maintenance
maintenance - نگهداری
noun - اسم
UK :
US :
تعمیرات، رنگ آمیزی و غیره که برای حفظ شرایط خوب لازم است
عمل ایجاد یک وضعیت یا وضعیت ادامه یابد
پولی که کسی که طلاق گرفته به همسر یا شوهر سابق خود پرداخت می کند
تعمیرات، رنگ آمیزی و غیره لازم برای نگه داشتن چیزی در شرایط خوب یا کار آنطور که باید
وقتی چیزی به همان شکل یا در همان سطح قبلی ادامه یابد
money paid by a DIVORCED person (=someone who has legally ended their marriage) to their former wife or husband especially towards the cost of looking after their children
پولی که یک فرد مطلقه (=کسی که به طور قانونی به ازدواج خود پایان داده است) به همسر یا شوهر سابق خود، به ویژه برای هزینه مراقبت از فرزندان خود پرداخت می کند.
کارهای مورد نیاز برای سالم نگه داشتن جاده، ساختمان، ماشین آلات و غیره
money that a person must pay regularly by law in order to support their child or previous marriage partner after a divorce (= official end to a marriage)
پولی که شخص باید طبق قانون به طور منظم برای حمایت از فرزند یا شریک ازدواج قبلی خود پس از طلاق (= پایان رسمی ازدواج) بپردازد.
وضعیتی که در آن چیزی به وجود خود ادامه میدهد یا اجازه ندارد کمتر شود
فرآیند حفظ یا ادامه دادن چیزی
کار مورد نیاز برای نگه داشتن چیزی در شرایط خوب است
the activity of keeping a building vehicle road etc. in good condition by checking it regularly and repairing it when necessary
فعالیت سالم نگهداشتن ساختمان، وسیله نقلیه، جاده و غیره با بررسی منظم و تعمیر آن در صورت لزوم.
فرآیند اطمینان از اینکه چیزی به همان روش یا در همان سطح ادامه دارد
regular payments that a person must make by law in order to support their child or previous marriage partner for example after a divorce
پرداخت های منظمی که یک فرد باید طبق قانون برای حمایت از فرزند یا شریک ازدواج قبلی خود، به عنوان مثال پس از طلاق، انجام دهد
The Highways Department is responsible for the construction and maintenance of bridges and roads.
اداره راهداری مسئولیت ساخت و نگهداری پل ها و جاده ها را بر عهده دارد.
Analysts assist in developing procedural guidelines and policies governing the development formulation, and maintenance of the budget.
تحلیلگران در تدوین دستورالعملهای رویهای و سیاستهای حاکم بر توسعه، تدوین و نگهداری بودجه کمک میکنند.
The city is paying $30,000 in annual maintenance costs.
این شهر سالانه 30000 دلار هزینه تعمیر و نگهداری می پردازد.
وقتی برای اولین بار ماشینم را خریدم چیزی در مورد تعمیر و نگهداری ماشین نمی دانستم.
Sales of large-scale data storage devices also increased strongly while earnings from computer maintenance services hardly changed.
فروش دستگاه های ذخیره سازی داده در مقیاس بزرگ نیز به شدت افزایش یافت، در حالی که درآمد حاصل از خدمات تعمیر و نگهداری رایانه به سختی تغییر کرد.
یک ماشین هزینه بسیار زیادی دارد، به خصوص وقتی که تعمیر و نگهداری را در نظر بگیرید.
There was one major flaw in this inspired scheme no Provision was made for maintenance or replacement.
یک نقص عمده در این طرح الهام گرفته شده وجود داشت، هیچ تمهیدی برای نگهداری یا جایگزینی در نظر گرفته نشد.
این آموزش همچنین شامل تعمیر و نگهداری خواهد بود.
اکنون دادگاه او را مجبور به پرداخت هزینه های نگهداری خواهد کرد.
از آنجا که هیچ گونه تعمیر و نگهداری وجود نداشت، ساختمان های کالج در وضعیت بدی قرار داشتند.
من هیچ شغلی ندارم و از پدر فرزندانم نفقه دریافت نمی کنم.
There will be a rolling maintenance programme of the external walls and roof to ensure they continue to be wind and watertight.
یک برنامه تعمیر و نگهداری غلتکی برای دیوارهای خارجی و سقف وجود خواهد داشت تا از باد و ضد آب بودن آنها اطمینان حاصل شود.
The fault was discovered during routine maintenance work.
این عیب در طول کار تعمیر و نگهداری معمول کشف شد.
اکثر وسایل گازسوز برای اطمینان از ایمنی، سالی یک بار نیاز به تعمیر و نگهداری معمول دارند.
These are equally crucial conditions for the maintenance of democratic government.
اینها به همان اندازه شرایط حیاتی برای حفظ حکومت دموکراتیک هستند.
Our primary concern is the maintenance of discipline in the school.
دغدغه اصلی ما حفظ نظم و انضباط در مدرسه است.
استفاده هوشمندانه از هوادهی برای حفظ سلامت و شادابی ماهی ها مفید است.
هزینه گرمایش و نگهداری ساختمان ها را مدرسه می پردازد.
تعمیر و نگهداری خودرو
حفظ صلح بین المللی
اکثر دانشجویان برای نگهداری و همچنین هزینه های تحصیل باید وام بگیرند.
او باید نفقه همسر سابقش را بپردازد.
حکم نگهداری (= توسط دادگاه صادر شده است)
او در باغ کار می کرد، علف های هرز و نگهداری عمومی انجام می داد.
این ساختمان از زمان تخلیه آن در سال 1998 هیچ گونه تعمیر و نگهداری منظمی دریافت نکرده است.
موتور برای نگهداری آسان طراحی شده است.
خانه به حداقل تعمیر و نگهداری نیاز دارد.
نیروگاه به دلیل تعمیرات اساسی تعطیل شده است.
ما تعمیر و نگهداری معمولی تجهیزات را انجام می دهیم.
ما خدمات تعمیر و نگهداری را در تمام محصولات خود ارائه می دهیم.
The new system has reduced maintenance costs.
سیستم جدید هزینه های نگهداری را کاهش داده است.
اسناد گارانتی و سوابق تعمیر و نگهداری را برای هر وسیله نقلیه ای که دارید نگه دارید.
خانه های قدیمی نیاز به نگهداری زیادی دارند.
در هر هواپیما قبل از بلند شدن، بررسی های تعمیر و نگهداری کامل وجود دارد.
این مجله نکاتی را در مورد کاهش هزینه های نگهداری خانه ارائه می دهد.
او از پرداخت نفقه برای سه فرزندش خودداری کرد.
the maintenance of living standards
حفظ استانداردهای زندگی
این دفتر وظیفه حفظ آداب و رسوم مرسوم را بر عهده دارد.
پل ها نیاز به نگهداری زیادی دارند.
پالایشگاه ها معمولاً تعمیر و نگهداری سالانه را برنامه ریزی می کنند.
Components necessary for the maintenance of our fleet of helicopters often have to be ordered from abroad.
قطعات لازم برای نگهداری از ناوگان هلیکوپترهای ما اغلب باید از خارج از کشور سفارش داده شوند.
بودجه شهرداری برای تعمیر و نگهداری خیابان ها در سال مالی جاری کاهش یافت.
maintenance work/services/procedures
کار / خدمات / رویه های تعمیر و نگهداری
maintenance contracts/costs
قراردادها/هزینه های نگهداری
maintenance workers/staff/crew
کارگران تعمیر و نگهداری / کارکنان / خدمه
rail/road/building maintenance
تعمیر و نگهداری راه آهن / جاده / ساختمان
ما تیم بزرگی از کارکنان فناوری اطلاعات داریم که تعمیر و نگهداری مداوم سیستم و برنامه ها را ارائه می دهند.
نشتی در خط لوله در حین تعمیر و نگهداری و بازرسی معمولی کشف شد.
conservation
حفاظت
preservation
حفظ
conserving
حفظ کردن
preserving
نگهداری
safeguarding
قیمومیت
safekeeping
حمایت کردن
upkeep
نگه داشتن
guardianship
نگاه داشتن
preserval
رزق و روزی
retainment
مراقبت و تغذیه
اهميت دادن
بخش
keeping
صرفه جویی در
retention
رستگاری
حضانت
sustentation
شارژ
ماندگاری
نظارت
conservancy
ذخیره سازی
ward
زنده نگه داشتن
نگهداری ایمن
upholding
salvation
safeguard
custody
perpetuation
supervision
keeping alive
safe keeping
breakdown
درهم شکستن