incredible

base info - اطلاعات اولیه

incredible - باور نکردنی

adjective - صفت

/ɪnˈkredəbl/

UK :

/ɪnˈkredəbl/

US :

family - خانواده
credibility
اعتبار
incredulity
ناباوری
credible
معتبر
incredulous
بی اعتقاد
incredibly
بطور باور نکردنی
credibly
به طور قابل اعتماد
incredulously
ناباورانه
google image
نتیجه جستجوی لغت [incredible] در گوگل
description - توضیح

  • بسیار خوب، بزرگ یا عالی


  • باور کردنش خیلی عجیبه یا باور کردنش خیلی سخته


  • باور کردن آن غیرممکن یا بسیار دشوار است


  • فوق العاده خوب


  • باور کردنش غیرممکن یا خیلی سخته


  • Incredible همچنین برای تاکید بر اینکه چیزی به طور غیرعادی خوب یا بد است استفاده می شود

  • This factory was capable of producing an incredible 100 cars per hour.


    این کارخانه توانایی تولید باورنکردنی 100 خودرو در ساعت را داشت.

  • The divorce rate in the U.S. is pretty incredible.


    نرخ طلاق در ایالات متحده بسیار باورنکردنی است.

  • The panorama from this point was incredible a one-hundred-and-eighty-degree vision of natural grandeur.


    پانورامای این نقطه باورنکردنی بود، چشم اندازی صد و هشتاد درجه از عظمت طبیعی.

  • Do you know-this is pretty incredible actually-I once saw Ringo Starr.


    آیا می دانید این واقعاً باورنکردنی است - من یک بار رینگو استار را دیدم.

  • It's an incredible confidence-inspiring drive.


    این یک حرکت الهام‌بخش اعتماد به نفس است.

  • She's an incredible dancer.


    او یک رقصنده باورنکردنی است.

  • Winning the championship was an incredible feeling.


    قهرمانی حس باورنکردنی بود.

  • For one incredible moment Merrill knew a stab of envy of Elise.


    برای یک لحظه باورنکردنی، مریل حسادت الیز را متوجه شد.

  • After beating incredible odds to prove himself a classroom genius, Steven has been cruelly snubbed by prospective employers.


    استیون پس از شکست دادن شانس های باورنکردنی برای اثبات نابغه بودن خود در کلاس درس، به طرز بی رحمانه ای توسط کارفرمایان احتمالی مورد بی مهری قرار گرفت.


  • داستانی باورنکردنی از بقا

  • It is really quite incredible that after ten months, Councillor Buchanan should still be unaware of such basic facts.


    واقعاً باورنکردنی است که پس از ده ماه، شورای شهر بوکانن هنوز از چنین حقایق اساسی بی خبر باشد.

  • It is incredible that the police still haven't caught him.


    باور نکردنی است که پلیس هنوز او را دستگیر نکرده است.

  • He has an incredible understanding of what needs to be done.


    او درک باورنکردنی از آنچه باید انجام شود دارد.

example - مثال

  • یک داستان باور نکردنی

  • It seemed incredible that she had been there a week already.


    باورنکردنی به نظر می رسید که او یک هفته قبل در آنجا بوده است.

  • It's just incredible to me that only one person was hurt.


    برای من باورنکردنی است که فقط یک نفر صدمه دیده است.

  • It really is incredible how she managed to get away with it.


    واقعاً باورنکردنی است که چگونه او توانست از آن دور شود.

  • It's incredible to think that the affair had been going on for years.


    باور نکردنی است که فکر کنیم این رابطه سال ها ادامه داشته است.

  • The hotel was incredible.


    هتل باور نکردنی بود.

  • You're pretty incredible Barbara.


    تو خیلی باورنکردنی هستی، باربارا.

  • Standing waiting for the marathon to start was the most incredible feeling.


    ایستادن منتظر شروع ماراتن باورنکردنی ترین احساس بود.

  • This is an incredible opportunity for us as a company.


    این یک فرصت باورنکردنی برای ما به عنوان یک شرکت است.

  • The trip to Costa Rica was an incredible experience.


    سفر به کاستاریکا یک تجربه باورنکردنی بود.

  • It's just incredible to have him home again.


    باورنکردنی است که دوباره او را به خانه داشته باشیم.

  • The Yorkshire forests were incredible to drive in.


    جنگل های یورکشایر برای رانندگی باورنکردنی بود.


  • حجم کار باور نکردنی

  • The UFO zoomed off at an incredible speed.


    یوفو با سرعتی باورنکردنی زوم شد.

  • The prices they charge are absolutely incredible.


    قیمت هایی که آنها می گیرند کاملاً باورنکردنی است.

  • Most people find this claim utterly incredible.


    اکثر مردم این ادعا را کاملاً باورنکردنی می دانند.

  • Even today the story seems incredible.


    حتی امروز، داستان باورنکردنی به نظر می رسد.

  • It was incredible but true.


    باور نکردنی بود اما واقعی.

  • She told me he was dead. It seemed incredible.


    او به من گفت که او مرده است. باور نکردنی به نظر می رسید.

  • The speed of her recovery seems almost incredible.


    سرعت بهبودی او تقریباً باورنکردنی به نظر می رسد.

  • You surely don't believe this incredible accusation against him?


    شما مطمئناً این اتهام باورنکردنی علیه او را باور نمی کنید؟

  • The prize money is an incredible $6 million.


    مبلغ جایزه باورنکردنی 6 میلیون دلار است.

  • The demand for the new product has been quite incredible.


    تقاضا برای محصول جدید کاملاً باورنکردنی بوده است.

  • He seemed to spend an incredible amount of money.


    به نظر می رسید که او مبلغی باورنکردنی خرج کرده است.

  • I felt an incredible sense of relief.


    احساس آرامش باورنکردنی داشتم.

  • Tourism is of incredible importance to the country's economy.


    گردشگری از اهمیت فوق العاده ای برای اقتصاد کشور برخوردار است.

  • The latest missiles can be fired with incredible accuracy.


    جدیدترین موشک ها را می توان با دقت باورنکردنی شلیک کرد.

  • It seems incredible that no one foresaw the crisis.


    باور نکردنی به نظر می رسد که هیچ کس این بحران را پیش بینی نکرده باشد.

  • Yeah it was an incredible performance.


    بله، اجرای باورنکردنی بود.

  • What an incredible motorbike!


    چه موتور باورنکردنی!

  • She showed incredible courage and determination in coming back from her injuries to compete again at the international level.


    او شجاعت و عزم باورنکردنی را در بازگشت از مصدومیت خود برای رقابت مجدد در سطح بین المللی نشان داد.

synonyms - مترادف
  • unbelievable


    باور نکردنی

  • unconvincing


    غیرمتقاعدکننده

  • unthinkable


    غیر قابل تصور

  • implausible


    غیر قابل قبول

  • improbable


    غیر محتمل

  • inconceivable


    دور از ذهن

  • unimaginable


    غیر ممکن

  • far-fetched


    سوال برانگیز


  • چرند

  • questionable


    عجیب

  • absurd


    حیرت انگیز

  • astonishing


    خارق العاده

  • astounding


    عجیب و غریب


  • مضحک

  • fantastic


    خیالی

  • outlandish


    فوق العاده

  • preposterous


    بی اعتقاد

  • fanciful


    مشکوک

  • fantastical


    سرسام آور

  • incredulous


    غیر واقعی

  • doubtful


    مهیج

  • dubious


    غیر اجباری

  • staggering


    ماهی

  • unconceivable


    مسخره - مضحک

  • unrealistic


  • breathtaking


  • unimagined


  • uncompelling


  • fishy


  • phenomenal


  • ridiculous


antonyms - متضاد
  • believable


    قابل باور

  • convincing


    متقاعد کننده

  • cogitable


    قابل درک

  • conceivable


    ممکن

  • credible


    معتبر

  • imaginable


    قابل تصور

  • plausible


    محتمل

  • realistic


    واقع بین


  • ممکن است

  • sensible


    معقول

  • creditable


    قابل اعتبار


  • احتمال دارد

  • supposable


    قابل فرض

  • thinkable


    قابل تامل


  • قابل تحمل

  • probable


    معمولی

  • tenable


    مشترک


  • طبیعی


  • انتظار می رود


  • آشنا


  • منظم

  • expected


    شدنی

  • persuasive


    قابل اعتماد


  • گویا


  • شاید

  • feasible


    صدا

  • trustworthy


  • rational




  • reliable


لغت پیشنهادی

burglar

لغت پیشنهادی

narcissus

لغت پیشنهادی

blockbuster