idea
idea - اندیشه
noun - اسم
UK :
US :
یک طرح یا پیشنهاد برای یک اقدام احتمالی، به خصوص کاری که ناگهان به آن فکر می کنید
درک کلی از چیزی، بر اساس برخی دانش در مورد آن
هدف، قصد یا هدف از انجام کاری
تصویری در ذهن شما از اینکه چیزی شبیه یا باید باشد
نظر یا باور کسی در مورد چیزی
یک اصل یا باور در مورد اینکه چیزی چگونه است یا باید باشد
چیزی که به آن فکر می کنید، به خصوص کاری که می توانید انجام دهید یا پیشنهاد دهید
چیزی که به ذهن شما می رسد
ایده ای که در ذهن خود دارید در مورد اینکه کسی یا چیزی چگونه است
یک ایده خوب و بدیع، که شما را به فکر انجام یا خلق چیزی میاندازد
یک ایده ناگهانی جدید و هوشمندانه، به خصوص ایده ای که مشکلی را حل می کند
ایده ای در مورد اینکه چیزی چگونه است، یا چگونه کاری باید انجام شود
ایده ای در مورد زندگی یا جامعه، به خصوص ایده ای که کمی احمقانه یا قدیمی است
پیشنهاد یا برنامه ای برای انجام کاری
یک درک، فکر یا تصویر در ذهن شما
برای ندانستن چیزی
یک عقیده یا عقیده
هدف یا دلیلی برای انجام کاری
یک پیشنهاد، فکر یا طرح
دانش یا درک در مورد چیزی
اعتقاد به چیزی
هدف یا دلیل انجام کاری
عقاید و آداب و رسوم دست نخورده به نسل ها منتقل می شد.
در 200 سال گذشته ایده ها در مورد نحوه عملکرد جامعه به طور چشمگیری تغییر کرده است.
او گفت: من یک ایده دارم. چرا با ما نمی آیی؟
He also uses personification rather a lot throughout the novel to give us more of an idea of what he was experiencing.
او همچنین از شخصیتپردازی در طول رمان بسیار استفاده میکند تا به ما ایدهای بیشتری درباره آنچه که تجربه میکرد، بدهد.
ایده ای برای یک برنامه جدید بازی تلویزیونی
سعی می کنیم اسمی برای کتاب در نظر بگیریم. آیا کسی ایده ای دارد؟
اصلاح بودجه متوازن تحت هر شرایطی ایده بدی خواهد بود.
به عنوان یک قاعده کلی، ایده خوبی است که حسابداری را با مدیر خود انتخاب نکنید.
این ایده خوبی است!
بهتر است قبل از حرکت زنگ بزنیم.
ایده خیلی خوبی است!
من یک ایده درخشان داشتم!
می دانستم این ایده بدی است.
آخرین ایده بزرگ این است که زنان بیشتر به ورزش علاقه مند شوند.
جشن غافلگیری ایده جین بود.
او قبلاً ایده ای برای رمان بعدی خود داشت.
ما در حال برگزاری جلسه ای هستیم تا ایده هایی برای جمع آوری سرمایه ارائه کنیم.
ایده یک موزه جدید برای اولین بار دو سال پیش مطرح شد.
من ایده زندگی در قایق را دوست دارم.
ما با ایده (= در مورد) گرفتن یک سگ بازی کرده ایم.
خانواده اش انتظار داشتند که او به دانشگاه برود، اما او ایده های دیگری داشت.
من نمی دانم چه کار کنم، اما من برای ایده ها باز هستم.
ممکن است ایده ای باشد (= منطقی است) که بعداً دوباره امتحان کنید.
در آن زمان ایده خوبی به نظر می رسید، و سپس همه چیز به طرز وحشتناکی اشتباه شد.
بن ایده پرداز است و دیگران کارهای روزمره را انجام می دهند.
بن مرد ایده است.
بروشور باید ایده خوبی از هتل به شما بدهد.
تا حدودی تصور می کردم که کار چگونه خواهد بود.
این فیلم این ایده را که یک فیلم فضایی می تواند باشد تغییر داد.
به نظر می رسد او هیچ ایده ای از آنچه من در مورد آن صحبت می کنم ندارد.
یک شب در خانه و تماشای تلویزیون تصور من از زمان خوبی نیست.
اگر این ایده شما از یک شوخی است، پس من آن را خیلی خنده دار نمی دانم.
من نمی خواهم کسی ایده اشتباه (= برداشت اشتباه در مورد چیزی) داشته باشد.
تجربیاتی که ایده های او را شکل دادند
او ایده های بسیار عجیبی در مورد آموزش دارد.
ایده های او در مورد خانواده بسیار قدیمی است.
These photographs challenge conventional ideas of beauty.
این عکس ها ایده های مرسوم زیبایی را به چالش می کشند.
او این ایده را رد می کند که کیفیت محصول آسیب دیده است.
این ایده را از کجا آوردی؟
چه چیزی به شما این فکر را داد که او اینجا باشد؟
conception
دریافت، آبستنی
conceptualisationUK
مفهوم سازی انگلستان
conceptualizationUS
مفهوم سازی ایالات متحده
visualisationUK
visualisationUK
visualizationUS
تجسم ایالات متحده
خیال پردازی
inspiration
الهام گرفتن
brainchild
زاییده فکر
contrivance
تدبیر
ایجاد
کشف
innovation
نوآوری
invention
اختراع
origination
پیدایش
تولید - محصول
مفهوم
طرح
پیشنهاد
تصویر
proposition
قضیه
انتزاع را باور کرد
imaginativeness
محکومیت
believed abstraction
دکترین
ایده پردازی
doctrine
فلاش
brainstorm
الگو
flash
موج مغزی
برنامه ریزی
فكر كردن
واقعیت
وجود داشتن
materiality
مادی بودن
palpability
قابل لمس بودن
realism
واقع گرایی
representativeness
نمایندگی
tangibility
ملموس بودن
veracity
صحت
verisimilitude
حقیقت شناسی
verity
حقیقت
actuality
واقعی بودن
یقین - اطمینان - قطعیت
دانش
certainty
جهل
بتن
ignorance
اطمینان
شواهد و مدارک
certitude
اصالت
اثبات
genuineness
جسمانی
حقیقت گرایی
physicality
مورد
factuality
اساس
truism
موضوع
veridicality
افشا
جای خالی
وجود، موجودیت
revelation
blank
entity