود
یک برنامه تلویزیونی که به منظور آزمایش اینکه آیا مردم آن را دوست دارند و آن را تماشا می کنند ساخته شده است
برای هدایت یک هواپیما، فضاپیما یا کشتی به عنوان خلبان آن
برای آزمایش یک ایده جدید، محصول و غیره بر روی افراد برای یافتن موفقیت آمیز بودن آن
کمک کردن به کسی برای رفتن به مکانی
مسئولیت اطمینان از تصویب رسمی قانون یا طرح جدید را بر عهده بگیرد
آزمایشی که برای مشاهده موفقیت آمیز بودن یک ایده، محصول و غیره انجام می شود
شخصی که با هواپیما پرواز می کند
a person with detailed knowledge of an area of water such as that around a port who goes onto a ship to direct it safely
شخصی با اطلاعات دقیق از یک منطقه آب، مانند منطقه اطراف بندر، که برای هدایت ایمن به کشتی می رود.
برنامه ای که برای معرفی یک سریال رادیویی یا تلویزیونی جدید و بررسی میزان محبوبیت آن ساخته شده است
a small flame that burns all the time in a gas device such as a cooker or a device for heating water and that starts the main flame burning when the gas is turned on
شعله کوچکی که همیشه در یک دستگاه گاز مانند اجاق گاز یا وسیله ای برای گرم کردن آب می سوزد و با روشن شدن گاز شعله اصلی را شروع می کند.
یک طرح آزمایشی، محصول یا سیستم برای آزمایش میزان خوب بودن چیزی قبل از معرفی استفاده می شود
برای پرواز با هواپیما
برای تست یک محصول جدید قبل از فروش
مسئولیت معرفی قانون یا سیستم جدید و اطمینان از برقراری آن
برای هدایت یک کشتی به بندر یا از طریق یک منطقه آب
شخصی که با هواپیما پرواز می کند یا کسی که کشتی را به طور ایمن از یک منطقه آب هدایت می کند
(از یک طرح، محصول یا سیستم) که قبل از معرفی به عنوان آزمایش انجام می شود
یک برنامه تلویزیونی یا رادیویی که برای آزمایش میزان محبوبیت آن در بین مخاطبان ساخته می شود تا تصمیم بگیرد که آیا سریال جدیدی بسازد یا خیر
a television or radio programme that is made to test how popular it is with an audience in order to decide whether to make a new series
آزمایشی که توسط یک کسب و کار در یک دوره کوتاه انجام می شود تا ببیند آیا یک محصول، خدمات و غیره خاص ارزش سرمایه گذاری را دارد یا خیر
a test done by a business over a short period to see if a particular product service etc. is worth investing in
برای آزمایش یک ایده جدید برای یک محصول، خدمات و غیره در یک دوره کوتاه و اینکه آیا ارزش توسعه و سرمایه گذاری در آن را دارد یا خیر.
to test a new idea for a product service etc. over a short period to see whether it is worth developing and investing in
مسئولیت داشتن اطمینان از اینکه چیزی بدون مشکل پیشرفت می کند یا روندی را طی می کند
یک محصول آزمایشی، برنامه، پروژه و غیره چیزی است که ابتدا در یک دوره کوتاه آزمایش می شود تا ببینیم آیا ارزش توسعه و سرمایه گذاری در آن را دارد یا خیر.
a pilot product programme, project etc. is something that is tested first over a short period to see whether it is worth developing and investing in
دولت از یک پروژه آزمایشی حمایت کرد تا دریابد که اصلاحات آموزشی در مدارس چگونه عمل خواهد کرد.
The government sponsored a pilot project to find out how the education reforms would work in schools.
کسانی که علاقه ای به مسافت طولانی ندارند، می توانند پروازهای کوتاهی را بین دو یا سه خلبان جوان به اشتراک بگذارند.
او در دنیایی که بیشتر خلبانان در آن ساخته می شوند، به دنیا نمی آیند.
خلبان کشتی
افسر دیگر سوار شد و بین من و خلبان نشست.
نتایج خلبان دلگرم کننده بوده است.
یک خلبان هواپیمایی
یک خلبان جنگنده / هلیکوپتر
این حادثه بر اثر اشتباه خلبان رخ داده است.
خلبان با سقوط هواپیما در اقیانوس نجات یافت.
او هواپیمای خودش و گواهینامه خلبانی دارد.
یک جنگنده / هلیکوپتر / بمب افکن / خلبان خطوط هوایی
اگر پایلوت را دیده بودید، میدانستید که چرا آنها تصمیم گرفتند یک سری کامل برنامه را نسازند!
اگر طرح آزمایشی موفقیت آمیز باشد، به خانه های بیشتری خدمات تلویزیونی جدید ارائه می شود.
او پس از از کار افتادن یکی از موتورها، هواپیما را به محل امن هدایت کرد.
ما چندین محصول آرایشی جدید را برای خریداران بالقوه منتخب آزمایش خواهیم کرد.
20 سال پیش، او لایحه ای را در مورد شرایط کار از طریق پارلمان ارائه کرد.
یک خلبان بندر
او کشتی را از طریق بندر شلوغ هدایت کرد.
از قسمت آزمایشی، به نظر می رسد این یکی از بهترین نمایش های جدیدی باشد که در پاییز امسال خواهیم دید.
منطقه ما در حال اجرای آزمایشی یک برنامه مراقبت روزانه است.
او پس از ترک نیروی هوایی، خلبان خطوط هوایی تجاری شد.
او گواهینامه خلبانی خود را در آمریکا گرفت.
آنها یک خلبان را مأمور آزمایش واکنش مخاطبان کردند.
Assuming the pilot is successful there are plans to build a further two factories by the end of next year.
با فرض موفقیت آمیز بودن آزمایش، برنامه هایی برای ساخت دو کارخانه دیگر تا پایان سال آینده وجود دارد.
او خلبان هواپیما برای سرویس پست ایالات متحده است.
این طرح توسط چند شورا با هدف گسترش آن در سراسر کشور به صورت آزمایشی اجرا می شود.
دو نماینده کنگره، یکی دموکرات و دیگری جمهوری خواه، این طرح را به صورت آزمایشی از طریق مجلس نمایندگان ارائه کردند.
طرح آزمایشی ثابت کرد که دوربین مداربسته راهی مقرون به صرفه برای کاهش جرم و جنایت در داخل شهر است.
قسمت آزمایشی سریال بیشترین تعداد بازدید سال را داشت.
airman
خلبان
flyer
بروشور
aviator
هوانورد
aeronaut
زن هوایی
airwoman
مرد پرنده
birdman
کاپیتان
خدمه هواپیما
aircrew
فرمانده
کمک خلبان
co-pilot
آگهی روی کاغذ کوچک
flier
بال مرد
skipper
آس
wingman
هوایی
ace
هوانوردی
aerialist
جوک
aviatrix
افسر اول
copilot
افسر دوم
jock
پرواز پسر
ناوبر
فرد هوا
فلای پسر
navigator
داغ
جوکی
aviatress
طوفان انبار
aviatrice
عقاب
flyboy
hotshot
jockey
airperson
barnstormer
eagle
دنبال کردن
دنباله
neglect
بی توجهی
ترک کردن
mismanage
سوء مدیریت
obey
اطاعت کن
خدمت
رها کردن
اجازه دهید
رد کردن
انکار
frustrate
ناامید کردن
withhold
خودداری کنید
forego
چشم پوشی
اجازه
بازده
surrender
تسلیم شدن
comply
رعایت کنند
موافق
consent
رضایت
شکست
acquiesce
رضایت دادن
مجوز
راه دادن
پایان
تمام کردن
بستن
cease
دست کشیدن
متوقف کردن