deputy

base info - اطلاعات اولیه

deputy - قائم مقام

noun - اسم

/ˈdepjuti/

UK :

/ˈdepjuti/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [deputy] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • I'm acting as deputy till the manager returns.


    من تا زمان بازگشت مدیر به عنوان معاون عمل می کنم.

  • She was appointed deputy head of the school.


    او به عنوان معاون مدرسه منصوب شد.

  • 23 women were among the 77 deputies elected.


    23 زن در بین 77 نماینده انتخاب شده بودند.

  • A new deputy has not yet been appointed.


    هنوز معاون جدیدی تعیین نشده است.

  • She is acting as deputy to the chairman of the board.


    او به عنوان معاون رئیس هیئت مدیره فعالیت می کند.


  • معاون سابق رئیس حزب دمکرات

  • I'd like you to meet Ann Gregory, my deputy.


    من می خواهم شما آن گرگوری، معاون من را ملاقات کنید.

  • I'm acting as deputy while the boss is away.


    من به عنوان معاون عمل می کنم در حالی که رئیس نیست.

  • the deputy director/editor/sheriff


    معاون مدیر / سردبیر / کلانتر

  • She's deputy (head) of a large North London school.


    او معاون (رئیس) یک مدرسه بزرگ شمال لندن است.


  • یک نایب رئیس


  • معاون سردبیر

  • a sheriff’s deputy


    یک معاون کلانتری

  • He was appointed to the Paris office serving as deputy to the bureau chief.


    او به عنوان معاون رئیس دفتر در پاریس منصوب شد.

  • You will be required to act as deputy in the Sales Manager's absence.


    شما باید در غیاب مدیر فروش به عنوان معاون عمل کنید.

  • deputy chairman/director


    نایب رئیس / مدیر

synonyms - مترادف

  • دستیار


  • مشاور

  • helper


    یاور

  • adjutant


    آجودان

  • sidekick


    شخص همکار و زیردست

  • apprentice


    شاگرد کارآموز

  • helpmate


    همکار

  • subordinate


    تابع

  • mate


    رفیق

  • lieutenant


    ستوان

  • coadjutor


    همیار

  • aid


    کمک

  • adjunct


    کمکی

  • helpmeet


    جلسه کمکی

  • henchman


    پیرو


  • جوان


  • دومین

  • underling


    زیردست

  • auxiliary


    دما

  • temp


    معاون

  • subaltern


    PA

  • vice


    جایگاه

  • PA


    مرد دست راست

  • locum


    دوم در فرماندهی

  • right-hand man


    نفر دوم


  • شماره دو

  • second-in-command


    دختر جمعه


  • مرد جمعه

  • girl Friday


    دستیار شخصی

  • man Friday



antonyms - متضاد

  • رئیس


  • مدیر


  • رهبر


  • برتر

  • superior


    دشمن


  • بدخواه

  • foe


    حریف

  • detractor


    آنتاگونیست

  • adversary


    مخالف

  • antagonist


    استاد

  • opposer


    انسداد


  • مانع


  • جراحت

  • obstruction


    غریبه

  • hindrance


  • blockage




لغت پیشنهادی

pension

لغت پیشنهادی

nepalese

لغت پیشنهادی

gambling