odds
odds - شانس
noun - اسم
UK :
US :
مشکلاتی که باعث می شود یک نتیجه خوب بسیار بعید به نظر برسد
the numbers that show how much money you will win if you bet on the winner of a horse race or other competition
اعدادی که نشان می دهد اگر روی برنده مسابقه اسب دوانی یا رقابت های دیگر شرط بندی کنید چقدر پول برنده خواهید شد
چقدر احتمال دارد که اتفاقی بیفتد
اگر دو نفر یا گروه با هم اختلاف داشته باشند، در مورد چیزی اختلاف نظر دارند یا اغلب در مورد چیزهایی اختلاف نظر دارند
if two people or groups are at odds they disagree about something or they often disagree about things
اگر دو گزاره، توصیف، عمل و غیره با یکدیگر متضاد باشند، با هم متفاوت هستند، اگرچه باید یکسان باشند.
if two statements, descriptions, actions etc are at odds with each other they are different although they should be the same
برای پرداخت یا دریافت قیمتی بالاتر از حد معمول یا معقول
احتمال (= چقدر احتمال دارد) که یک چیز خاص اتفاق بیفتد یا نخواهد افتاد
در قمار (= فعالیت ریسک کردن پول برای حدس زدن نتیجه چیزی)، احتمالی که به صورت عدد بیان می شود.
in gambling (= the activity of risking money guessing the result of something), a probability expressed as a number
احتمال وقوع یا عدم وقوع یک چیز خاص
احتمال وقوع چیزی این است که چقدر احتمال دارد که اتفاق بیفتد
چقدر محتمل است که چیزی به عنوان یک جفت اعداد یا درصد بیان شود، برای مثال هنگام شرط بندی
با کسی مخالفت کردن
اگر دو چیز در تضاد باشند، بسیار متفاوت هستند و نمی توانند هر دو درست باشند
معمولاً میگفتند که کسی به چیزی دست یافته یا موفق شده است، علیرغم اینکه خیلی بعید است
کسی بعید است که موفق شود
بیش از چیزی واقعا ارزش دارد
بر خلاف همه شانس ها، او به خودش ایمان داشت.
ما این گونه افراد را وقتی که از کوه ها بالا می روند، از بیابان ها عبور می کنند، اقیانوس ها را با بادبان می گذرانند و در برابر شانس های باورنکردنی زنده می مانند، تحسین می کنیم.
We applaud this kind of person when they climb mountains, cross deserts, sail oceans and survive against incredible odds.
پس چرا به بانک نگویید که دارایی 2 میلیون دلاری دارم و شانس دریافت آن وام را افزایش ندهید؟
اگر مرد هستید، احتمال کوررنگی 1 در 12 است.
به هر حال، شانس، در کوتاه مدت، به نفع آنها بود.
شانس پیروزی تیم روسیه حدود 10 بر 1 است.
شانس در برابر چنین تصادفی به طور غیرقابل تصوری زیاد است، اما آنها به طرز غیرقابل محاسبه ای زیاد نیستند.
شانس در برابر آنها بسیار زیاد بود.
گربردینگ گفت: احتمال ابتلا از یک سوزن آلوده 1 در 300 است.
شانس بسیار به نفع ما است (= احتمالاً موفق می شویم).
شانس به شدت علیه اوست (= احتمال موفقیت او وجود ندارد).
شانس این است که (= این احتمال وجود دارد که) او برنده شود.
چه شانسی دارد (= چقدر احتمال دارد) او حاضر نشود؟
آنها در مواجهه با شانس های بزرگ یک پیروزی را تضمین کردند.
او از شانس برای شکست دادن محبوب اصلی به مبارزه طلبید.
شکست دادن/غلبه کردن بر شانس
این فیلم داستانی دلگرم کننده از پیروزی در برابر شانس است.
بر خلاف همه شانس ها، او بهبودی کامل پیدا کرد.
احتمال کسب سود در این تجارت بسیار زیاد است.
odds of ten to one (= ten times the amount of money that has been bet by somebody will be paid to them if they win)
شانس ده به یک (= ده برابر مقدار پولی که توسط کسی شرط بندی شده است در صورت برنده شدن به آنها پرداخت می شود)
They are offering long/short odds (= the prize money will be high/low because there is a high/low risk of losing) on the defending champion.
آنها شانس های بلند/کوتاه (= پول جایزه بالا/کم خواهد بود زیرا خطر باخت زیاد/کم وجود دارد) برای مدافع عنوان قهرمانی ارائه می دهند.
من احتمال می دهم که او کار را به دست بیاورد (= مطمئن هستم که او آن را خواهد گرفت).
او همیشه بر سر سیاست با پدرش اختلاف دارد.
این یافته ها با آنچه در بقیه کشور در حال وقوع است در تضاد است.
رفتن یا ماندن برای من هیچ مشکلی ندارد.
بسیاری از کلکسیونرها حاضرند برای نمونه های اولیه کارهای او هزینه ای را پرداخت کنند.
او سخت تلاش خواهد کرد تا برنده شود، اگرچه می داند که شانس در برابر او وجود دارد.
او برای غلبه بر بیماری خود با شانس های وحشتناک مبارزه کرد.
شرطبندیها فقط شانس کوتاهی برای مورد دلخواه ارائه میکنند.
گاهی اوقات یک خارجی در شرایط طولانی برنده می شود، اما نه اغلب.
شانس بازیکن خارجی 100-1 بود.
من 10 پوند روی میدلزبورو گذاشتم تا منچستر را با اختلاف سه بر یک شکست دهم.
اگر تمام زندگی خود را با ماشین رانندگی کنید، احتمال اینکه در مقطعی تصادف کنید، وجود دارد.
شانس زیادی برای موفقیت افراد در چنین شرایط بد اقتصادی وجود دارد.
چه شانسی برای انتخاب مجدد او وجود دارد (= آیا فکر می کنید او خواهد شد)؟
شانس کلی برنده شدن یک جایزه قرعه کشی 1 در 13 است.
The odds are stacked against a woman succeeding (= it is not likely that a woman will succeed) in the business.
شانس موفقیت یک زن (= احتمال موفقیت یک زن) در تجارت وجود ندارد.
The odds against my horse winning (= that it will not win)/on my horse winning (= that it will win) are a hundred to one.
احتمال برنده شدن اسب من (= برنده نشدن) / بر اسب من برنده (= برنده شدن) صد به یک است.
شانس برنده شدن شرکت کننده آمریکایی در مسابقه ده به یک است.
او دیروز مریض بود، بنابراین احتمال می رود که او امروز نباشد.
chances
شانس
likelihood
احتمال
probability
تعادل
امکان پذیری
feasibility
درصد
قابل قبول بودن
plausibility
شانس. فرصت
قابل تصور
conceivability
طرفدار ایالات متحده
likeliness
favourUK
چشم انداز
favorUS
بازی شیر یا خط کردن
favourUK
انتظار
وعده
toss-up
امید
خطر
پیش بینی
ترس
مسئولیت
hazard
فرصت
anticipation
احتمالی
توقع، انتظار
liability
تهدید
فرض
contingency
outlook
expectance
expectancy
presumption
disadvantage
عیب
improbability
غیر احتمالی
unlikelihood
بعید
doubtfulness
شک
dubiousness
مشکوک بودن
implausibility
غیر قابل قبول بودن
unlikeliness
بعید بودن
questionability
سوال پذیری
impossibility
عدم امکان
improbabiliity
غیر محتمل بودن
improbableness
ناامیدی
hopelessness
یقین - اطمینان - قطعیت
certainty
واقعیت
ناهماهنگی
incongruousness
نامحتمل بودن
implausibleness