social
social - اجتماعی
adjective - صفت
UK :
US :
جامعه شناس
جامعه شناسی
جامعه پذیری
سوسیالیسم
سوسیالیست
اجتماعی شدن
جامعه ستیز
دوستانه
غیر اجتماعی
سوسیالیستی
جامعه شناختی
اجتماعی کردن
به صورت اجتماعی
از نظر جامعه شناختی
---
---
---
---
مربوط به جامعه انسانی و سازمان آن یا کیفیت زندگی مردم است
مربوط به موقعیت شما در جامعه، با توجه به شغل، خانواده، ثروت و غیره
در ارتباط با ملاقات با افراد، ایجاد روابط با آنها و گذراندن وقت با آنها
فردی که اجتماعی است از ملاقات و گفتگو با افراد دیگر لذت می برد
تشکیل گروه یا زندگی با هم در حالت طبیعی خود
یک مهمانی برای اعضای یک گروه، کلوپ یا کلیسا
مربوط به موقعیت افراد در جامعه، با توجه به شغل، خانواده، ثروت و غیره
در مورد رابطه بین شرکت ها و کارکنان و بین شرکت ها و جامعه
مربوط به فعالیت هایی است که برای لذت بردن در زمانی که سر کار نیستید انجام می دهید
مربوط به نحوه ملاقات با مردم و ایجاد روابط است
مربوط به فعالیت هایی است که در آن با افراد دیگر ملاقات می کنید و وقت می گذرانید و در زمانی که کار نمی کنید اتفاق می افتد
relating to activities in which you meet and spend time with other people and that happen during the time when you are not working
افراد اجتماعی دوست دارند با افراد دیگر ملاقات کنند و وقت بگذرانند
ارتباط با جامعه و زندگی با هم به صورت سازمان یافته
موقعیتی که اعضای یک گروه یا سازمان به طور غیررسمی برای لذت بردن از خود ملاقات می کنند
یک وب سایت رسانه های اجتماعی
مربوط به نحوه زندگی مشترک افراد یا رتبه ای که یک فرد در یک جامعه دارد
مربوط به ملاقات و گذراندن وقت با افراد دیگر برای لذت
مربوط به جامعه و نحوه زندگی مشترک مردم
مربوط به موقعیت شما در جامعه
مربوط به فعالیت هایی است که در آن با افراد دیگر ملاقات می کنید و وقت می گذرانید و توانایی شما در دوستی با دیگران
relating to activities in which you meet and spend time with other people and to your ability to be friendly with others
رویدادی که در آن مردم می توانند با هم ملاقات کنند و از خود لذت ببرند
کودک در مرحله عملیات مشخص می تواند دیدگاه دیگران را در نظر بگیرد و زبان گفتاری اجتماعی و ارتباطی است.
The child at the stage of concrete operations can assume the viewpoint of others and spoken language is social and communicative.
دولت ها تلاش هایی را برای بهبود وضعیت اجتماعی و اقتصادی زنان انجام داده اند.
فیل ها حیوانات اجتماعی هستند.
Elephants are social animals.
تقاضا برای تغییر اجتماعی
تغییرات اجتماعی که آزادی بیشتری برای زنان به ارمغان آورد
مؤمنان واقعی مصر هستند که بدون الحاق هیچ عدالت مالی یا اجتماعی در توسان وجود ندارد - پایان بحث.
True believers are adamant that without annexation there can be no financial or social equity in Tucson -- end of discussion.
مبارزه برای عدالت اجتماعی
پکسوس پر از شخصیت، زندگی اجتماعی آسانی دارد که برای افرادی که به تنهایی در تعطیلات هستند ایده آل است.
هنوز تحقیقات کمی در مورد بازنشستگی پیش از موعد در میان زنان و معنا و تأثیر اجتماعی آن انجام شده است.
As yet there has been little research considering early retirement among women and its social meaning and impact.
او زندگی اجتماعی شلوغی دارد.
Team sports help to develop a child's social skills (= the ability to talk easily to other people and do things in a group).
ورزش های گروهی به رشد مهارت های اجتماعی کودک کمک می کند (= توانایی صحبت آسان با افراد دیگر و انجام کارها در گروه).
رویدادهای اجتماعی و روزهای آموزشی برای همه کارکنان ترتیب داده شده است.
برای پیدا کردن دوستان جدید به یک باشگاه اجتماعی بپیوندید.
این یک دیدار کاملا اجتماعی بود.
این فیلم به مسائل جدی اجتماعی می پردازد.
این منطقه دارای مشکلات اجتماعی عمده ای مانند سوء مصرف مواد مخدر و فقر است.
دوره تحولات سیاسی و تغییرات اجتماعی بود.
او برای عدالت اجتماعی و حقوق مدنی مبارزه کرد.
نظام رفاه اجتماعی
the country's economic and social development
توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور
اختلاف درآمد بین طبقات اجتماعی در حال افزایش است.
تأثیر عمده بر سلامت، وضعیت اجتماعی است.
پیشرفت اجتماعی (= بهبود موقعیت خود در جامعه)
تحرک اجتماعی (= حرکت افراد از یک طبقه اجتماعی به طبقه دیگر)
Apes are social animals.
میمون ها حیوانات اجتماعی هستند.
مناطق فقیر یا مناطق با مشکلات اجتماعی بیشتر کمک بیشتری دریافت کردند.
Scientists should take social responsibility for the technology they develop.
دانشمندان باید مسئولیت اجتماعی فناوری خود را بپذیرند.
این مطالعه نشان داد که سلامت به شدت تحت تأثیر طبقه اجتماعی است.
فرصت های اقتصادی و تحرک اجتماعی رشد داشته است.
زمانی که در دانشگاه بودم زندگی اجتماعی فعالی داشتم.
من یک مشروب الکلی اجتماعی هستم - فقط وقتی با افراد دیگر هستم مشروب می نوشم.
اکثر مدارس رویدادهای اجتماعی را برای دانش آموزان سازماندهی می کنند.
من به تازگی عضو باشگاه ورزشی و اجتماعی این شرکت شده ام.
من خجالتی هستم، اما برادرم بسیار اجتماعی است.
social classes/groups
طبقات/گروه های اجتماعی
social disorder/trends/change/equality/justice/differences
اختلال اجتماعی/روند/تغییر/برابری/عدالت/تفاوت
میمون ها حیواناتی بسیار اجتماعی هستند.
اجتماعی کلیسا
من آنها را از تمام شبکه های اجتماعی خود حذف کرده ام.
لطفاً سرمایهگذاری جمعی ما را در شبکههای اجتماعی خود به اشتراک بگذارید.
انجمن
communal
اشتراکی
عمومی
civic
مدنی
اجتماعی
societal
گروه
جمعی
مشترک
محبوب
به اشتراک گذاشته شده است
جامعه محور
shared
شهرداری
community-based
حالت
municipal
فدرال
ملی
دموکراتیک
دولتی
ملی ایالات متحده
governmental
ملی شده انگلستان
nationalizedUS
غیر نظامی
nationalisedUK
داخلی
محلی
جرم
مبتنی بر همکاری
state-owned
دوستانه
state-run
متمدن ایالات متحده
نماینده
collaborative
sociable
civilizedUS
شخصی
خصوصی
personalisedUK
شخصی سازی شده انگلستان
personalizedUS
شخصی سازی شده ایالات متحده
privy
محرمانه
exclusive
انحصاری
individualisedUK
individualisedUK
individualizedUS
فردی ایالات متحده
خاص
مشخصه
خود
انتخاب کنید