employer
employer - کارفرما
noun - اسم
UK :
US :
بیکاری
بیکار
قابل استخدام
---
شخص، شرکت یا سازمانی که افراد را استخدام می کند
شخص یا شرکتی که به افراد پول می دهد تا برای آنها کار کنند
شخص یا سازمانی که افراد را استخدام می کند
شخص، شرکت یا سازمانی که به افراد پول می دهد تا برای آنها کار کنند
رضایت مشتری، همانطور که توسط نظرسنجی های والدین و کارفرما اندازه گیری می شود، بهبود یافته است.
اکثر آنها هرگز از سوی کارفرمایان با فرصت های شغلی برای فارغ التحصیلان دبیرستان ملاقات نکرده بودند.
او به کارفرمای خود درخواست داد تا حقوق مازاد بر کار را بپردازد، اما او رد شد.
شيوه نظافت شيشه ها توسط كارفرمايان شاكي به شيوه نظافت شيشه ها آموزش داده شده است.
The plaintiff window cleaner was instructed by his employers in the sill method of cleaning windows.
او مردی سخت کوش، صرفه جو و صرفه جو بود که برای خرید یک کلبه کوچک از صاحب کارش پس انداز می کرد.
He was a hardworking, frugal and thrifty man who was saving to buy a small cottage from his employer.
قبل از اینکه بتوانیم قراردادی را برای شما بفرستیم، به یک مرجع از آخرین کارفرمای شما نیاز داریم.
به عنوان مثال، اقداماتی را برای کشف آنچه کارفرمایان و مشاغل محلی از کارکنان خود نیاز دارند و می خواهند انجام می دهد.
For example it is taking steps to discover what local employers and businesses need and want from their employees.
به گفته آقای مصدوکی، در عمل، 70 درصد کارفرمایان به کارگران خود کمتر از حداقل دستمزد قانونی حقوق می دهند.
In practice 70 percent of employers pay their workers less than the legal minimum wage according to Mr Masduki.
مشروط کردن متقاضیان یا کارمندان به معاینات پزشکی تنها وسیله ای نیست که کارفرمایان برای غربالگری کارمندان معلول استفاده کرده اند.
Subjecting applicants or employees to medical examinations is not the only means that employers have used to screen out disabled employees.
آنها کارفرمایان بسیار خوبی هستند (= با افرادی که برای آنها کار می کنند خوب رفتار می کنند).
آنها یکی از بزرگترین کارفرمایان در منطقه هستند.
این مهارت ها بسیار مورد توجه کارفرمایان بالقوه است.
یک کارفرمای احتمالی می خواهد نمونه کار شما را ببیند.
آنها قبل از استخدام او از کارفرمای سابقش درخواست مراجعات کرده بودند.
قانون کارفرمایان را ملزم به ارائه یک محیط کار امن می کند.
او از کارفرما به دلیل جراحات شخصی شکایت کرد.
این اقدام کارفرمایان را مجبور به بهبود پیشنهاد پرداخت خود کرد.
این هتل به خود افتخار می کند که کارفرمای خوبی است که با کارکنان خود به خوبی رفتار می کند.
سهم کارفرما در طرح های بازنشستگی
تحریم های کارفرما که کارفرمایانی را که کارگران غیرمجاز استخدام می کنند جریمه می کند
یکی از کارفرمایان اصلی منطقه
استفاده از کارگران غیرقانونی توسط کارفرمایان بیوجدان
رابطه بین کارمندان و کارفرمایان باید مشارکتی باشد.
اگر کارفرمای شما یک طرح بازنشستگی ارائه می دهد، از آن استفاده کنید.
بیش از 3 400 کارفرمای دولتی و خصوصی چنین مزایایی را ارائه می دهند.
آیا کارفرمایان بیش از آنچه باید برای مردم پرداخت می کنند؟
بسته های حقوق و مزایا ارائه شده توسط کارفرمایان
ما به یک مرجع از کارفرمای سابق شما نیاز داریم.
نیروی هوایی بزرگترین کارفرما در این زمینه است.
The telecommunications giant currently provides over 2000 jobs and is the largest employer in the region.
این غول مخابراتی در حال حاضر بیش از 2000 شغل ایجاد می کند و بزرگترین کارفرما در منطقه است.
کارفرمایان بخش دولتی بیشترین مشاغل را در حوزه بهداشت و آموزش به خود اختصاص می دهند.
کارفرمای قبلی / فعلی / جدید
هدف از رزومه نشان دادن دستاوردها و صلاحیت های شما برای یک کارفرمای بالقوه است.
Statutory maternity pay is available to those who have worked for their employer for at least 26 weeks.
حقوق قانونی زایمان برای کسانی که حداقل 26 هفته برای کارفرمای خود کار کرده اند در دسترس است.
رئیس
مدیر
کارگردان
مالک
patron
حامی
فرماندار
سر
رهبر
manageress
کاپیتان
proprietor
اجرایی
skipper
گفر
استاد
سرپرست
gaffer
مدیر اجرایی
سرکارگر
هونچو
superintendent
شاه سنجاق
supervisor
ناظر
رئيس جمهور
foreman
اصلی
honcho
baas
kingpin
مدیر عامل
overseer
پادرون
sachem
شرنگ
baas
مرد رئیس
managing director
padrone
sachem
sherang
کارمند
کارگر
follower
دنباله رو
servant
خدمتگزار
subordinate
تابع
apprentice
شاگرد کارآموز
minion
مینیون
underling
زیر دست
lackey
لاکی
commoner
معمولی
علاقه
موضوع
مشاور
قائم مقام
دستیار
subaltern
برده
رعیت
serf
پیرو
henchman
جوان
یاور
helper
استاد
peon
peon
زیر بند
understrapper
گوفر
gofer
فلانکی
flunkey
آجودان
adjutant
شلخته
flunky
زن دست راست
right-hand woman
مرد دست راست
right-hand man
دوم در فرماندهی