monitor
monitor - نظارت کنید
noun - اسم
UK :
US :
برای مشاهده و بررسی دقیق یک موقعیت به منظور مشاهده چگونگی تغییر آن در یک دوره زمانی
گوش دادن مخفیانه به تماس های تلفنی دیگران، برنامه های رادیویی خارجی و غیره
تلویزیون یا بخشی از یک کامپیوتر با صفحه نمایش که می توانید تصاویر یا اطلاعات را روی آن ببینید
قطعه ای از تجهیزات که سطح، سرعت، دما و غیره چیزی را اندازه گیری و نشان می دهد
someone whose job is to watch an activity or a situation to see how it changes or develops, or to make sure that it is fair and legal
کسی که وظیفه اش این است که یک فعالیت یا موقعیت را تماشا کند تا ببیند چگونه تغییر می کند یا پیشرفت می کند یا مطمئن شود که منصفانه و قانونی است.
کودکی که برای کمک به معلم در کلاس انتخاب شده است
کسی که وظیفه اش گوش دادن به اخبار یا پیام های رادیویی و گزارش آنهاست
to carefully watch and check a situation in order to see how it changes or progresses over a period of time
برای مشاهده و بررسی دقیق یک موقعیت به منظور مشاهده چگونگی تغییر یا پیشرفت آن در یک دوره زمانی
بخشی از کامپیوتر که شبیه تلویزیون است و اطلاعات را نشان می دهد
شخص مستقلی که وظیفه اش اطمینان از عادلانه یا قانونی بودن یک فعالیت، موقعیت و غیره است
شخصی که وظیفه دارد چیزهای خاصی را تماشا کند یا متوجه شود
ماشینی که مرتب چیزی را آزمایش می کند
صفحه کامپیوتر یا دستگاهی با صفحه نمایش که می توان کلمات یا تصاویر را روی آن نشان داد
کودکی در مدرسه که کارهای خاصی برای انجام دادن دارد
آ بزمجه
to watch and check a situation carefully for a period of time in order to discover something about it
برای مدتی یک موقعیت را با دقت تماشا و بررسی کنید تا چیزی در مورد آن کشف کنید
دستگاهی با صفحه نمایش که می توان کلمات یا تصاویر را روی آن نشان داد
a person who has the job of watching or checking particular things, or a machine that regularly tests or records things
شخصی که وظیفه تماشا یا بررسی چیزهای خاص را دارد، یا دستگاهی که مرتباً چیزها را آزمایش یا ضبط می کند
در مدرسه، مانیتور دانش آموزی است که وظایف خاصی دارد و به معلم کمک می کند
برای مشاهده و بررسی چیزی با دقت در یک دوره زمانی
یک صفحه کامپیوتر
شخص یا سازمانی که وظیفه اش این است که مطمئن شود کاری به درستی یا صادقانه انجام شده است
ماشینی که به طور مرتب چیزی را تماشا یا آزمایش و ضبط می کند
یک موقعیت را برای مدتی با دقت تماشا کنید تا چیزی در مورد آن کشف کنید
سپس عملکرد با استفاده از نمودارهای کنترلی نظارت و در استفاده معمول حفظ می شود.
استانداردهای اخلاقی وال استریت باید در همه سطوح نظارت شود.
اکنون چندین پنجره جدید برای نظارت بر جزئیات اجرای برنامه فراهم می کند.
پزشکان در طول شب پیشرفت او را زیر نظر داشتند.
فناوری ماهواره به این معنی است که امواج هوایی دشمن را می توان با دقت بیشتری نسبت به قبل رصد کرد
ما البته کمپین را برای ارزیابی اثربخشی آن زیر نظر خواهیم داشت.
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل برای نظارت بر آتش بس اعزام خواهند شد.
جزئیات پروازهای امروز روی مانیتور نمایش داده می شود.
صفحات برای مشاهده بر روی مانیتور کامپیوتر طراحی شده اند.
ما هزینه های مانیتور، صفحه کلید، ماوس و بلندگوها را در نظر گرفتیم.
کارکنان امنیتی می توانند تمام نمای بیرونی ساختمان را روی مانیتورهای دوربین مداربسته خود ببینند.
کیفیت صفحه نمایش در مانیتورهای LCD تا حد زیادی بهبود یافته است.
The laboratory is replete with banks of video monitors.
آزمایشگاه مملو از مانیتورهای ویدئویی است.
او آنجا دراز کشیده بود و به مانیتور قلب متصل بود.
میا یک مانیتور کودک دو طرفه در اتاق نشیمن نگه داشت تا صدای گریه های هری شنیده شود.
یک پرستار مانیتور خود را برای تغییرات در ریتم ECG، نبض و اشباع اکسیژن بررسی کرد.
مانیتور قلب قدرت نبض شما را نشان می دهد.
UN monitors declared the referendum fair.
ناظران سازمان ملل همه پرسی را عادلانه اعلام کردند.
اتحادیه اروپا موافقت کرده است که ناظرانی برای این گذرگاه فراهم کند.
ناظران یا ناظران به ایجاد اعتماد بین دو طرف کمک می کنند.
او یک دانش آموز ستاره و ناظر کلاس بود.
یک مارمولک مانیتور بزرگ که در زیبایی ماقبل تاریخ بود، به ما خیره شد.
به ناظران سازمان ملل اجازه ورود به منطقه داده نشد.
یک مانیتور تشعشع
یک مانیتور کامپیوتر
یک مانیتور تلویزیون
پزشکان ضربان قلب پیرمرد را روی مانیتور تماشا کردند.
مانیتور کتابخانه
یافته های جدید نشان می دهد که زنان باید سطح کلسترول خود را کنترل کنند.
سیا تماس های تلفنی او را زیر نظر داشت (= مخفیانه به آن گوش می داد.
از ورود ناظران سازمان ملل به منطقه جلوگیری شد.
مانیتور جنین ضربان قلب نوزاد متولد نشده را ثبت می کند.
نظارت بر حضور و غیاب
آنها یک حسابدار برای کمک به نظارت بر جریان نقدی استخدام کردند.
پرستار ضربان قلب و تنفس او را زیر نظر دارد.
اگر رنگ کاملاً مناسب به نظر نمی رسد، مانیتور خود را تنظیم کنید.
این روند طی سه سال آینده توسط یک ناظر مستقل به دقت مشاهده خواهد شد.
مانیتور صوتی داده های بلادرنگ را جمع آوری می کند و صداهای غیر نهنگ را فیلتر می کند.
صفحه نمایش
نمایش دادن
تلویزیون
واحد نمایش ویدئو
واحد نمایش بصری
closed-circuit television
تلویزیون مداربسته
VDU
VDU
صفحه نمایش رایانه
CRT
CRT
صفحه نمایش کامپیوتر
صفحه کامپیوتر
cathode ray tube
لامپ پرتوی کاتدی
VDT
VDT
terminal
پایانه
interface
رابط
لوله تصویر
بیننده
رکورد
video terminal
ترمینال تصویری
graphics terminal
ترمینال گرافیک
پانل
ترمینال نمایش تصویری
console
کنسول
readout
خواندن
cathode-ray tube
ایستگاه کاری
workstation
کامپیوتر
PC
نمایش ویدئو
دستگاه خروجی
output device
فراموش کردن
چشم پوشی
neglect
بی توجهی
نادیده گرفتن
disregard
جست و خیز کردن
skip
تخفیف
discount
میان بر
bypass
شانه بالا انداختن
پاسخ
از دست دادن
حذف کردن
اجتناب کردن
omit
کافر شدن
طفره رفتن
disbelieve
به دور نگاه کن
evade
اجتناب کنید
نگاه مختصر انداختن
shun
کنار گذاشتن
لاغر کردن
ترک کردن
skim over
مسواک زدن
عبور کردن