need
need - نیاز
verb - فعل
UK :
US :
to have to have something or someone because you cannot do something without them or because you cannot continue or cannot exist without them
مجبور بودن چیزی یا کسی را داشته باشی، زیرا نمی توانی کاری را بدون آنها انجام دهی، یا به این دلیل که نمی توانی ادامه بدهی یا نمی توانی بدون آنها وجود داشته باشی
احساس کنید که چیزی را خیلی می خواهید
در جملات منفی هنگام گفتن اینکه چیزی ضروری نیست یا همیشه درست نیست استفاده می شود
used when saying that something should have something done to it or has to have something done to it
زمانی استفاده می شود که می گوییم چیزی باید کاری برای آن انجام شود یا باید کاری برای آن انجام شود
اگر شغلی به کیفیت یا مهارتی نیاز دارد، باید آن کیفیت یا مهارت را داشته باشید تا بتوانید آن را به خوبی انجام دهید
اگر به چیزی نیاز دارید، باید آن را داشته باشید، زیرا بدون آن نمی توانید کاری را انجام دهید
به چیزی نیاز داشتن
ناتوانی در انجام کاری بدون چیزی
نیاز یا خواستن چیزی
نیاز فوری به چیزی
ناتوانی در زندگی یا ادامه زندگی عادی بدون چیزی یا کسی
اگر یک چیز دیگری را می طلبد، برای اینکه اتفاق بیفتد یا با موفقیت انجام شود به آن چیز نیاز دارد
a situation in which something is necessary especially something that is not happening yet or is not yet available
وضعیتی که در آن چیزی ضروری است، به ویژه چیزی که هنوز اتفاق نمی افتد یا هنوز در دسترس نیست
احساس قوی این است که شما چیزی را می خواهید، می خواهید کاری انجام دهید یا اینکه باید چیزی داشته باشید
آنچه که یک فرد برای داشتن یک زندگی راحت سالم و عادی باید داشته باشد
وقتی غذا یا پول کافی ندارید
باید چیزی داشته باشد یا چیزی را خیلی بخواهد
If you say that someone or something needs something else you mean that they should have it or would get an advantage from having it
اگر می گویید کسی یا چیزی به چیز دیگری نیاز دارد، منظورتان این است که باید آن را داشته باشد، یا از داشتن آن مزیت خواهد گرفت.
داشتن (به)
هیچ دلیلی وجود ندارد که کسی یا چیزی کار خاصی را انجام دهد
used often when you are angry with someone to say that they should not do a particular thing or that they have no right to do it
معمولاً وقتی از کسی عصبانی هستید، برای گفتن اینکه او نباید کار خاصی را انجام دهد یا حق انجام آن را ندارد استفاده می شود.
used to say either that someone did a particular thing although they did not have to or that someone did not do it because they did not have to
یا می گفت که فلان کار خاصی را انجام داده، هرچند مجبور نبوده، یا اینکه شخصی آن کار را انجام نداده چون مجبور نبوده است.
لزومی نداشت که کسی کار خاصی را انجام داده باشد، اگرچه آن را انجام داده است
the state of having to have something that you do not have especially something that you must have so that you can have a satisfactory life
حالتی که باید چیزی داشته باشید که ندارید، به خصوص چیزی که باید داشته باشید تا بتوانید زندگی رضایت بخشی داشته باشید.
چیزهایی که انسان برای داشتن یک زندگی رضایت بخش باید داشته باشد
احساس یا حالتی که به شدت چیزی را می خواهید
نداشتن پول یا غذای کافی
حالت ضروری بودن
اگر نیازی به انجام کاری نباشد، لازم نیست یا اشتباه است
برای داشتن چیزی ضروری بودن یا چیزی را خیلی خواستن
infml If you say that you don’t need something it can mean that you do not want it because it is causing you trouble
infml اگر می گویید به چیزی نیاز ندارید، می تواند به این معنی باشد که آن را نمی خواهید زیرا برای شما دردسر ایجاد می کند.
آیا به کمکی نیاز داری؟
اگر به آن نیاز دارید اینجاست.
نرو - ممکن است به تو نیاز داشته باشم.
آنها به شدت نیاز به تغییر داشتند.
ما به شدت به حقایق سخت در مورد این بیماری نیاز داریم.
کمک های غذایی به فوریت مورد نیاز است.
کامپیوتر شخصی خود را برای چه کاری نیاز دارید؟ شما می توانید از ما استفاده کنید.
او به زمان بیشتری برای بهبودی نیاز دارد.
مردم به درآمد نیاز دارند نه کمک
مسکن جدید بیشتری در شهر مورد نیاز است.
من نیازی به نظرات شما ندارم، ممنون
من باید کمی بخوابم
او باید در این بازی پیروز شود تا در مسابقه بماند.
شما هنوز نیازی به رفتن ندارید، نه؟
باید بدانید این محصول چقدر سمی است.
این پیراهن باید شسته شود.
این پیراهن نیاز به شستشو دارد.
تنها کاری که باید انجام دهید این است که این فرم را تکمیل کنید.
بالاخره من نیازی به رفتن به بانک نداشتم - مری پول را به من قرض داد.
شاید لازم باشد برای یافتن مسکن مقرون به صرفه به خارج از منطقه مورد نظر خود بگردید.
گفت نه اما دلیلی نیاورد.
محتمل ترین توضیح این است که هواپیمایش تاخیر داشته است.
بدون هیچ توضیحی ناگهان از اتاق خارج شد.
دلیلی برای شکایت ندارید
این تصمیم بر چه اساسی اتخاذ خواهد شد؟
اواخر دوباره! این بار چه بهانه ای دارید؟
بهانه ای به من داد تا ماشین را ببرم.
به نظر می رسید هیچ انگیزه ای برای قتل وجود نداشته است.
من نمی توانم هیچ توجیهی برای افزایش مالیات بیشتر ببینم.
او به بهانه اینکه باید کار کند حزب را زودتر ترک کرد.
چقدر زمان برای نگهداری و تعمیرات نیاز است؟
تقاضا
نیاز
urgency
ضرورت
necessity
استفاده کنید
آرزو کردن
زنگ زدن
میل
گرسنگی
hunger
امری ضروری
imperative
اشتیاق
longing
مورد نیاز
requisite
اصرار
طمع
yearning
میل شدید به
covetousness
fervourUK
craving
fervorUS
eagerness
شهوت
exigency
بازار
fervourUK
مناسبت
fervorUS
سنجاق کردن
hankering
تمایل
lust
تشنگی
غیبت
اشتها، میل
pining
predilection
proclivity
propensity
thirst
appetite
abundance
فراوانی
ثروت
کفایت
sufficiency
اضافی
excess
بی شمار
myriad
سرریز
overflow
مقدار زیاد
plethora
اسراف
profusion
مازاد
surplus
ثروتمندی
affluence
فضل
ampleness
تجملات
bounty
فراوانی بیش از حد
lavishness
مازاد عرضه
overabundance
غنا
oversupply
کافی
plenitude
پر کردن
riches
احتکار
richness
استخر
adequacy
موجودی
انبار کردن
عرضه
hoard
موج سواری
مجلل
لذت
stockpile
surfeit
opulence
wealthiness