democratic
democratic - دموکراتیک
adjective - صفت
UK :
US :
توسط نمایندگانی که توسط مردم یک کشور انتخاب می شوند کنترل می شود
سازماندهی شده بر اساس این اصل که هر کس حق دارد در تصمیم گیری مشارکت داشته باشد
organized according to the principle that everyone in a society is equally important no matter how much money they have or what social class they come from
سازماندهی شده بر اساس این اصل که همه افراد در یک جامعه به یک اندازه مهم هستند، صرف نظر از اینکه چقدر پول دارند یا از چه طبقه اجتماعی هستند.
متعلق به یا حامی حزب دموکرات ایالات متحده است
ارتباط با حزب دموکرات ایالات متحده یا متعلق به آن
بر اساس اصول دموکراسی
استفاده از اصول دموکراسی در انتخابات و حکومت
A person or a group that is democratic believes in encourages, or supports freedom and equality between people and groups
شخص یا گروهی که دموکراتیک است به آزادی و برابری بین مردم و گروه ها اعتقاد دارد، آن را تشویق می کند یا از آن حمایت می کند.
a democratic system or organization allows everyone to be treated equally and to be involved in making decisions
یک سیستم یا سازمان دموکراتیک به همه اجازه می دهد که به طور مساوی با آنها رفتار شود و در تصمیم گیری مشارکت داشته باشند
مربوط به یا حمایت از حزب دموکرات در ایالات متحده است
گرسنگی به این معنا مسئله دموکراسی و کنترل دموکراتیک است.
حزب کمونیست در اولین انتخابات دموکراتیک کشور پس از چند دهه از قدرت کنار گذاشته شد.
یک حکومت دموکراتیک
While democratic governments are giving away the Empire which our fathers won, our people are abandoned to poverty and unemployment.
در حالی که دولت های دموکراتیک امپراتوری را که پدران ما به دست آوردند، از دست می دهند، مردم ما در فقر و بیکاری رها شده اند.
It may be easier for an authoritarian regime than for a democratic one to carry out economic restructuring.
ممکن است برای یک رژیم استبدادی راحت تر از یک رژیم دموکراتیک باشد که بازسازی اقتصادی را انجام دهد.
Certainly there may be situations and organizations for which the democratic principle is inappropriate.
مطمئناً ممکن است موقعیت ها و سازمان هایی وجود داشته باشند که اصل دموکراتیک برای آنها مناسب نباشد.
یک روند دموکراتیک انتخابات باید سطح عادلانه ای از نمایندگی را تضمین کند.
انتخابات آزاد، آزاد و منصفانه اساسی ترین عنصر فرآیند دموکراتیک است.
In this perspective people's control over their health and their health services is a democratic right.
در این منظر، کنترل مردم بر سلامت و خدمات بهداشتی آنها یک حق دموکراتیک است.
Who are exercising their democratic rights?
چه کسانی از حقوق دموکراتیک خود استفاده می کنند؟
Some people favor a more democratic style of parenting, saying they fear being too strict with their children.
برخی از افراد طرفدار سبکی دموکراتیک تر از فرزندپروری هستند و می گویند که از سخت گیری بیش از حد با فرزندان خود می ترسند.
با این حال، در جاهای دیگر، آزمون دموکراتیک به صورت ضعیف تری اعمال شده است.
یک کشور دموکراتیک
یک سیستم دموکراتیک
حکومت دموکراتیک
آنها قصد دارند نهادهای اتحادیه اروپا را واقعاً دموکراتیک کنند.
Exercise your democratic right to vote.
از حق رای دموکراتیک خود استفاده کنید.
مشارکت دموکراتیک
یک تصمیم دموکراتیک
یک جامعه دموکراتیک
democratic reforms
اصلاحات دموکراتیک
In 1776 these were considered dangerously democratic principles.
در سال 1776 این اصول به طور خطرناکی دموکراتیک در نظر گرفته شد.
the Democratic senator from Oregon
سناتور دموکرات از اورگان
تغییرات عمده ای در قانون اساسی صورت گرفته است، اما نظام دموکراتیک باقی مانده است.
آنها شکل نسبتاً دموکراتیک حکومتی دارند.
ما باید نتایج یک انتخابات دموکراتیک را بپذیریم (= انتخاباتی که همه مردم بتوانند در آن رای دهند).
به نظر شما استرالیا کشوری دموکراتیک تر از بریتانیا است؟
آن کشور هرگز یک انتخابات دموکراتیک (= انتخاباتی که همه بزرگسالان می توانند در آن رای دهند) نداشته است.
Australia is a democratic country.
استرالیا یک کشور دموکراتیک است.
democratic elections
انتخابات دموکراتیک
Employee ownership and open-book management are common practices in most democratic workplaces.
مالکیت کارکنان و مدیریت کتاب باز روش های رایج در اکثر محیط های کاری دموکراتیک است.
Democratic policies
سیاست های دموکراتیک
Democratic voters
رای دهندگان دموکرات
محبوب
نماینده
republican
جمهوری خواه
egalitarian
برابری طلب
elected
انتخاب شده است
populist
پوپولیست
autonomous
خود مختار
parliamentary
پارلمانی
classless
بی کلاس
مشروطه
برابر
رایگان
libertarian
آزادیخواه
باز کن
از مردم
self-ruling
خود حکومتی
self-ruled
خودمختار
self-governing
خودگردان
chosen
chosen
antimonarchist
ضد سلطنتی
elective
انتخابی
appointed
منصوب
nominated
نامزد شد
antiroyalist
ضد سلطنت
democrat
دموکرات
commissioned
سفارش داده شده است
delegated
تفویض شده است
accredited
معتبر
authorizedUS
مجاز ایالات متحده
pro-republic
طرفدار جمهوریت
رسمی
nondemocratic
غیر دموکراتیک
undemocratic
مستبد
despotic
توتالیتر
totalitarian
سرکوبگر
repressive
خودکامه
autocratic
دیکتاتوری
dictatorial
بلند دست
high-handed
وابسته
موضوع
غیر رایگان
unfree
غیر خودمختار
nonautonomous
غیر خودگردان
non-self-governing
تابع
subservient
سلطنت طلب
monarchist
اقتدارگرا
authoritarian
ظالم
oppressive
دست آهنی
tyrannical
انگلستان مستعمره
iron-handed
متکی
colonisedUK
ایالات متحده مستعمره
reliant
مطیع
colonizedUS
تسخیر کرده
subjugated
رام شده است
subordinate
در بند
conquered
subdued
fettered