national
national - ملی
adjective - صفت
UK :
US :
چند ملیتی
ملی گرایی
ملی گرا
ملیت
ملی شدن
بین المللی
بین المللی شدن
ملی کردن
بین المللی کردن
در سطح ملی
در سطح بین المللی
---
---
---
مربوط به یک ملت بر خلاف هر یک از اجزای آن است
مربوط به یک ملت خاص در مقابل ملت های دیگر
تحت مالکیت یا تحت کنترل دولت مرکزی یک کشور است
کسی که شهروند یک کشور خاص است اما در کشور دیگری زندگی می کند
بزرگ ملی
تئاتر ملی
relating to or typical of a whole country and its people rather than to part of that country or to other countries
مربوط به کل یک کشور و مردم آن است و نه به بخشی از آن کشور یا سایر کشورها
کسی که رسماً به یک کشور خاص تعلق دارد
مربوط به تمام بخش های یک ملت یا یک ملت به عنوان یک کل است نه به هر بخشی از آن
شهروند یک کشور خاص
مربوط به کشورها یا یک کشور خاص
The use of a national access network to deliver materials and services to classroom teachers and library media specialists. 2.
استفاده از شبکه دسترسی ملی برای ارائه مطالب و خدمات به معلمان کلاس و متخصصان رسانه کتابخانه. 2.
The prison system is big business which is becoming integrated into the national and local economies.
سیستم زندان یک تجارت بزرگ است که در حال ادغام در اقتصاد ملی و محلی است.
نرخ بیکاری در اینجا بسیار بالاتر از میانگین کشوری است.
Clinton has called for a national conversation on race.
کلینتون خواستار گفتگوی ملی در مورد نژاد شده است.
دفاع ملی ما
برندگان مسابقات منطقه ای در فینال کشوری به رقابت می پردازند.
national forests
جنگل های ملی
لهستانی ها شوپن را به عنوان یک قهرمان ملی پذیرفته اند.
در حال حاضر، آنها به نوسانات خلق و خوی بزرگ ملی کمک کرده اند.
موزه ملی فیلم و عکاسی در برادفورد
اخبار سراسری ساعت 18:30 پخش می شود.
پارک ملی یوسمیتی
سیاست ملی انرژی
در چندین کشور، حقوق کمک های فنی اکنون بیش از فهرست حقوق خدمات عمومی ملی است.
There will for the first time be a national standard against which a pupil's performance may be measured.
برای اولین بار یک استاندارد ملی وجود خواهد داشت که عملکرد یک دانش آموز را می توان با آن سنجید.
Even if most figures for waste are not overestimates, national statistics tell a less-than-apocalyptic tale.
حتی اگر بیشتر ارقام مربوط به زباله ها بیش از حد تخمین زده نشوند، اما آمارهای ملی حکایتی کمتر از آخرالزمانی دارد.
وودسون در تلویزیون ملی ظاهر شد.
The increase in male cancer rates in South-West Cumbria are in line with the national trends over the same period. 4.
افزایش نرخ سرطان مردان در جنوب غربی کامبریا مطابق با روند ملی در همان دوره است. 4.
تصمیم بگیرید که آیا بهتر است در یک روزنامه ملی یا محلی تبلیغ کنید.
اخبار ملی و بین المللی
سیاست ملی و منطقه ای
تصمیماتی که در سطح محلی و نه ملی اتخاذ می شود
یک انتخابات سراسری
مربی تیم ملی بسکتبال
حفظ سلامت عمومی یک امر امنیت ملی است.
این به نفع منافع ملی است که یک تحقیق عمومی داشته باشیم.
میانگین کشوری کمی بیش از دو فرزند در هر خانواده است.
می ترسند هویت ملی خود را از دست بدهند.
این بناها بخشی از میراث ملی ما هستند.
یک خط هوایی ملی/موزه/تئاتر
خدمات بهداشت ملی
در طول بازدید خود، باید از این فرصت استفاده کنید و غذای ملی را امتحان کنید.
او در مسابقات کشوری و بین المللی مدال هایی کسب کرده است.
رقصندگان با لباس ملی از ملکه استقبال کردند.
پس از جنگ، کشور با وظیفه عظیم بازسازی ملی روبرو است.
وضعیت بیمارستان های ما یک ننگ ملی است.
این بیانیه به صورت زنده از رادیو ملی پخش شد.
فراخوان هایی برای اعتصاب سراسری وجود داشته است.
باید یک بحث ملی در مورد این موضوع وجود داشته باشد.
این فقط یک رویداد ورزشی نیست. برای بسیاری این موضوع غرور ملی است.
اتحادیه سراسری معلمان
شرکت هواپیمایی ملی رومانی هفت فروند از این هواپیماهای جدید را سفارش داده است.
او بخش جدید کتابخانه ملی لندن را طراحی کرد.
The collection is housed at the national museum.
این مجموعه در موزه ملی نگهداری می شود.
یک تعطیلات ملی
بریتانیا بیش از ده روزنامه ملی دارد.
The company's national headquarters is in Rome.
مقر ملی این شرکت در رم است.
The children were wearing traditional national costume/dress.
بچه ها لباس/لباس سنتی ملی پوشیده بودند.
The government's view is that raising taxes now would not be in the national interest (= would not be good for the country).
نظر دولت این است که افزایش مالیات در حال حاضر به نفع منافع ملی نخواهد بود (= برای کشور خوب نخواهد بود).
عمومی
مدنی
فدرال
حالت
governmental
دولتی
داخلی
خانه
درونی؛ داخلی
بومی
civic
اجتماعی
indigenous
پادشاه
امپراتوری
sovereign
ملی شده انگلستان
imperial
ملی ایالات متحده
nationalisedUK
محبوب
nationalizedUS
سلطنتی
اشتراکی
royal
در سراسر کشور
communal
سیاسی
inland
مدنی دولتی
nationwide
محلی
politic
شهرداری
منطقه ای
countrywide
state-owned
state-run
government civic
municipal
interior
بین المللی
nonnational
غیر ملی
جهانی
worldwide
در سراسر جهان
intercontinental
بین قاره ای
cosmopolitan
جهان شهری
multinational
چند ملیتی
transnational
فراملی
جهان
کاتولیک
catholic
خارجی
ecumenical
همه جانبه
سیاره ای
all-embracing
خارج از کشور
planetary
خیلی دور
overseas
فرا قاره ای
faraway
فرا اقیانوسی
transcontinental
دینی
transoceanic
نظامی
حالت
نامهربان
unkind