port

base info - اطلاعات اولیه

port - بندر

noun - اسم

/pɔːrt/

UK :

/pɔːt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [port] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a container/fishing ports


    یک کانتینر / بنادر ماهیگیری

  • Rotterdam is a major port.


    روتردام یک بندر بزرگ است.

  • the port city of Gdansk


    شهر بندری گدانسک

  • the Black Sea ports


    بنادر دریای سیاه

  • a naval port


    یک بندر دریایی

  • a container/ferry port


    یک بندر کانتینری/فری

  • The ship spent four days in port.


    کشتی چهار روز را در بندر گذراند.

  • They reached port at last.


    بالاخره به بندر رسیدند.

  • port of entry (= a place where people or goods can enter a country)


    بندر ورودی (= جایی که افراد یا کالاها می توانند وارد یک کشور شوند)

  • the port authorities


    مقامات بندری


  • سمت بندر

  • the modem port


    پورت مودم

  • a port city/​town


    شهر/شهر بندری

  • the German port of Kiel


    بندر کیل آلمان

  • She tried to steer the boat into port.


    او سعی کرد قایق را به بندر هدایت کند.

  • There was a spontaneous welcome for anyone who put into port on the island.


    استقبال خود به خودی برای هر کسی که به بندر در جزیره سفر می کرد وجود داشت.

  • a naval/fishing/container port


    یک بندر دریایی / ماهیگیری / کانتینری

  • We had a good view of all the ships coming into/leaving port.


    ما دید خوبی از همه کشتی‌هایی که به بندر می‌آمدند/خروج می‌کردند داشتیم.

  • a fishing/naval port


    یک بندر ماهیگیری/دریایی

  • Ports along the Mississippi River handle 56 percent of the nation's grain shipments.


    بنادر در امتداد رودخانه می سی سی پی 56 درصد از محموله های غلات کشور را انجام می دهند.

  • Officials moved to stop the ship from leaving port.


    مقامات برای جلوگیری از خروج کشتی از بندر حرکت کردند.

  • port officials/security


    مسئولان بندر/امنیتی

  • important East-Coast ports such as Baltimore


    بنادر مهم ساحل شرقی مانند بالتیمور

  • A DVI monitor port lets you connect a digital LCD monitor.


    یک پورت مانیتور DVI به شما امکان می دهد یک مانیتور LCD دیجیتال را متصل کنید.


  • کارکنان ما بررسی خواهند کرد که آیا شماره شما می تواند به اپراتور دیگری منتقل شود که به شما در این فرآیند کمک می کند.

synonyms - مترادف
  • harborUS


    بندر آمریکا

  • harbourUK


    بندر UK

  • pier


    اسکله

  • wharf


    بارانداز

  • dock


    لنگرگاه

  • jetty


    پناهگاه

  • anchorage


    لنگر انداختن

  • haven


    مارینا

  • mooring


    مرثیه

  • marina


    فرود آمدن

  • harbourage


    بندرگاه

  • moorage


    قایق سازی

  • harborage


    جاده

  • landing


    Hithe

  • seaport


    جاده ها

  • boatyard


    اسکله ها

  • roadstead


    پناه

  • dockyard


    عقب نشینی

  • hithe


    جایگاه مقدس

  • roads


    خلیج

  • docks


  • dockage


  • piers


  • refuge


  • retreat


  • sanctuary



  • quay


  • bay


  • waterfront


  • berth


antonyms - متضاد
  • closure


    بسته


  • ورود


  • دائمی


  • جامد


  • در، درب

  • closing


    بسته شدن

لغت پیشنهادی

activism

لغت پیشنهادی

vis

لغت پیشنهادی

bandicoot