scheme
scheme - طرح
noun - اسم
UK :
US :
an official plan that is intended to help people in some way for example by providing education or training
یک طرح رسمی که در نظر گرفته شده است به نحوی به مردم کمک کند، مثلاً با ارائه آموزش یا آموزش
یک طرح هوشمندانه، به ویژه برای انجام کاری که بد یا غیرقانونی است - برای نشان دادن عدم تایید استفاده می شود
سیستمی که برای سازماندهی اطلاعات، ایده ها و غیره استفاده می کنید
مخفیانه برای به دست آوردن یا رسیدن به چیزی برنامه ریزی های هوشمندانه و ناصادقانه انجام دادن
طرح یا ترتیبی رسمی که به نحوی به مردم کمک می کند
ترتیبی که در آن دولت یا کارفرما به مردم کمک مالی می کند
یک طرح هوشمندانه، به ویژه برای انجام یک کار بد یا غیرقانونی
سیستمی که برای سازماندهی اطلاعات استفاده می شود
an organized plan for doing something especially something dishonest or illegal that will bring a good result for you
یک برنامه سازماندهی شده برای انجام کاری، به ویژه کاری غیر صادقانه یا غیرقانونی که نتیجه خوبی برای شما به همراه خواهد داشت
یک طرح یا سیستم رسمی سازمان یافته
برنامه ریزی هوشمندانه و مخفیانه ای که اغلب دیگران را فریب می دهد
برنامه ای برای انجام یا سازماندهی چیزی
یک طرح نیز یک نقشه مخفیانه و غیر صادقانه است
برای ایجاد یک برنامه، به ویژه یک راز و نادرست
برنامه ای برای به دست آوردن مزیت برای خود، به ویژه با فریب دادن دیگران
نقشه های مخفیانه هوشمندانه ای بسازید که هدفشان فریب مردم است
Tony Prior Prior Harwin's chairman then proposed a scheme to save both the company and investors' funds.
تونی پریور، رئیس پریور هاروین، سپس طرحی را برای صرفه جویی در سرمایه شرکت و سرمایه گذاران پیشنهاد کرد.
بنابراین، ابتدا عملیات طرح معاضدت حقوقی را در نظر می گیریم.
این فصل به نوبه خود هر یک از این اجزای یک طرح طبقه بندی را در نظر می گیرد.
یک طرح طبقه بندی
او همیشه با این طرح های احمقانه برای پول درآوردن است که ما را به دردسر می اندازد.
In 1981 a £30 million government scheme was launched to encourage industry to switch from oil and gas to coal-fired boilers.
در سال 1981 یک طرح دولتی 30 میلیون پوندی راه اندازی شد تا صنعت را تشویق کند که از نفت و گاز به دیگ های سوخت زغال سنگ تبدیل شود.
طرح های سوادآموزی بزرگسالان با موفقیت زیادی در شهرهای داخلی اجرا شده است.
Easy payment schemes are often possible and for the unemployed or those in receipt of benefits colleges often waive tuition fees.
طرحهای پرداخت آسان اغلب امکانپذیر است و برای بیکاران یا کسانی که مزایای دریافت میکنند، کالجها اغلب از شهریه چشم پوشی میکنند.
چندین سازمان طرح هایی را برای کمک به زنان پس از شروع مدرسه فرزندانشان برای یافتن کار اجرا می کنند.
من برای یک طرح حمایت از قربانیان کار داوطلبانه انجام می دهم.
در سال آینده تغییراتی در حال انجام است که دامنه این طرح را افزایش می دهد.
یانگ طرحی را برای گذراندن چک های ساختگی ارائه کرد.
The scheme was criticized by Second Division Clubs on the grounds that they had to share the onus equally with the better-off.
این طرح توسط باشگاه های دسته دوم به این دلیل مورد انتقاد قرار گرفت که آنها باید مسئولیت را به طور مساوی با افراد بهتر تقسیم کنند.
طرح آموزش جوانان دولت به زودی با مشکلاتی مواجه شد.
یک طرح آموزشی
یک طرح محلی برای بازیافت روزنامه ها
معرفی/اجرای طرحی برای بهبود پیوند بین مدارس و صنعت
بر اساس طرح جدید، فقط به مدارس موفق بودجه اضافی تعلق می گیرد.
برای معرفی/راه اندازی/اجرای یک طرح
یک طرح حقوق / بیمه / وام
خانه ها به عنوان بخشی از یک طرح بازسازی بزرگ تخریب شده اند.
یک طرح پیچیده برای اجتناب از مالیات
آنها نقشه ای برای سرقت از کازینو مونت کارلو طراحی کردند.
آیا این یکی دیگر از طرح های دیوانه کننده شما برای کسب درآمد است؟
شعری است با طرح قافیه و ساختاری مشخص.
من اهل گلاسکو هستم و در یک طرح بزرگ شدم.
مشکلات شخصی من واقعاً در طرح کلی چیزها مهم نیستند.
این آزار کوچک در طرح بزرگ چیزها زیاد نیست.
فکر نمیکنم ازدواج در برنامههای او باشد.
این پروژه بر اساس یک طرح آزمایشی موفق در گلاسکو است.
این طرح به مشتریان این امکان را می دهد که در رایانه خود در برابر هزینه رایانه جدید معامله کنند.
بر اساس این طرح، زمین به شرکت های ساختمانی فروخته می شود.
یک طرح با حمایت دولت
طرحی که به موجب آن به سالمندان در خانه کمک می شود
پلیس طرحی را برای سرقت نقاشی هایی به ارزش بیش از 250 هزار دلار کشف کرد.
این یکی از آن طرحهای ثروتمند شدن سریع نیست که در اینترنت میبینید.
او برای انتشار رمانش نقشهای خرگوشآمیز اندیشیده است.
او یک طرح مبتکرانه برای جذب بودجه دارد.
They concocted an elaborate fund-raising scheme.
آنها طرح مفصلی برای جمع آوری سرمایه طراحی کردند.
او نقشه ای خرگوش/دیوانه برای ثروتمند شدن قبل از 20 سالگی دارد.
بر اساس طرح علامت گذاری/علامت گذاری فعلی، برای دریافت A به 90 درصد نیاز دارید.
یک طرح آموزشی / مسکن / بازی
یک طرح بازنشستگی/پس انداز
یک طرح جدید در شهر ما برای بازیافت بطری های پلاستیکی وجود دارد.
بر اساس طرح جدید، اندازه کلاس ها افزایش می یابد.
سیستم
طرح
پروژه
استراتژی
programUS
programUS
programmeUK
programmeUK
نقشه
blueprint
پیشنهاد
ترتیب
ریسک
تدبیر
contrivance
اندازه گرفتن
حرکت
قضیه
proposition
دستگاه
stratagem
شرکت، پروژه
فرمول
اندیشه
روش
طرح کلی
خط مشی
outline
تمرین
دستور آشپزی
تاکتیک
مصلحت
چیدمان
تاکتیک ها
expedient
بازی
layout
tactics
chaos
آشوب
اختلال
disorganisationUK
سازماندهی بریتانیا
disorganizationUS
بی سازمانی ایالات متحده
گیجی
disarray
بی نظمی
disarrangement
به هم ریختگی
بخش
cog
چرخ دنده
messiness
آشفتگی
derangement
بهم ریختگی
درهم ریختن
muddle
کسر
fraction
بهم ریختن
jumble
بودن
جهل
ignorance
از هم گسیختگی
disjointedness
عدم انسجام
incoherence
انکار
denial
وتو
veto
زنگ تفريح
تفاوت
واقعیت
چروکیدگی
topsy-turviness
بی قانونی
unruliness
عدم تعادل
lawlessness
عدم تناسب
imbalance
نظم نادرست
disproportion
disorderedness
misorder