promise
promise - وعده
verb - فعل
UK :
US :
به کسی بگویید که حتماً کاری را انجام خواهید داد یا فراهم می کنید یا اینکه اتفاقی خواهد افتاد
نشان دادن نشانه هایی از چیزی
به کسی بگویید که حتماً کاری را انجام خواهید داد، یا اینکه اتفاقی خواهد افتاد
برای دادن یک قول بسیار جدی و صادقانه، مثلاً در دادگاه حقوقی
to promise sincerely that you will do something or that something is true – often used when you are trying to persuade someone that they can trust you
صادقانه قول دهید که کاری را انجام خواهید داد یا چیزی درست است - اغلب زمانی استفاده می شود که می خواهید کسی را متقاعد کنید که می تواند به شما اعتماد کند.
برای دادن یک قول بسیار جدی، اغلب به خودتان
to promise someone that something will happen or that something is true in order to try to make them feel less worried
قول دادن به کسی که اتفاقی خواهد افتاد یا چیزی درست است، تا سعی کنید کمتر احساس نگرانی کند
to promise that you will make sure that something will definitely happen so that there is no question of it not happening
قول بدهی مطمئن شوی که حتماً اتفاقی می افتد، تا بحثی از رخ ندادن آن وجود نداشته باشد
به طور علنی یا رسمی قول دهید که کاری انجام خواهید داد، به عنوان مثال کمک یا پول
قول رسمی یا قانونی برای انجام کاری
to make a firm and definite promise to do something important which will affect you for a long time and which could result in serious effects if you fail
قول قاطع و قطعی برای انجام کاری مهم که برای مدت طولانی روی شما تأثیر می گذارد و در صورت شکست می تواند منجر به اثرات جدی شود.
a statement that you will definitely do or provide something or that something will definitely happen
بیانیه ای مبنی بر اینکه شما قطعا کاری را انجام می دهید یا ارائه می دهید یا اینکه قطعاً اتفاقی خواهد افتاد
نشانه هایی از اینکه چیزی یا کسی خوب یا موفق خواهد بود
نشانه این است که ممکن است چیزی، معمولاً اتفاق خوبی رخ دهد
بیانیه ای مبنی بر اینکه شما قطعاً کاری را انجام خواهید داد یا ارائه خواهید کرد که ممکن است قابل اعتماد نباشد
یک قول عمومی یا رسمی برای انجام یک کار خاص در آینده
یک قول بسیار جدی برای انجام یا عدم انجام کاری که انتخاب می کنید
یک قول رسمی، به ویژه قولی که کسی در دادگاه می دهد
a serious or public promise to do something especially something difficult which needs a lot of effort or money
قول جدی یا عمومی برای انجام کاری، به ویژه کاری دشوار که به تلاش یا پول زیادی نیاز دارد
a promise that something will happen or is true made so that someone is less worried or more confident
قولی مبنی بر اینکه چیزی اتفاق خواهد افتاد یا حقیقت دارد، به گونه ای که کسی کمتر نگران باشد یا اعتماد به نفس بیشتری داشته باشد
a very definite promise that something will happen. A guarantee is also a formal written promise by a company to repair or replace a product free if it has a fault within a fixed period of time.
یک وعده بسیار قطعی که اتفاقی خواهد افتاد. گارانتی همچنین یک قول کتبی رسمی توسط یک شرکت برای تعمیر یا تعویض رایگان محصول در صورت بروز ایراد در مدت زمان معین است.
به کسی بگویید که مطمئناً کاری را انجام خواهید داد
اگر چیزی وعده خوب، هیجان انگیز و غیره را می دهد، انتظار می رود خوب، هیجان انگیز و غیره باشد.
عمل گفتن اینکه مطمئناً کاری را انجام خواهید داد
آنچه را که گفتید انجام دهید / انجام ندهید
the idea that someone or something is likely to develop successfully and that people expect this to happen
این ایده که ممکن است کسی یا چیزی با موفقیت پیشرفت کند و مردم انتظار دارند این اتفاق بیفتد
محتمل به نظر برسد
احتمال موفقیت یا موفقیت
the likelihood of success or achievement
بیانیه ای که شما مطمئناً کاری انجام خواهید داد
من نمیتوانم امروز شما را به ساحل ببرم.» «اما تو قول دادی!
«ما وقت نداریم به پارک برویم.» «اما تو قول دادی!»
مدیر کالج قول داد که این موضوع را بررسی کند.
«قول بده به کسی نگویی!» «قول میدهم.»
طبق قولی که داده بودند ساعت 7.30 رسیدند.
The government has promised a full investigation into the disaster.
دولت قول داده است که در مورد این فاجعه تحقیقات کامل انجام دهد.
ببینم چیکار میتونم بکنم ولی نمیتونم قول بدم.
بروشور وعده داده بود (که) غذاهای محلی عالی خواهد بود.
تو به من قول دادی (که) امشب زود به خانه می آیی.
او این پول را به نوه هایش قول داد.
او به نوه هایش قول پول داد.
من به خودم قول داده ام که وقتی امتحانات تمام می شود کمی لذت ببرم.
او قول داد: به زودی برمی گردم.
نوید چند روز هیجان انگیز را می دهد.
ابرهای تیره ای بالای سر وجود داشت که نویدبخش باران بود.
می توانم به شما قول بدهم، اوقات فوق العاده ای خواهید داشت.
اگر نصیحت من را قبول نکنید، پشیمان می شوید، به شما قول می دهم.
سیاستمداران قبل از انتخابات به زمین قول می دهند، اما بعد از آن اوضاع فرق می کند.
او در کمپین انتخاباتی خود بارها وعده کاهش مالیات را داده است.
I am sending you information on holidays as promised.
طبق قولی که داده بودم در روزهای تعطیل برای شما اطلاعات ارسال می کنم.
من قطعاً می توانم به شما قول بدهم که تمام تلاشم را برای کمک انجام خواهم داد.
نمی توانم قول بدهم که آنجا باشم.
او صادقانه قول داد که خواهد آمد.
من به جین قول کامپیوتر قدیمی ام را داده ام.
به نظر می رسید این طرح نوید شروع جدیدی را می داد.
پایانی ناامیدکننده برای فصلی بود که نویدهای زیادی برای تیم داده بود.
این داروی جدید به هزاران مبتلا به آسم کمک می کند.
او صادقانه قول داد که هر هفته با من تماس بگیرد.
The government have promised that they'll reduce taxes.
دولت وعده داده است که مالیات ها را کاهش خواهد داد.
به من قول بده (که) به او نخواهی گفت.
من تا زمانی که در مغازه هستم به دنبال برخی می گردم اما هیچ قولی نمی دهم.
Can I have that book back when you've finished because I've promised it (= I have said I will give it) to Sara.
آیا میتوانم آن کتاب را پس از اتمام کار، پس بگیرم، زیرا من آن را به سارا قول دادهام (= گفتهام که آن را میدهم).
pledge
سوگند - تعهد
vow
نذر
oath
سوگند - دشنام
assurance
اطمینان
تعهد
ضمانت
undertaking
میثاق
covenant
توافق
رابطه، رشته
اقرار
avowal
نامزدی
engagement
پیمان
pact
کلمه
فشرده - جمع و جور
compact
قرارداد
شرط
stipulation
تروث
troth
تایید
affirmation
قسم خوردن
swearing
حکم
warrant
خواستگاری
asseveration
حرفه
espousal
سوگند
ضمانتنامه
سفته
کلمه افتخار
warranty
کلمه مقدس
promissory note
breach
رخنه
زنگ تفريح
infringement
نقض
شکستن
breaking
عدم رعایت
nonobservance
تسلیم شدن
renege
مهجوریت
dereliction
تخلف
infraction
عدم انطباق
noncompliance
سو استفاده کردن
خیانت
betrayal
بی توجهی
neglect
تجاوز
non-observance
اختلاف نظر
transgression
نافرمانی
disregard
سرپیچی
trespass
عدم قطعیت
non-compliance
disagreement
contravention
disobedience
defiance
uncertainty